سلام دوستان برین به خلیج فارس رای بدین بی زحمت
Persian Gulf or Arabian Gulf
این لیتکش
سلام دوستان برین به خلیج فارس رای بدین بی زحمت
Persian Gulf or Arabian Gulf
این لیتکش
سلام دوستان برین به خلیج فارس رای بدین بی زحمت
http://www.persianorarabiangulf.com/index.php
اینم لینکش
چیز بدیهی رو به همه پرسی گذاشتن.
چه دلایلی هم برای اسم عربی اوردن. چون اسم مورد استفاده در ایالات فلان هست
پروژه های مهم من در ایران میکرو:
" انتقال اطلاعات با SIM900 " ، " آموزش پورت USB " ، " راه اندازی MFRC522 " ، " راه اندازی SLE4442 " ، ""
حالا خوبه امنیت خلیج فارس رو هم ناو های ایرانی برقرار میکنن که اونا عرضه این کارو هم ندارن
*** اللّهم عجّل لولیک الفرج ***
حالا جديدا هم اومدن ، تنب بزرگ و تنب كوچك و جزيره ابوموسي رو به راي گذاشتن.
واقعا مسخرس.
_____________________________________
_____________________________________
حیف که اسلام نمیگه و شیطون میگه که بریم سر سه شماره پودرشون کنیم ککتل درست کنیم با پودرشون.
اگه اسلام میگفت که... . به هر حال اتحاد و آرامش مهمتره
پروژه های مهم من در ایران میکرو:
" انتقال اطلاعات با SIM900 " ، " آموزش پورت USB " ، " راه اندازی MFRC522 " ، " راه اندازی SLE4442 " ، ""
چگونه موبایل شنود می شود؟منبع: عصر ایران
هر تلفن همراهی دارای یک میکروفون بسیار حساس است که همواره قابلیت فعال شدن را داراست. فعال کردن این میکروفون نیازی به برقراری تماس با گوشی مزبور و فعال شدن سیم کارت گوشی و یا حتی روشن بودن تلفن همراه ندارد.
امروزه یکی از تجارت های پرسود برای شرکت های سازنده تلفن های همراه ، فروش دستگاه های فعال کننده میکروفون های تلفن های همراه و امکانات شنود این میکروفون های فعال شده می باشد.
این دستگاه ها قابلیت هایی به خریداران آنها می دهد که با استفاده از آن می توانند به راحتی ، تلفن همراه شخص مورد نظر خود را به میکروفون مخفی خود تبدیل نموده و کلیه مکالمات وی در محل کار ، منزل و یا حتی در جمع دوستان را به راحتی شنود نمایند.
البته این دستگاه های شنود تنها توسط شرکت های سازنده تلفن های همراه ، تولید نمی شودو سایر شرکت های تولید کننده نرم افزار های موبایل نیز می توانند در صورت داشتن کد های نفوذ به دستگاه های تلفن های همراه شرکتی خاص(مانند نوکیا) نرم افزار مناسب شنود این نوع تلفن های همراه را تولید نمایند.
البته فعال کردن این نوع سیستم ، عموماً نیاز به نصب نرم افزار مربوطه بر روی تلفن همراه افراد قربانی دارد که این عمل ممکن است از طریق ارسال پیامک ، بلوتوث و ... انجام گیرد.
در صورتی که فرد مهاجم بخواهد از شیوه ارسال پیامک برای نصب این نرم افزار مخفی استفاده نماید ، پیامکی عمومی مانند تبریک سال نو به طیف وسیعی از مشترکان یک شهر ارسال می کند و مشترکان تلفن های همراه نیز پس از خواندن این پیامک ، فرد مهاجم را در جایگذاری این جاسوس کوچک یاری می رسانند.
با استفاده از این تکنولوژی ، هر تلفن همراه یک جاسوس بالقوه می تواند باشد که حتی در صورت خاموش بودن دستگاه تلفن همراه نیز می تواند بسته به حساسیت میکروفون خود ، امواج صوتی را از شعاعی از محیط خود ، جذب و ارسال نماید.
لازم به ذکر است که این سیستم جاسوسی ، تنها محدود به شنود مکالمات محیطی نمی شود بلکه این دستگاه ها قادربه دسترسی به تمامی بخش های تلفن همراه از قبیل یادداشت های شخصی ، پیام های کوتاه ، لیست تماس ها و ... می باشند.
توصیه هایی برای مقابله با این جاسوس :
1. در صورتی که این سیستم جاسوسی توسط یکی از شرکت های سازنده تلفن همراه (مانند نوکیا) به فرد مهاجم فروخته شود ، عملاً هیچ کاری نمی توان انجام داد جز اینکه به هنگام حضور در جلسات کاری و خصوصی که اطلاعات با ارزشی (مانند اطلاعات مالی) ردوبدل می شود باتری موبایل خود را خارج کرده و فضای کاری را عاری از دستگاه تلفن همراه شرکت مورد نظر نمایید.
2. حتی الامکان شماره هایی که پیامک های گروهی ارسال می نماید را Ban نمایید.
3. پیامک هایی که از افراد ناشناس می رسد و دارای حجمی بیش از یک اس ام اس است را باز نکنید.
4. Bluetooth دستگاه موبایل خود را در مواقع غیر ضروری ، در حالت Off قرار دهید.
5. اطلاعات شخصی و حساس مانند رمز عبور سامانه بانکی ، شماره حساب و ... را در دستگاه تلفن همراه خود ذخیره ننمایید.
6. در بازه های زمانی کوتاه ، دستگاه تلفن همراه خود را Format نمایید.
7. به یاد داشته باشیم که دستگاه های تلفن های همراه نسل قدیم به دلیل قدرت پردازش و فضای حافظه اندک از امنیت به مراتب بالاتری نسبت به تلفن های نسل جدید برخوردار هستند.
8. توصیه ویژه : "شرکت نوکیا سابقه ای نه چندان درخشان در زمینه حفظ حقوق مشتریان دارد !"
همه ی ادم هااااا درد دارند ...
حتما نباید جای زخم هایشان را به شما نشان دهند
تا باورتان بشود ... !!!
3حرف دارد !
اما برای پر کردن تنهایی من حرف ندارد !!
"خداااا"
خدایاااااا ...
در انجماد نگاه های سرد این مردم ...
دلم برای جهنمت تنگ شده است .... !!
هیچ کس ... کسی را که میخواهد پیدا نمیکند ...
ما انسان ها یا دیر به هم میرسیم ...
یا انقدر زود که نمیفهمیم ...!!
گاهی فکر میکنم ...
بعضی هاااا همان بعضی هاااا بمانند بهتر است !!!
"ب" را از ابتدای برنج هایمان برداشتیم ...!
اینک فقط رنج میخوریم ...!!
همه ی قرارداد ها رااا روی کاغذ بی جان نمینویسند ....
بعضی از عهد ها رااا روی قلب همدیگر مینویسیم ...
حواست به این عهد های غیر کاغذی باشد ...!
شکستنشان ...
یک ادم را میشکند .....
ناز را میکشیم ...!
اه را میکشیم ...!
انتظار را میکشیم ...!
فریاد را میکشیم ...!
درد را میکشیم ...!
اما بعد از این همه سال
هنوز نقاش خوبی نشده ایم که ...
دست بکشیم ....!!!
گاهی انسان باید انقدر بزرگ باشد که ...
بفهمد خیلی کوچک است ...!!
سر بی گناه پای دار که میرود هیچ ...
بالای دار که میرود هیچ ....
از یاد ما هم میرود ...
و انگار هیچ ....!!
یه وقتایی لازمه یکی کنارت باشه ...!
کاری نکنه و حرفی نزنه !!!
فقط باشه ....!
نصف رابطه هایی که بهم میخوره به خاطر به هم نخوردن ادماست ...!
نصف دیگه به خاطر صحبت نکردن به موقع است در مورد خواسته هایی که تو دلت دفن میکنی ...!
خدا معجزه کرد انسان را افرید ....
ما نیز معجزه کنیم و انسان بمانیم ...
خدایاا مارو ببخش ...!
که در کار خیرررر
یا جار زدیم ..!!
یا جا زدیم .....!!
32- روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی و سوم اینکه در بهترین کاخ ها و خانه های جهان زندگی کنی پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ لقمان جواب داد: اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد. اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است. و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آن وقت بهترین خانه های جهان مال توست.
*** اللّهم عجّل لولیک الفرج ***
ترجیح می دهم حقیقتی مرا آزار دهد، تا اینکه دروغی آرامم کند ................................................... ................تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی!یکی دیروز و یکی فردا ................................................... ................خوبی بادبادک اینه کهمیدونه زندگیش فقط به یک نخ نازک بندهولی بازم تو آسمون میرقصه و میخنده ................................................... ................با کسی زندگی کن که مجبور نباشییه عمر برای راضی نگه داشتنش فیلم بازی کنی ................................................... ................انسان مجموعه ای از آنچه که دارد نیست؛بلکه انسان مجموعه ای است از آنچه که هنوز ندارد، اما می تواند داشته باشد .
.................................................. ................تهمت مثل زغال است اگر نسوزاند سیاه می کند ................................................... ................چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است ................................................... ................دوره، دوره آدم هایی ست که همخواب هم می شوندولی هرگز خواب هم را نمی بینند .
.................................................. ................اگرمیخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهدباور محال بودنش را عوض کن ................................................... ................برنده می گوید مشکل است، اما ممکنو بازنده می گوید ممکن است، اما مشکل ................................................... ................آن اندازه که ما خود را فریب می دهیم و گمراه می کنیم، هیچ دشمنی نمی تواند ................................................... ................حتی اگر بهترین فرد روی کره زمین هستید به خودتون مغرور نشویدچون هیچ کس از شخصی که ادعا می کند خوشش نمی آید ................................................... ................من در رقابت با هیچکس جز خودم نمیباشمهدف من مغلوب نمودن آخرین کاری است که انجام داده ام .«بیل گیتس».................................................. ................تنها راه کشف ممکن ها، رفتن به ورای غیر ممکن ها است .«آرتور کلارک ».................................................. ................برای یاد گرفتن آنچه می خواستم بدانم احتیاج به پیری داشتماکنون برای خوب به پا کردن آنچه که می دانم، احتیاج به جوانی دارم.«ژوبرت».................................................. ................دوست تو کسی است که هرگاه کلمه «حق» از تو شنید، خشمناک نشود ................................................... ................معبودا!به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند................................................... ................تمام محبتت را به پای دوستت بریز نه تمام اعتمادت را
.................................................. ................
در زمین عشقی نیست که زمینت نزند، آسمان را دریاب .
.................................................. ................آموختهام که هیچگاه نجابت و تواضع دیگران را به حساب حماقتشان نگذارم ................................................... ................پیروزی یعنی :توانایی رفتن از یک شکست، به شکستی دیگربدون از دست دادن اشتیاق .
.................................................. ................
مردم هرگز خوشبختی خود را نمیشناسنداما خوشبختی دیگران همیشه در جلو دیدگان آنهاست.................................................. ................کسی باش که عمری با تو بودن، یک لحظه، و لحظه ای بی تو بودن، یک عمر باشد
موسی مندلسون، پدر بزرگ آهنگساز شهیر آلمانی انسانی زشت و عجیب الخلقه بود. قدّی بسیار کوتاه و قوزی بد شکل بر پشت داشت. موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد که دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به نام فرمتژه داشت. موسی در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد، ولی فرمتژه از ظاهر و هیکل از شکل افتاده او منزجر بود. زمانی که قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، آخرین شجاعتش را به کار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده کند. دختر حقیقتاً از زیبایی به فرشته ها شباهت داشت، ولی ابداً به او نگاه نکرد و قلب موسی از اندوه به درد آمد. موسی پس از آن که تلاش فراوان کرد تا صحبت کند، با شرمساری پرسید:
- آیا می دانید که عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته می شود؟
دختر در حالی که هنوز به کف اتاق نگاه می کرد گفت:
- بله، شما چه عقیده ای دارید؟
- من معتقدم که خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می کند که او با کدام دختر ازدواج کند. هنگامی که من به دنیا آمدم، عروس آینده ام را به من نشان دادند و خداوند به من گفت: «همسر تو گوژپشت خواهد بود» درست همان جا و همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم و گفتم: «اوه خداوندا! گوژپشت بودن برای یک زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چی زیبایی است به او عطا کن» فرمتژه سرش را بلند کرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعه ای بر خود لرزید. او سال های سال همسر فداکار موسی مندلسون بود.
نتیجه اخلاقی:
دخترها از راه گوش ... می شوند و پسرها از راه چشم!
*** اللّهم عجّل لولیک الفرج ***
فرزند عزيزم:
آن زمان که مرا پير و از کار افتاده يافتي،
اگر هنگام غذا خوردن لباسهايم را کثيف کردم ويا نتوانستم لباسهايم را بپوشم
اگر صحبت هايم تکراري و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
يادت بياور وقتي کوچک بودي مجبور ميشدم روزي چند بار لباسهايت را عوض کنم
براي سرگرمي يا خواباندنت مجبور ميشدم بارها و بارها داستاني را برايت تعريف کنم...
وقتي نميخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن
وقتي بي خبر از پيشرفتها و دنياي امروز سوالاتي ميکنم،با تمسخر به من ننگر
وقتي براي اداي کلمات يا مطلبي حافظه ام ياري نميکند،فرصت بده و عصباني نشو
وقتي پاهايم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولين قدمهايت را کنار من برميداشتي....
زماني که ميگويم ديگر نميخواهم زنده بمانم و ميخواهم بميرم،عصباني نشو..روزي خود ميفهمي
از اينکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصباني نشو
ياريم کن همانگونه که من ياريت کردم
کمک کن تا با نيرو و شکيبايي تو اين راه را به پايان برسانم
فرزند دلبندم،دوستت دارم
*** اللّهم عجّل لولیک الفرج ***
رنگ ها و اصطلاحات انگلیسی :
در این پست به رنگها و اصطلاحاتی که از رنگها ساخته شدهاند پرداخته شده. اصطلاحاتی که در زبان فارسی هم وجود دارند، مثل سیاه کردن (کلک زدن و کلاه گذاشتن سر کسی) ، زرد شدن (شدت ترسیدن)،…
Black
Black as coal: شدیداً تاریک یا پلید و شیطانی
[.Her heart is black as coal]
قلب سیاهی دارد.
Black as the night: شدیداً تاریک
[.My bedroom is always Black as the night]
اتاق خوابم همیشه تاریکه.
Black out: بیهوش کردن، از هوش بردن
[.High elevation tends to make me black out]
بلندی حالمو بد میکنه.
Black out: خاموشی مطلق (بر اثر قطع برق)
[.The electricity went off and caused a black out]
برق رفت و همه جا خاموش شد.
to Black list someone: کسی را در لیست سیاه گذاشتن
[.He can't find work because he was black listed]
نمیتونه کار پیدا کنه چون اسمش رفته تو لیست سیاه.
*معادل [black ball someone] هم به همین معناست. سابقه لیست سیاه به دوره مک کارتی برمیگردد. در آن زمان هر کس تصور میشد کمونیست است نامش را در لیست سیاه مینوشتند و سپس او را میکشتد.
to Give someone a black eye:کبود کردن چشم کسی
[!I made a comment his friend and he gave me a black eye]
در مورد دوستش یه چیزی گفتم اونم محکم کوبید پای چشمم.
Black and white: پلیس، ماشین پلیس
[.A black and white pulled up to the curb]
یه اتومبیل پلیس کنار جاده توقف کرد.
*سابقاً در بعضی از جاها ماشینهای پلیس سیاه و سفید بوده است به همین دلیل گاهی اوقات از این اصطلاح برای خود پلیس هم استفاده میکنند.
Blue
What in blue blazes :از سر تعجب و ناراحتی
[?What in the blue blazes is going here]
وای خدای من، این جا چه خبره؟
Blue: افسرده، غمگین
[I'm feeling sort of blue.]
امروز حال خوشی ندارم، پکرم.
Out of the blue: یکهو از جایی خارج شدن
[The other driver appears out of the blue]
آن یکی ماشین معلوم نیست از کجا پیداش شد.
Gray
Gray area: موضوع گنگ و مبهم
[.I'm having trouble answering you because that's a gray area]
برای جواب دادن به سوال شما مشکل دارم چون سوالتان گنگ و مبهم است.
Gray matter: مغز،مخ،هوش
[I don't know why he makes such stupid mistake; I guess he just doesn't have much gray matter]
نمیدونم او چرا همچین اشتباه احمقانهای کرد، فکر میکنم اصلاً مخ نداره.
Green
Green: تازهکار
[.I wouldn't hire him if I were you, He's really green]
اگه جای شما بودم استخدامش نمیکردم، واقعاً تازهکاره.
to look Green around the gills: مریض و ناخوش به نظر رسیدن
[What's wrong with you? You look green around the gills]
چته؟ ناخوش به نظر میای.
*این عبارت برای ماهیها استفاده میشد و gill به آبشش ماهی میگویند و وقتی دور آبشش ماهی سبز باشد معلوم میشود ماهی مریض است و قابل خوردن نیست... اما حالا دیگه در مورد آدما هم استفاده میشود.
Green with envy: به شدت حسادت کردن
[When I told her the news, she was absolutely green with envy]
وقتی خبر را بهش گفتم کاملا معلوم بود از حسادت داره میترکه.
Pink
In the pink: سرحال بودن
[.You look you're in the pink today]
امروز خیلی سرحال و قبراق به نظر میرسی.
Pinky: انگشت کوچک
[He always wears a ring on his pinky]
همیشه تو انگشت کوچیکش یه حلقه داره.
Tickled pink: هیجان زده
[When H heard about your new job, I was tickled pink]
وقتی خبر کار تازهات را شنیدم خیلی هیجان زده شدم.
Purple
Purple passion: آرزو داشتن، به شدت علاقمند بودن
[I have purple passion to become an actor]
آرزو دارم بازیگر بشم.
Red
Beet red: خیلی قرمز، شدیداً سرخ
[.She turned beet red from embarrassment]
از تعجب رنگ لبو شد.( این اصطلاح را خود ما ایرانیها هم میگوییم.)
Catch someone red-handed: سر بزنگاه مچ کسی را گرفتن
[I know he's guilty. I caught him red-handed]
میدانم گناهکاره. خودم سر بزنگاه مچشو گرفتم.
To paint the town red: مهمانی رفتن
[.We are going to paint the town red tonight]
امشب داریم میریم مهمونی.
Red: کمونیست
[.I think he's a Red]
فکر کنم اون یه کمونیسته.
Red hot: فوق العاده
[The team is red hot]
اون تیم معرکهاس.
Red neck: متعصب، مرتجع
[His father is a real redneck]
پدرش واقعاً آدم متعصبیه.
To see red: عصبانی شدن
[!When I saw her with someone else, I saw red]
وقتی او را با یکی دیگه دیدم خونم به جوش آمد.
White
White-lie: دروغ مصلحتی
[.I didn't want to go to work today, so I told my boss a white lie]
امروز نمیخواستم برم سرکار، این بود که به رئیسم یه دروغ مصلحتی گفتم.
Yellow
Yellow: ترسو
[You're not going to confront her? What are you, yellow?]
نمیخوای باهاش روبرو بشی؟ چی هستی؟ یه بزدل؟
منبع:w70.blogfa.com
نام کشور ها همراه با معنی آن ها
آرژانتين: سرزمين نقره (اسپانيايي)
آفريقاي جنوبي: سرزمين بدون سرما / آفتابي جنوبي (لاتين، يوناني)
آلباني: سرزمين كوه نشينان
آلمان: سرزمين همه مردان يا قوم ژرمن (فرانسوي، ژرمني)
آنگولا: از واژه نگولا كه لقب فرمانروايان محلي بود
اتريش: شاهنشاهي شرق (ژرمني)
اتيوپي: سرزمين چهره سوختگان (يوناني)
ازبكستان: سرزمين خودسالارها (سغدي، تركي، فارسي دري)
اسپانيا: سرزمين خرگوش كوهي (فنيقي)
استراليا: سرزمين جنوبي (لاتين)
استوني: راه شرقي (ژرمني)
اسرائيل: جنگيده با خدا (عبري)
اسكاتلند: سرزمين اسكات ها (لاتين)
افغانستان: سرزمين قوم افغان (فارسي)
اكوادور: خط استوا (اسپانيايي)
الجزاير: جزيره ها (عربي)
السالوادور: رهايي بخش مقدس (اسپانيايي)
امارات متحده عربي: شاهزاده نشين هاي يكپارچه عربي (عربي)
اندونزي: مجمع الجزاير هند (فرانسوي)
انگليس: سرزمين پير استعمار (ژرمني)
اوروگوئه: شرقي
اوكراين: منطقه مرزي (اسلاوي)
ايالات متحده امريكا: از نام آمريگو وسپوچي دريانورد ايتاليايي
ايتاليا: شايد به معني ايزد (يوناني)
ايران: سرزمين آريايي ها برگرفته از واژه «آريا» به معني نجيب و شريف
ايرلند: سرزمين قوم اير (انگليسي)
ايسلند: سرزمين يخ (ايسلندي)
باهاما: درياي كم عمق يا ريشدارها (اسپانيايي)
بحرين: دو دريا (عربي)
برزيل: چوب قرمز
بريتانيا: سرزمين نقاشي شدگان (لاتين)
بلژيك: سرزمين قوم بلژ از اقوام سلتي، واژه بلژ احتمالاً معني كيسه مي داده
بليز: يا از نام دزدي دريايي به نام والاس يا از واژه اي بومي به معناي آب گل آلود
بنگلادش: ملت بنگال (بنگلادشي)
بوتان: تبتي تبار
بوتسوانا: سرزمين قوم تسوانا
بوركينافاسو: سرزمين مردم درستكار
بوليوي: از نام سيمون بوليوار مبارز رهايي بخش آمريكاي لاتين
پاراگوئه: اين سوي رودخانه
پاكستان: سرزمين پاكان (فارسي دري)
پاناما: جاي پر از ماهي (زبان كوئِوا)
پرتغال: بندر قوم گال از اقوام سلتي (لاتين)
پورتوريكو: بندر ثروتمند (اسپانيايي)
تاجيكستان: سرزمين تاجيك ها (فارسي دري)
تانزانيا: اين نام از هماميزي تانگانيگا سرزمين درياچه تانگا + زنگبار گرفته شده
تايلند: سرزمين قوم تاي
تركمنستان: سرزمين ترك + ايمان = تركيمان = تركمان = تركمن سرزمين ترك هايي كه مسلمان شده اند (مربوط به سده هاي آغازين اسلام)
تركيه: سرزمين قوي ها (تركي با پسوند عربي)
جامائيكا: سرزمين بهاران
جيبوتي: شايد به پادري بافته از الياف نخل مي گفتند (زبان آفار)
چاد: درياچه (زبان بورنو)
چين: سرزمين مركزي (چيني)
دانمارك: مرز قوم "دان"
دومينيكن: كشور دومينيك مقدس (اسپانيايي)
روسيه: كشور روشن ها، سپيدان
روسيه سفيد / بلاروس: درخشنده روس / سفيد روسي
روماني: سرزمين رومي ها
زلاند نو: زلاند جديد (زلاند نام يكي از استان هاي هلند به معناي درياست)
ژاپن: سرزمين خورشيد تابان (ژاپني)
سريلانكا: جزيره باشكوه (سنسكريت)
جزاير سليمان: از نام حضرت سليمان
سوئد: سرزمين قوم "سوي"
سوئيس: سرزمين مرداب
سودان: سياهان (عربي)
سوريه: سرزمين آشور (سامي)
سيرالئون: كوه شير
شيلي: پايان خشكي/ برف
عراق: شايد از ايراك به معناي ايران كوچك (فارسي)
عربستان سعودي: سرزمين بيابانگردان در تملك خاندان خوشبختواژه عرب به معني گذرنده و بيابانگرد است سعود يعني خوشبخت.
فرانسه: سرزمين قوم فرانك از اقوام سلتي
فلسطين: يكي از اسامي قديم رود اردن
فنلاند: سرزمين قوم "فن"
فيليپين: از نام پادشاهي اسپانيايي به نام فيليپ
قرقيزستان: سرزمين چهل قبيله قرقيزي
قزاقستان: سرزمين كوچگران قزاقي
قطر: شايد به معناي باراني (عربي)
كاستاريكا: ساحل غني (اسپانيايي)
كانادا: دهكده زبان سرخپوستي "ايروكوئي"
كلمبيا: سرزمين كلمب (كريستف كلمب) (اسپانيايي)
كنيا: كوه سپيدي (زبان كيكويو)
كويت: دژ كوچك هندي (عربي)
گرجستان: سرزمين كشاورزان (يوناني)
لبنان: سفيد (عبري)
لهستان: سرزمين قوم "له"
ليبريا: سرزمين آزادي
مجارستان: سرزمين قوم مجار (مجاري)
مراكش: مغرب
مصر: شهر، آبادي
مقدونيه: سرزمين كوه نشين ها، بلندنشين ها (يوناني)
مكزيك: اسپانياي جديد (اسپانيايي)
موريتاني: سرزمين قوم مور (لاتين)
ميكرونزي: مجمع الجزاير كوچك فراسوي
نروژ: راه شمال
نيجر: سياه (لاتين)
نيجريه: سرزمين سياه (لاتين)
نيكاراگوئه: درياي نيكارائو (نام مردم آن منطقه) آگوئه (اسپانيايي)
واتيكان: گرفته شده از نام تپه اي به نام واتيكان (اتروسكي)
ونزوئلا: ونيز كوچك
ويتنام: اقوام "ويت" جنوبي (ويتنامي)
ويلز: بيگانگان (ژرمني)
هلند: سرزمين چوب آلماني
هند: پر آب (فارسي باستان)
هندوراس: ژرفناها (اسپانيايي)
يمن: خوشبخت
يونان: سرزمين قوم "يون
دید مردی خانمی را پا به ماه
کو به حال زا نشسته توی راه
جیغ می زد ،جیغ درد زایمان
حرف می زد با خدای آسمان :
"ای خدای متّعال و بی کلک
پس کجایی تا کنی من را کمک ؟
خوش به حالت که نزایی ای خدا
دیدن من کی می آیی ای خدا
بی کس و بی خانه و آواره ام
از همه دنیا بریده چاره ام
این چه مردی بود کردی شوهرم ؟
فکر می کردی خداجان من خرم ؟
می رود با چشمکی از حال او
می دود دنبال سوژه ،کو به کو
توی چت یا فیس بوک ضاله خو
می کند هر اُسگلی را جست و جو
جای این که خرجی من را دهد
می دهد بر آن زنی که پا دهد
قبض ها را من خودم پرداختم
لیک این روباه را نشناختم
این همه خوش هیکل و اهل دلم
یک نظر حتا نگوید خوشگلم
حال که در رنجم و آبستنم
رفت دنیا را بگردد با صنم
درد دارم آن چنان کز وای من
هی بلرزد روح زن بابای من ! "
مرد وقتی که شنید این حرف ها
مکث کرد و شد همان جا پا به پا
هیچ کس آن دور و بر پیدا نبود
جز دو تا گربه کسی آن جا نبود
رفت مرد نامبرده از عقب
تا نبیند از جلو او را به شب
گفت : "خانم ! زشت باشد که صدات
می رود بالاتر از روح بابات
اولن شب موقع خوابیدن است
نی که وقت زایش و زاییدن است
آن خدایی که از او داری گله
هیچ بانویی نکرده حامله !
دومن این مانتوی خیلی گشاد
که در آن هم می وزد انواع باد
هست چیز نازکی روی شکم
می شود پیدا از آن توی شکم
سومن هیزی که بوده شوهرت
چادری باید بیندازت سرت
تا زنش وقت سحر با جیغ و داد
توی آشغال های این کوچه نزاد "
تاشنید آن زن صدا و هوی مرد
دست بالا برد فورن سوی مرد
گفت : " آقا نزد این جانب بمان
نرخ چادر هست بالا مثل نان
من اگر پول خریدن داشتم
سر گرسنه بر زمین بگذاشتم ؟
هست وضع من از این اخطار رد
مرده شور شوهر من را بَرَد
هستم از جور زمانه سیر سیر
دست این درمانده را امشب بگیر "
گفت : "نی نی ! من به تو نامحرمم
کور خواندی ای حوا ،من آدمم !
من فراری هستم از مکر زنان
مثل یوسف می گریزم آن چنان ! "
اسم یوسف تا زبان آورد ،مَرد
چشم های زن به او برخورد کرد
دید مردی سرخ و پهن و گوشت لب
چاق و پر ،هم از جلو ،هم از عقب !
حضرت یوسف کجا و آن کجا
آب دریاها کجا ... لیوان کجا ؟!
گفت زن : " یوسف که یک پیغمبر است
عرض من با تو کلامی دیگر است
مرد ،من را دختر خود فرض کن
از خدای خود محبت قرض کن "
گفت : "هرگز ! دختر من – نازنین –
مثل تو این جا بزاید بر زمین ؟
پس غلط کرده ست آن بی چشم و رو
نام خود را دختر حاجی نگو "
هرچه زن با ناله خواهش می نمود
توی گوش مرد اصلن جا نبود
هرچه زن می کرد او را التماس
مرد اُف می گفت از لمس و تماس
عاقبت هم شد از آن جا ناپدید
رفت تا که توی یک مسجد رسید
وحی آمد سوی مرد ماجرا :
" بنده ی ما را چرا کردی رها ؟!
تو برای چی به مسجد آمدی ؟
تازه تکبیر اذان را هم زدی ! "
گفت : "یا رب ! آمدم بهر کمک
درد من باشد به مردم مشترک
نیست اعمالم خدایا اشتباه
بسته ها را توی دستم کن نگاه
این یکی یک بسته ی خوشحالی است
صبح پس فردا توی سومالی است
این یکی سمت فلسطین می رود
وان یکی در غزّه مصرف می شود "
وحی آمد : " ول کن این رنگ و ریا
لحظه ای از موضعت پایین بیا
مثل تو گر یک نفر عشقم خَرَد
آبروی هرچه مومن را برَد
تو برای شاد کردن آمدی
نی که بر ارشاد کردن آمدی !
بنده ی ما توی راه افتاده است
تا اذان گویی طرف جان داده است
محرم و نامحرمی حالا نگو
حرف های کشکی و بی جا نگو
گر که می فهمی تو درد او لذا
پس برو جای همان خانم بزا !
یا برو کاری بکن از عشق ما
یا که دیگر توی این مسجد نیا "
تا که از خالق تحکم را شنید
روح مرد انگار از تن پر کشید
از تحکم خارها گل می شود
موضع هر آدمی شل می شود
از تحکم مرد آدم می شود
روبه روی خالقش خم می شود
این چنین شد که اذان را ول نمود
گوش بر حرف خدای دل نمود
پاپتی در پرشیاش استارت زد
در نگهبانی جنّت کارت زد
وانمود از هر طرف آغوش را
زد بغل آن خانم بیهوش را
پرشیا شد بهتر از یک آمبولانس
تازه سبقت هم گرفت از ده آژانس
زیر لب نام خدا را باز خواند
تا به زایشگاه خانم را رساند
زن به روی تخت خود زایید سخت
مرد پشت پنجره چایید سخت !
فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛
فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛
فقر اینه که با کامپیوتر کاری جز ایمیل چک کردن و چت کردن و موزیک گوش دادن نداشته باشی؛
فقر اینه که از صبح تا شب فقط سریال ها و فیلم های تلویزیون رو نگاه کنی و بازی کنی و وقتی بهت میگن بیا فلان کارو انجام بده بگی فعلا کار دارم بزار این تموم بشه بعد میام.
فقر اینه که خودت از بیت المال بخوری و بدزدی بعد بگی چرا بالایی ها میدزدن من ندزدم. یه بار فکر نکرده که همون بالایی هم همینو میگه که اینطور شده.
فقر اینه که همه تقصیر رو ( توجه کنید که همه) گردن مسئولین بندازی و بگی از دست من کاری ساخته نیست.
فقر اینه که یکی با رشوه گرفتن همون قانونی رو که باعث بقای خودش میشه رو زیر پا میزاره.
دادا خیلی چیزا هست که ما داریم
پروژه های مهم من در ایران میکرو:
" انتقال اطلاعات با SIM900 " ، " آموزش پورت USB " ، " راه اندازی MFRC522 " ، " راه اندازی SLE4442 " ، ""