NOTICE توجه: این یک موضوع قدیمی است که آخرین پست ارسالی آن مربوط به 4425 روز قبل است . لطفا فقط پاسخ ها ، سوالات و درخواست های 100 درصد مرتبط را به آن ارسال کنید و برای درخواست ها و سوالات جدید موضوع جدیدی را ایجاد کنید
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از 41 به 59 از 59

موضوع: زنگ تفریح

  1. #41
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Oct 2007
    نام
    اصفهان
    نوشته ها
    105
    تشکر
    78
    تشکر شده 144 بار در 64 پست

    پیش فرض

    بيل گيتس

    اگرفنّاوري جنرال موتـــورز با سرعتي همســــان فنّاوري كامپيوتر پيشرفت كرده بود، امروز اتومبيلهايي سوار مي‌شديم كه:


    · سرعتشان 22000 مايل بر ساعت بود!

    · مصرف بنزين آنها 4 ليتر درهر 1000 مايل بود!!

    · بهاي آنها 25 دلار بود!!!
    پاسخ جنرال موتورز

    1 - بدون هيچ دليلي ماشين شما در روز دوبار تصادف مي‌كرد!

    2 - هردفعه كه خطهاي وســط خيابان را ازنو نقاشي مي‌كردند شما بايد يك ماشين جديد مي‌خريديد!

    3 - گاه وبيگاه ماشين شما درخيابانها از حركت باز مي‌ايستــــاد وشما چاره‌اي جز استارت (Restart) مجدد نداشتيد!

    4 - هربار كه جنــــرال موتورز مدل جديدي را به بازار عرضه مي‌كرد خريداران ماشين بايد راننــــدگي را از اول ياد مي‌گرفتند چون هيچ يك از عملكردها و كنترلهاي ماشين مانند مدل قبلي نبود!

    5 - براي خاموش‌كردن ماشين بايد دكمه استارت را مي‌زدند!

    6 - جنرال موتورز خريداران ماشينهايش را مجبور به خريد نقشه‌هاي راههايي مي‌كرد كه ممكــــن بود اصلاً به درد راننـــدگان نخورد.

    7 - كيسة هــــــوا قبل از بازشدن در هنگام تصادف از شما مي‌پرسيد:

    Are You Sure ?!

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نام
    Advertising world
    نوشته ها
    Many
     

  3. #42
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    نیما ارکانی حامد دانشمند 39 ساله ایرانی با اعلام نظریه چگونگی عملکرد جهان، قصد دارد پایه های فیزیک نظری که از زمان آلبرت انیشتن بنا شده را متحول کند.

    به گزارش پیمانه به نقل از برنا، دانشمند جوان ایرانی، با تصدی بر کرسی استادی دانشگاه پرینستون- جایگاهی که پس از انیشتین در اختیار فرد دیگری قرار داده نشد- دنیا را با این سوال مواجه کرده است که آیا انیشتین بعدی، یک ایرانی خواهد بود؟




    نیما ارکانی حامد در حال حاضر استاد دانشگاه هاروارد و دارای کرسی استادی در دانشگاه پرینستون است. این کرسی از سال 1933 تا 1955 در انحصار آلبرت انیشتن بوده است.

    پس از اعلام نظریه عملکرد جهان ارکانی، از او دعوت شده که در طرح تونل شتاب دهنده سوئیس (LHC) که با هزینه بالغ بر 5 میلیارد دلار ساخته شده، رهبری آزمایش ها را بر عهده داشته باشد.

    تلاش نظریه ابر ریسمان که اخیرا اعلام شده، در این است که توضیح دهد ذرات، کوچکترین ماده تشکیل دهنده مواد نیستند بلکه حلقه های مرتعشی که ریسمان نامیده می شوند، کوچکترین بخش به حساب می آیند.

    دکتر ارکانی با تکمیل این نظریه عقیده دارد که این ریسمان ها در 11 بعد در حال ارتعاش هستند که ما فقط 3 بعد از آن را می توانیم مشاهده کنیم، وجود بعد دیگری هم به نام بعد زمان به اثبات رسیده و تا به امروز در مورد 7 بعد دیگر توضیح کاملی ارائه نشده است.

    ارکانی به همراه دو فیزیک دان دیگر به نام های دیموپلوس (Dimopoulos) و والی(Dvali) در مورد این ابعاد نظریه ای ارائه کرده اند که می گوید این ابعاد بزرگتر از آن چیزی هستند که تاکنون تصور می شود و از آن جایی که تنها نیروی گرانش بر آنها اثر می گذارد، قابل دیدن نیستند.

    تئوری دکتر ارکانی که به همراه دو فیزیکدان دیگر معرفی شده به عنوان مدل ADD، (Arkani-Dvali-Dimopoulos) شناخته می شود.

    اکنون ارکانی و همکارانش امیدوارند بتوانند به کمک شتاب دهنده هاردن (LHC) مدل خود را اثبات کنند. اثبات این نظریه می تواند تحول بسیار بزرگی در فیزیک ذرات به وجود بیاورد.

  4. #43
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    ستاره‌ای که هسته‌ای از الماس دارد

    ۵۰ سال نوری آن‌طرف‌تر از کره زمین، ستاره‌ای به نام لوسی وجود دارد که هسته‌اش تبدیل به الماس شده است. هسته‌ی این ستاره در واقع بزرگترین الماس در کهکشان است. وزن این الماس ۱۰ میلیارد تریلیون تریلیون قیراط است؛ که مسلما حتی تصور چنین چیزی برای بشر دشوار است. سنگین‌ترین الماسی که بر روی زمین وجود دارد الماسی است به وزن حدودا ۵۰۰ قیراط.

    زمانی که سوخت ستاره‌ای، معمولا هیدورژن، به پایان می‌رسد منجربه ایجاد هسته‌ای بلور شده و داغ می‌شود. برای سال‌ها محققان بر این عقیده بودند که هسته ساخته شده از کربن به الماس تبدیل می‌شود، اما این یک فرض است و مدرکی برای دفاع از آن وجود ندارد.
    اما در ۲۰۰۴، منجمان مشخص کردند که لوسی حقیقتا هسته‌ی بسیار بزرگی از الماس دارد و مدلی از آن را ارایه کردند، ببینید:

  5. #44
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    قطاری که سریع‌تر از هواپیما حرکت خواهد کرد

    مدلی از قطار مگلو، در محیط آزمایشگاهی جنوب غربی چین توسعه یافت؛ قطاری که قرار است از هواپیما نیز سریع‌تر حرکت کند. هرچند که برای به انتها رسیدن این پروژه راه زیادی باقی است.
    با تحقیقات انجام شده در دانشگاه Jiao Tong در شانگهای، مدلی از این قطار پر سرعت توانایی حرکت بین ۶۰۰ تا ۱۲۰۰ کیلومتر بر ساعت را دارد؛ یعنی معادل سرعت یک هواپیما. انتظار می‌رود این تکنولوژی تا ۱۰ سال آینده عملیاتی شود و تا سال ۲۰۳۰ در سراسر کشور گسترش یابد.
    با کمک این تکنولوژی، مسافران قادر خواهند بود فاصله‌ی بین پایتخت تا «گوانگ‌ژو» (۲۲۹۴ کیلومتر) را در زمان ۲ ساعت طی کنند. مسافتی که با استفاده از هواپیما ۳ ساعت طول می‌کشد.
    (قطار مگلو)
    تنها دو کشور ایالات متحده و سوییس هستند که بر روی این تکنولوژی تحقیق و پژوهش می‌کنند. بد نیست بدانید که از لحاظ تئوری با استفاده از این تکنولوژی می‌شود تا ۲۰۰۰۰ کیلومتر بر ساعت قطارها را به حرکت در آورد.
    برخی از مزیت‌های این تکنولوژی، مصرف یک دهم سوخت مورد مصرف هواپیماها و ایجاد تقریبا هیچ نویز است. البته هزینه‌ی استفاده از این تکنولوژی نیز نجومی است.
    یکی از استادان دانشگاه Jiao Tong البته با دیده شک به قضیه می‌نگرد. او از لحاظ فنی و اقتصادی آن را مورد سوال قرار می‌دهد و اضافه می‌کند که برای مردم بسیار خطرناک است که با کمک این تکنولوژی با میانگین سرعتی بیش از ۳۵۰ کیلومتر مسافرت کنند.

  6. #45
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    بهترین عکس‌های خبری ۲۰۱۰

    هر ساله سازمان مستقل «World Press Photo»، بزرگترین رقابت را بین عکس‌‎های خبری برگزار می‌کند. امسال داوران «World Press Photo» عکس دختر افغانی که توسط Jodi Bieber گرفته شده بود را از میان ۱۰۸۰۵۹ عکس به عنوان عکس سال ۲۰۱۰ انتخاب کردند. ناگفته نماند که ۵۸۴۷ عکاس از ۱۲۷ کشور در این رقابت شرکت داشتند.
    «بی‌بی عایشه»، زن ۱۸ ساله از «ولایت اروزگان» در افغانستان بود که به دلیل رفتارهای خشونت‌آمیز شوهرش به خانواده‌ی خود پناه برد. اما شبی طالبان از راه رسیده و درخواست می‌کنند که «بی‌بی عاشیه» را برای اجرای عدالت تحویل دهند. فرمانده طالبان حکم قاضی را می‌خواند. نتیجه اینکه گوش‌ها و بینی عایشه بریده می‌شوند.
    زندگی روزمره: هند
    آقای Martin Roemers، عکاس هلندی، جایزه بهترین سری عکس در زمینه‌ی زندگی روزمره را به خود اختصاص داد. عکس نمایشی از چهره‌ی شهری کلکته در هند است.
    طبیعت: ژاپن
    عکاس «مجله جغرافیای ملی» در ایتالیا، با گرفتن عکس از قوها در سپیده دمِ هوکایدو توانست جایزه دوم سری عکس در زمینه‌ی طبیعت را از آن خود کند.
    اخبار عمومی: هاییتی
    عکاس ایتالیایی، با گرفتن عکسی از بازار در حال آتش در «پرتو پرنس» هاییتی، جایزه ی بهترین تک عکس اخبار عمومی را کسب کرد.
    مردم در اخبار: پاکستان
    عکاس Getty Images در استرالیا، در سری عکس دسته‌ی مردم در اخبار موفق به کسب مقام اول شد. در سایه‌ی یک هلیکوپتر امداد نظامی پاکستان، مردم سیل زده در تقلای به دست آوردن غذای تدارک دیده شده برای ادامه حیات‌شان هستند.
    هنر و سرگرمی: کنگو
    عکاس ایرلندی، Andrew McConnell، موفق به کسب مقام اول در دسته‌ی تک عکس هنر و سرگرمی شد. عکس، زن ۳۷ ساله‌ی کنگویی را نشان می‌دهد که در حال تمرین ویولن در کینشاسا، پایتخت کنگو، است. «جوزفین» کارش را با ارکستر سمفونی شهرش، Kimbanguiste، اجرا می‌کند. او برای ۵ روز در هفته اینجا تمرین می‌کند.
    طبیعت: اندونزی
    آقای Christophe Archambault، عکاس خبرگزاری فرانسه، مقام سوم در دسته‌ی سری عکس طبیعت را به خودش اختصاص داد. عکس، مردی را نشان می‌دهد که سیگاری می‌کشد ضمن اینکه روستای محل زندگی او را خاکسترهای آتش‌فشان فرا گرفته است.
    هنر و سرگرمی: بولیوی
    این دو خانم در بولیوی در حال cholitas، یا کشتی زنان هستند. عکاس ایتالیایی این کار، مقام دوم دسته‌ی سری عکس هنر و سرگرمی را کسب کرد.

  7. #46
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    پیش‌بینی‌های ادیسون درباره سال ۲۰۱۱

    در ۲۳ ژون ۱۹۱۱، روزنامه «Miami Metropolis» از «توماس ادیسون» می‌خواهد جهان ۱۰۰ سال بعد را تشریح کند. و ادیسون درباره اتوموبیل‌های پر رونق آینده، طلوع فولاد و مرگ موتورهای بخار، پیش بینی‌های شگفت انگیزی می‌کند. شاید شگفت‌انگیزترینش درباره کتاب‌های ۲۰۱۱ باشد؛ کتاب‌هایی با ضخامت ۲ اینچ.
    در زیر قسمتی از پیش‌بینی‌های ادیسون را خواهید خواند.
    در ۲۰۱۱، قطارها در صورتی دوام می‌آورند که با سرعت باورنکردنی‌ای توسط نیروی الکتریسیته حرکت کنند، نیرویی که توسط چرخ‌های آبی تامین می‌شود (همچنین نیروی محرک تمام ماشین‌آلات جهان همین خواهد شد).
    اما مسافران آینده میل به چنین سفرهای زمینی ندارند. آنها از طریق آسمان پرواز خواهند کرد، سریع‌تر از هر پرستویی و با سرعت ۲۰۰ مایل در ساعت و در وسایل نقلیه‌ی غول پیکری که به مسافران این امکان را می‌دهد که صبحانه‌شان را در لندن میل کنند، مسولیت حرفه‌ای‌شان را در پاریس به انجام برسانند و نهارشان را هم در Cheapside (یکی از خیابان‌های لندن) میل کنند.
    خانه‌های قرن بعد از پی تا اتاق زیر شیروانی از فولاد، با یک ششم قیمت فعلی، بهره خواهند برد. نوزاد قرن ۲۱ امی در گهواره‌ی فولادی تکان خواهد خورد. پدرش بر روی صندلی فولادی در جوار میز غذاخوری فولادی خواهد نشست. اتاق مادرش به شکل مجللی به لوازم فولادی‌ای مجهز و تزیین خواهد شد که ماهرانه با ظاهر چوبی جلا داده شده است.
    کتاب‌های قرن ۲۱، تماما با برگه‌هایی از نیکل چاپ خواهند شد. برای نگه‌داشتن بسیار سبک خواهند بود تا خواننده بتواند از یک کتابخانه کوچک لذت ببرد. یک کتاب با ضخامت دو اینچ، ۴۰ هزار صفحه خواهد داشت، که برابر است با یکصد جلد؛ ضخامتی با مجموع ۶ اینچ برای تمام محتوای «دانشنامه بریتانیکا» کافی خواهد بود. و هر جلد وزنی کمتر از یک پوند خواهد داشت.
    اگر شما هم گمان می‌برید پیش‌بینی آینده، آن هم ۱۰۰ سال بعد، کار آسانی است، جهان سال ۲۱۱۱ را تشریح کنید.

  8. #47
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    نترس‌ترین نظافت‌چی‌های دنیا!

    همانطور که می‌دانید ساختمان‌های غول‌پیکر به شکل خودکار پاکیزه نمی‌شوند. افراد شجاعی هستند که چنین سازه‌های بزرگی را نو نوار می‌کنند. در زیر به خطرناک‌ترین ماموریت‌های این افراد نگاهی می‌انداریم.
    ساختمان امپایر استیت در محله منهتن نیویورک
    در ۱۹۳۲، کارگران با آویزان شدن از قسمت بیرونی «ساختمان امپایر استیت»، آن را پاکیزه می‌کنند. با دقت به عابران پیاده می‌توانید فاصله‌ای که این نظافت‌‎چی‌های شجاع در هوا معلق هستند را حدث بزنید!
    برج ساعت بیگ‌ بن

    تصویر اول: در ۲۰۰۷ تیمی از کارگران برای پاکیزه کردن «بیگ بن»، سطل به دست از ساعت آویزان شده و آن را تمیز می‌کنند. در تصویر بعدی آقای Larkin همین کار را انجام می‌دهد اما در ۱۹۳۰
    برج سوزن فضایی




    در ۲۰۰۸، سه نظافت‌چی به این قله‌ی ۱۸۴ متری در سیاتل صعود کرده و برای نو نوار کردن برج از آن آویزان می‌شوند. این اولین عملیات برای تمیز کردن «برج سوزن فضایی» آمریکا از زمان ساخت آن، یعنی ۱۹۶۲، است.
    مرکز تجارت جهانی
    دو مرد شجاع در حال تمیز کردن برج شمالی «مرکز تجارت جهانی» هستند.
    یادبود ملی کوه راشمور


    در ۲۰۰۵، پنج نظافت‌چی به همراه آب از سر و صورت این تندیس‌های بزرگ برای شست‌وشوی آنها آویزان می‌شوند. تر و تمیز کردن این سرهای بزرگ ۳ هفته زمان برد.
    برج خلیفه در امارات

    به یقین پاکیزه کردن بلندترین سازه‌ی ساخته شده به دست بشر، نیاز به تلاش فراوانی دارد. تصویر دوم یکی از بسیار بازوهای متحرک که برای کمک به نظافت اختصاص یافته را نشان می‌دهد.
    راکفلر سنتر در منهتن نیویورک
    در ۱۹۶۱، یک نظافت‌چی شجاع، آسوده خیال بر روی لبه‌ی یکی از «برج‌های راکفلر سنتر» ایستاده است.

  9. تشکرها از این نوشته :


  10. #48
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    حقایق ناگوار درباره تغییرات آب و هوا

    محققان به شکل آشکار اثبات کرده اند که سطح CO2 به بالاترین نقطه ی خودش طی ۶۵۰ هزار سال گذشته رسیده است. ببینید:
    گاز CO2 از فعالیت های طبیعی مانند فوران آتش فشان ها و یا فعالیت های انسانی مانند قطع درختان جنگلی و سوزاندن سوخت های فسیلی تولید می شود. در تصویر بالا نیز همانطور که مشاهده می کنید روند نشر CO2 پس از ظهور انقلاب صنعتی به شکل کاملا صعودی درآمده است.
    تصویر زیر روند نشر گاز CO2 توسط ایران و چند کشور دیگر (برحسب سرانه)، تا سال ۲۰۰۷، را نشان می دهد. ببینید:
    همانطور که مشاهده می کنید ایران، در این زمینه، دارای روند رو به شد است. نکته ی جالب توجه تلاش زیاد فرانسه برای کاهش نشر این گاز سمی است، تا آنجا که با وجود فاصله ی زیادش با ایران طی دهه های گذشته، توانسته جایگاه خودش را، از سال ۲۰۰۵، پایین تر از ایران قرار دهد. کشور ایالات متحده نیز از سال ۱۹۸۸ روند تقریبا ثابتی را تجربه کرده است. روس ها نیز از ۱۹۸۸ توانستند روند رو به رشدشان را تبدیل به روند کاهشی کنند.
    یکی دیگر از شاخص های اصلی ناسا برای تغییرات آب و هوا، سطح دریا است. بهتر است نگاهی به تغییرات سطح دریا در یک قرن اخیر بیاندازیم…
    می بینید که میزان تغییر، در قرن گشته، به ازای هر سال و تا سال ۲۰۰۰ به شکل صعودی و مقدار ۱٫۷ میلیمتر بوده است در حالیکه این میزان تغییر از سال ۱۹۹۳ تا همین لحظه، ۳٫۲۸ میلیمتر اندازه گیری شده است. نهایتا نتیجه تلاش های بشر این شد که در قرن گذشته، ۱۷ سانتیمتر آب دریاها بالا بیاید. علاوه بر این، تحقیقات اخیر نشان می دهد که سطح دریاها طی قرن بعد، ۱ متر بالا خواهد آمد. اینکه چطور می شود سطح دریا بالا می آید، به عواملی مانند انبساط حرارتی دریاها طی گرمایش آب و هوا و ذوب گسترده یخ ها بستگی دارد.
    یکی دیگر از این شاخص های اصلی ناسا، افزایش دما است. البته آنچه که عیان بود چه حاجت به بیان است. اما تصویر زیر را ببینید تا درکی بهتر از این افزایش دما داشته باشید:
    ژانویه ۲۰۰۰ تا دسامبر ۲۰۰۹ به عنوان گرمترین دهه، طبق اسناد بشر، شناخته شده است. از سال ۱۹۸۱ به بعد شاهد ۲۰ سال “گرم ترین” بودیم، در حالیکه ۱۰ مورد از این گرم ترین ها طی ۱۲ سال گذشته اتفاق افتاده است.
    علاوه بر اینها، ضخامت و وسعت یخ های قطب طی دهه های گذشته در حال کاهش بوده و توده های یخ در نقاط مختلف جهان، مانند آلپ، هیمالیا، آند، آلاسکا و آفریقا در حال کم شدن است.
    تصویر زیر به وضوح ناپدید شدن کلاهک برفی کلیمانجارو را نشان می دهد:

  11. #49
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    واقعیت هایی درباره هیتلر

    ۱- اهمیت نداشت که هوا چقدر گرم است، او هیچ وقت کتش را از تنش خارج نمی کرد.
    ۲- در ۱۹۲۳، مدیر مطبوعاتی هیتلر تلاش می کند که او را متقاعد کند که یا بی خیال سیبیلش شده یا اینکه اجازه دهد به شکل نرمالی رشد کند. هیتلر پاسخ می دهد: “نگران سیبیل من نباش. اگر اینکه الان مد نیست، بعدا مد خواهد شد چرا که من از آن استفاده می کنم.”
    ۳- موضوعات مورد علاقه وی شامل اینها بود: “وقتیکه من یک سرباز بودم”، “وقتیکه من در وین [پایتخت اتریش] بودم”، “وقتیکه من در زندان بودم” و “وقتیکه من در روزهای ابتدایی حزب رهبر بودم”.
    ۴- اگر هیتلر صحبتش را درباره ی واگنر و اپرا آغاز می کرد، کسی جرات نمی کرد که بین صحبت هایش وقفه ایی ایجاد کند. او آنقدر درباره موضوعش صحبت می کرد تا شنوندگان خسته شوند.
    ۵- هیتلر هیچ وقت علاقه ایی به ورزش یا نوعی از بازی نداشت جز پیاده روی اتفاقی.
    ۶- او همیشه دائما داخل اتاق ها، از کنجی به کنج دیگر، قدم بر می داشت.
    ۷- تقریبا هر شب بایستی در تئاتر شخصی اش فیلم می دید، بیشتر آنها فیلم هایی بودند که پخش آنها در آلمان ممنوع شده بود. وی بسیار به کمدین ها علاقه داشت، از این بین چندین خواننده یهودی نیز وجود داشتند که مورد علاقه ی او بودند. پس از اینکه صدای آنها را می شنید، اینطور اظهار می کرد که، “خیلی بد است که او از نژاد آریایی نیست.”
    ۸- کارمندان هیتلر به شکل مخفیانه فیلم هایی از شکنجه یا اعدام زندانیان سیاسی برای او می ساختند چرا که او از تماشای آن ها بسیار لذت می برد.
    ۹- عاشق فیلم اخبار روز بود، مخصوصا زمانیکه که او در آنها بود.
    ۱۰- او در عکسی دیده می شود که در ابتدای جنگ جهانی اول گرفته شده بود:
    این عکس در ۱۹۱۴ زمانی که آلمان علیه روسیه اعلان جنگ کرد توسط Heinrich Hoffman که اتفاقا بعدا به عنوان عکاس شخصی هیتلر درآمد، گرفته شد. او را در بین جمعیت می توانید ببینید که کاملا هیجان زده شده است.
    ۱۱- هیتلر به عنوان مرد سال ۱۹۳۸ توسط مجله تایم انتخاب شد.
    ۱۲- هیتلر برای ۸ سال بی خانمان بود.

  12. #50
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    ۵ تصور مبتکرانه گذشته از آینده

    دنیای فردا همواره شیفته ی ابتکارات امروز است؛ از جت پک ها گرفته تا ماشین های پرنده. در زیر تعدادی از ایده های بکر مربوط به گذشته برای خلق محصول جدید در آینده را خواهید دید.
    کشتی ترنی
    مجموعه ایی از کارت پستال های آلمانی ساخته شده در ۱۹۰۰، یک سری پیش بینی های عجیب و غریبی درباره ی این می کرد که قرار است ما پول مان را در سال ۲۰۰۰ خرج چه چیزی کنیم. سفر با کمک “ترن آبی خاکی” یک چنین پیش بینی مافوق تصوری بود.
    عجیب ترین نکته درباره ی این پیش بینی این بود که مطلقا هیچ توضیحی درباره ی این نبود که کشتی در آب های عمیق چطور بایستی عمل کند. اگر این کشتی ترنی مثل یک ترن عمل کند، چگونه در زیر آب نجات پیدا خواهد کرد؟ و اگر این وسیله راهش را به مانند یک کشتی به صورت شناور ادامه دهد، به چه شکل زمانی که به ساحل برسد در مسیر مورد نظر قرار می گیرد؟
    اجاق شیشه ای
    روزنامه ی Morning Herald در ۱۹۴۳، مقاله ایی را با عنوان “آشپزخانه ی آینده” منتشر کرد. ابتکار مربوط بود به خوراک پز شیشه ایی که امکان پخت را همراه با امتحان غذا و ور رفتن با آن فراهم می کرد.
    تراس تابستانی
    تابستان زمان آسایش و لذت بردن است، تنی به آب میزنید و اجازه میدهید دلواپسی ها همراه با بادی گرم دور شود. زمانی که زمستان از راه می رسد، بسیاری از مردم در سرزمین های سردتر زمان زیادی را به انتظار آفتاب و خوشی تابستانی طی می کنند. تراس تابستانی راه حلی برای فرار از زمستان بود که در کتاب: عصر طلایی تبلیغ، در ۱۹۶۰ پیش بینی شده بود.
    ماشین ضبط افکار
    موضوع “ماشین ضبط افکار” ایده ایی بود که در روزنامه ی Syracuse Herald سال ۱۹۱۹ مورد بحث قرار گرفت. این دستگاه وظیفه اش قرار بود این باشد که ذهن آدم را خوانده و آن را بر روی نوارهایی رونویسی کند. در تصویر بالا به خوبی مشخص است که به وجود فردی دیگر برای تایپ افکار نیاز است. شاید، دستگاه افکار را به صورت کدهایی رونویسی می کرد و فرد دوم نیز که افکار را می نویسد، رمزگشا باشد؟
    کفش های ماشینی
    چند سال قبل، کتابخانه ی ملی فرانسه، مجموعه ایی از تصاویر منتشره در ۱۹۱۰ را در اختیار عموم قرار داد که حال و هوای جهان سال ۲۰۰۰ را نشان می داد. در میان این تصورات با ارزش، کفش های ماشینی نیز حضور داشتند.
    مورد آخر هم خارج از عنوان پست اما مرتبط است. عنوانش هم این است: “بشر خودش را نابود خواهد کرد؟”

  13. #51
    کاربر علاقه مند
    تاریخ عضویت
    Nov 2009
    نوشته ها
    37
    تشکر
    0
    تشکر شده 15 بار در 6 پست

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط 1nafar نمایش پست ها
    این نوشته ها مربوط به یک گروه در فیسبوکه به اسم "شما یادتون نمیاد". بیشتر اعضای گروه متولد دهه پنجاه/ شصت هستند و یک عالمه خاطرات مشترک دارند که اونجا با هم به اشتراک میگذارند، اینها تعداد کمی از هزاران خاطره ای هست که افراد مختلف اونجا نوشتند. ممکنه بعضیهاش رو بزرگترها هم به یاد بیارن. امیدوارم خوشتون بیاد و شما هم یادتون بیاد !!! ؛


    شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم



    شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم



    شما یادتون نمیاد، یک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستیکی صورتیا می پوشیدن که دورش پشمالوهای سفید داره !



    شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ...



    شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو



    شما یادتون نمیاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم.....



    شما یادتون نمیاد، عیدا میرفتیم خرید عید، میگفتن کدوم کفشو میخوای چه ذوقی میکردیم که قراره کفشمونو انتخاب کنیم)))

    شما یادتون نمیاد: اجازهههههههه سعیدی جیش کرددددددد



    شما یادتون نمیاد، مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون ))



    شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم



    شما یادتون نمیاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد.



    شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده


    شما یادتون نمیاد: از جلو نظااااااااااااااااام ...


    شما یادتون نمیاد، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه... احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه


    شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو 180 درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم

    شما یادتون نمیاد: آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی

    شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشي مي كشيديم. بعد تند برگ ميزديم ميشد انيميشن

    شما یادتون نمیاد، صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم، به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود، ولی سمت چپی ها نو بود

    شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست، اونا یه درس از ما عقب تر باشن

    شما یادتون نمیاد، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز میدادیم



    شما یادتون نمیاد، با آب قند اشباع شده و یک نخ، نبات درست میکردیم میبردیم مدرسه

    شما یادتون نمیاد، تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم

    شما یادتون نمیاد: دفتر پرورشی با اون نقاشی ها و تزئینات خز و خیل :دی

    شما یادتون نمیاد، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده، بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با دست نشون میدادیم) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم

    شما یادتون نمیاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!!

    شما یادتون نمیاد افسانه توشی شان رو!!

    شما یادتون نمیاد: چی شده ای باغ امید، کارت به اینجا کشید؟؟ دیدم اجاق خاموشه، کتری چایی روشه، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی ندیدم

    شما یادتون نمیاد: شد جمهوری اسلامی به پا، که هم دین دهد هم دنیا به ما، از انقلاب ایران دگر، کاخ ستم گشته زیر و زبر...!!

    شما یادتون نمیاد، برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه "برگه امتحان" گنده نوشته بودن


    شما یادتون نمیاد: زندگی منشوری است در حرکت دوار ، منشوری که پرتو پرشکوه خلقت با رنگهای بدیع و دلفریبش آنرا دوست داشتنی، خیال انگیز و پرشور ساخته است. این مجموعه دریچه ایست به سوی..... (دیری دیری ریییییینگ) : داااااستانِ زندگی ی ی ی (تیتراژ سریال هانیکو)



    شما یادتون نمیاد: یک تکه ابر بودیم، بر سینه ی آسمان، یک ابر خسته ی سرد، یک ابر پر ز باران


    شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه



    شما یادتون نمیاد، هر روز صبح که پا میشدیم بریم مدرسه ساعت 6:40 تا 7 صبح، رادیو برنامه "بچه های انقلاب" رو پخش میکرد و ما همزمان باهاش صبحانه میخوردیم



    شما یادتون نمیاد: به نام الله پاسدار حرمت خون شهدا، شهدایی که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند. این مقدمه همه انشاهامون بود


    شما یادتون نمیاد: انگشتر فیروزه، خدا کنه بسوزه !


    شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم، رو در مینوشتن: آمدیم منزل، تشریف نداشتید!!



    شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم به آهنگها و شعرها گوش میدادیم و بعضی ها رو اشتباهی میشنیدیم و نمی فهمیدیم منظورش چیه، بعد همونطوری غلط غولوط حفظ میکردیم



    شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی



    شما یادتون نمیاد، با مدادتراش و آب پوست پرتقال، تارعنکبوت درست می کردیم


    شما یادتون نمیاد، تابستونا که هوا خیلی گرم بود، ظهرا میرفتیم با گوله های آسفالت تو خیابون بازی میکردیم!! بعضی وقتا هم اونها رو میکندیم میچسبوندیم رو زنگ خونه ها و فرار میکردیم



    شما یادتون نمیاد، وقتی دبستانی بودیم قلکهای پلاستیکی سبز بدرنگ یا نارنجی به شکل تانک یا نارنجک بهمون می دادند تا پر از پولهای خرد دو زاری پنج زاری و یک تومنی دوتومنی بکنیم که برای کمک به رزمندگان جبهه ها بفرستند



    شما یادتون نمیاد، همسایه ها تو حیاط جمع می شدن رب گوجه می پختن. بوی گوجه فرنگی پخته شده اشتهابرانگیز بود، اما وقتی می چشیدیم خوشمون نمیومد، مزه گوجه گندیده میداد



    شما یادتون نمیاد، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون، بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم



    شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم



    شما یادتون نمیاد، خانم خامنه ای (مجری برنامه کودک شبکه یک رو) با اون صورت صاف و صدای شمرده شمرده ش



    شما یادتون نمیاد: سه بار پشت سر هم بگو: گاز دوغ دار، دوغ گازدار!! یا چایی داغه، دایی چاقه



    شما یادتون نمیاد، صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سوم رو



    شما یادتون نمیاد، قبل از برنامه کودک که ساعت پنج بعدازظهر شروع میشد، اول بیست دقیقه عکس یک گل رز بود با آهنگ باخ،،، بعد اسامی گمشدگان بود با عکساشون.. که وحشتی توی دلمون مینداخت که این بچها چه بلایی سرشون اومده؟؟ آخر برنامه هم نقاشیهای فرستاده شده بود که همّش رنگپریده بود و معلوم نبود چی کشیدند.

    تازه نقاشیها رو یک نفر با دست میگرفت جلوی دوربین، دستش هم هی میلرزید!!

    آخرش هم: تهران ولیعصر خیابان جام جم ساختمان تولید طبقه دوم، گروه کودک و نوجوان



    شما یادتون نمیاد، یه برنامه بود به اسم بچه هااااا مواظبببببب باشییییییددددد (مثلا صداش قرار بود طنین وحشتناکی داشته باشه! بعد همیشه یه بلاهایی که سر بچه ها اومده بود رو نشون میداد، من هنوز وحشت چرخ گوشت تو دلمه. یه گوله ی آتیش کارتونی هم بود که هی این طرف اون طرف میپرید و میگفت:

    آتیش آتیشم، آتیش آتیشم، اینجا رو آتیششش میزنم، اونجا رو آتیششش میزنم، همه جا رو آتیششش میزنم



    شما یادتون نمیاد، قرآن خوندن و شعار هفته (ته کتاب قرآن) سر صف نوبتی بود برای هر کلاس، بعد هر کس میومد سر صف مثلا میخواست با صوت بخونه میگفت: بییییسمیلّـــَهی یُررررحمـــَنی یُرررررحییییییم


    شما یادتون نمیاد: بااااااا اجازه ی صابخونه (سر اکبر عبدی از دیوار میومد بالا)


    شما یادتون نمیاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم

    همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه



    شما یادتون نمیاد، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود، با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها، یا ضرب المثل یا چیستان ...



    شما یادتون نمیاد، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت، یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه



    شما یادتون نمیاد: گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرك خسته ميشه... بالهاشو زود ميبنده... روي گلها ميشينه... شعر ميخونه، ميخنده



    شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر صدا میداد



    شما یادتون نمیاد، خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم :دی



    شما یادتون نمیاد: من کارم، مــــــــــَن کارم. بازو و نیرو دارم، هر چیزی رو میسازم، از تنبلی بیزارم، از تنبلی بیزارم. بعد اون یکی میگفت: اسم من، اندیشه ه ه ه ه ه، به کار میگم همیشه، بی کار و بی اندیشه، چیزی درست نمیشه، چیزی درست نمیشه


    ............
    آره یادش به خیر اشکمو در آوردید آقای هاشمی
    اون موقع که تیله بازی میکردیم و عکس فوتبالی آدامس رو روی کف خیابون میذاشتیم با کف دست میزدیم تا برنده بشیم و تشتک نوشابه از تو جوب آب در می آوردیم تا بازی کنیم
    یادمه یه بار رفتم قطاب فروختم تو محله سی متری جی نزدیک سه راه آذری تهران
    (بدو قطاب قطاب)50تومان هم سود کردم
    بعد بابام فهمید کتکم زد من هم از دستش ناراحت شدم یه هفته باهاش حرف نزدم بعد یه هفته گفت یه روزی من میمیرم بعدش افسوس میخوری میگی ای کاش آقاجون زنده بشی بیای منو دوباره بزنی و ازاینکه یه هفته با من قهر کردی پشیمون میشی
    اون موقع 8 سالم بود زیاد معنی این حرف رو درک نکردم اما الان که 27 سالمه تازه می فهمم که چی گفت و ای کاش دوباره زنده بشه بیاد فقط 1 ثانیه ببینمش
    عشق ما اون موقع ها این بود که تابستون دوچرخه سواری کنیم و آب آلبالو بفروشیمو و تیله بازی
    اما الان شده پلی استیشن و لپ تاپ و اینترنت
    یاد اون دوران به خیر که هرچی جلوتر میریم از هم دورتر میشیم و محبت ها کمتر میشه

  14. کاربران : 4 تشکر کرده اند از شما khosroeng برای ارسال این پست سودمند:


  15. #52
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    ابر انسان ها: ذهن شگفت انگیز

    شما، مغزی حدودا ۱۳۰۰ گرمی در سرتان دارید. که البته بیشتر آن تنها آب است. اما کاری که با باقی آن می توانید انجام دهید، شگفت انگیز است.
    مغز شما…
    حاوی ۱۰۰ میلیارد نورون است. این مغز، همچنین ۱ کوادریلیون سیناپس دارد که می تواند ۱۰ محرک غریزی را در هر ثانیه پردازش کند.
    سریعترین کامپیوتر بر روی زمین توانایی پردازش ۱٫۷۵ پتافلاپ را با کمک ۷ میلیون وات انرژی دارد (ابر کامیپوتر جگوار ۲۲۴ هزار هسته ی پردازشگر دارد). تخمین زده می شود که توانایی پردازش مغز ۱۰۰ پتافلاپ با استفاده از انرژی معادل ۲۰ وات باشد.خب! حالا با این مغز چه کارهایی می توان انجام داد؟!
    تمرین باعث عالی شدن می شود
    Caho Lu؛ ذهن تمرکز یافته
    در سال ۲۰۰۵، آقای Chao Lu توانست ۶۷۸۹۰ رقم از عدد پی را بدون هیچ گونه اشتباهی به خاطر سپرده و از بر بخواند. Chao Lu گفته است که به خاطر سپردن این تعداد رقم یک سال و برای بازگو کردنش هم ۲۴ ساعت و چهار دقیقه زمان صرف کرده است. به عبارت دیگر، بازگو کردن مداوم هر رقم برای ایشان ۱٫۲ ثانیه زمان برده است.
    Roman Campayo؛ ذهن سریع
    این آقا می تواند ۱۷ عدد را در نصف ثانیه به خاطر بسپارد. همچنین او توانایی به خاطر سپردن ۴۶ عدد باینری در یک ثانیه را دارد. ۴۶ عدد باینری یک چیزی مثل ارقام زیر هستند: ۱۰۱۰۱۰۰۰۱۰۱۱۰۱۱۱۱۱۰۰۱۱۰۱۰ ۱۰۱۱۰۱۰۱۱۱۱۱۰۱۰۱۰۱۰۱۱
    این اتفاق ها می افتد
    Daniel Tammet؛ احساس متقارن
    در سن ۴ سالگی با چندین حمله صرع مواجه می شود که گمان می رود همان حملات باعث ایجاد شرایط جدید برای او باشند. او اعداد را به شکل اشکال و رنگ ها می بیند و می تواند محاسبات را بدون تلاشی به سرانجام برساند. محاسباتی مانند، ریشه ی سوم صدها مرتبه ی اعشاری و بازگو کردن ۲۲۵۱۴ رقم از عدد پی در ۵ ساعت نمونه هایی از قابلیت های او هستند.
    Daniel به ۱۰ زبان صحبت می کند. او توانست در زبان ایسلندی در تنها یک هفته بیانی سلیس داشته باشد.
    Orlando Serrell؛ قابلیت کسب شده
    زمانی که او ۱۰ ساله بود، سمت چپ سرش مورد اصابت ضربه ی چوب بیسبال قرار می گیرد. او بر روی زمین می افتد اما ناگهان بلند شده و دوباره به بازی اش ادامه می دهد.
    بر روی او هیچ درمان پزشکی صورت نمی گیرد چرا که او به والدینش در این باره چیزی نمی گوید. برای مدتی او سردرد را تحمل می کند. نهایتا این سر درد به انتها می رسد اما او متوجه می شود که دارای قابلیت هایی در زمینه ی محاسبات تقویمی با پیچیدگی حیرت انگیز است.
    او قابلیت خارق العاده ی دیگری ندارد. Orlando هم اکنون در شعبه شرکت زنجیره ایی وال – مارت سرایدار است.
    با آن به دنیا می آیند
    Derek Paravicini؛ نابغه ی موسیقی
    او با وزن ۶۸۰ گرم، به شکل نابینا و مبتلا به اوتیسم به دنیا آمد. Derek نمی تواند چپ را از راست تشخیص دهد یا حتی تا ۱۰ بشمارد. اما او نابغه ی موسیقی است و می تواند هر آهنگی را به بهترین شکل ممکنش با پیانو اجرا کند.
    Kim Peek؛ حافظه تصویری
    کیم پیک دارای حافظه ی تصویری یا فوتوگرافیک است. او را به عنوان “مگا نابغه” نیز می شناسند. او هر ناحیه و کد پستی در ایالات متحده شامل شهرهای بزرگ یا شهرهای بین آنها را می شناسد. می تواند دو صفحه را همزمان در ۸ ثانیه و با دقت ۹۸ درصد بخواند. در همین راستا او توانسته بیش از ۱۲ هزار کتاب را مطالعه کند.
    او از نظر روانی مبتلا به کند ذهنی یا اوتیسم نبود، اما قسمت هایی از مغز او دچار نارسایی بودند.
    در ۱۹۸۴، نویسنده ایی او را ملاقات می کند که نتیجه ی آن ساخت فیلم “مرد بارانی” توسط بری لوینسن می شود. کاراکتر Raymond Babbitt از کیم پیک الهام گرفته شد. داستین هافمن که بازی در این نقش را بر عهده داشت با پیک ملاقات می کند تا بتواند این نقش را با قاعده و به درستی انجام دهد. فیلم هم توانست، اسکار بهترین فیلم، اسکار بهترین کارگردانی، اسکار بهترین بازیگر مرد و اسکار بهترین فیلمنامه رادر آن سال از آن خود کند.

  16. کاربران : 5 تشکر کرده اند از شما javad naderi برای ارسال این پست سودمند:


  17. #53
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    عمل ضرب به سبک رومی

    رومی ها ضرب مختص به خودشان را داشتند. احتمالا این روش با کمک آزمون و خطا کشف شده بود. بهرحال این روش همواره کار می کرد هرچند که رومی ها دلیلش را نمی دانستند. داستان روش رومی ها برای ضرب اعداد را در ادامه خواهید دید و آموخت.
    رومی ها با نوشتن اعداد در کنار هم کارشان را آغاز می کردند. البته آنها از اعداد رومی استفاده می کردند اما برای اینکه روش شان قابل فهم تر باشد، اعداد را به صورت دهدهی خواهم نوشت. مثلا دو رقم زیر را در نظر بگیرید:
    ۲۳ * ۱۷۷
    پس از نوشتن اعداد، اولین عدد (۱۷۷) را نصف کرده و دومین عدد (۲۳) را دو برابر می کردند و اعداد جدید را زیر هر یک می نوشتند. ضمن اینکه از باقی مانده ی اعداد نصف شده صرف نظر می کردند. ببینید:
    ۲۳ ——- ۱۷۷
    ۴۶ ——- ۸۸
    ۹۲ ——- ۴۴
    ۱۸۴ ——- ۲۲
    ۳۶۸ ——- ۱۱
    ۷۳۶ ——- ۵
    ۱۴۷۲ ——- ۲
    ۲۹۴۴ ——- ۱
    حالا در قسمت هیجان انگیز ماجرا، به اعداد ستون دوم (۲۳) دقت می کردند و تمام اعدادی که مترادفشان در ستون اول زوج بود را خط میزدند. مثلا، ما در مثال بالا بایستی اعداد ۴۶، ۹۲، ۱۸۴ و ۱۴۷۲ را خط بزنیم چرا که اعداد مترادفشان در ستون اول زوج هستند.
    در نهایت اعداد باقی مانده در ستون اول را با یکدیگر جمع می کردند تا حاصل ضرب دو عدد را به دست آورند:
    ۲۳+۳۶۸+۷۳۶+۲۹۴۴ = ۴۰۷۱
    رومی ها تمام اینها را با استفاده از نشان گذاری طاقت فرسای خودشان انجام می دادند. جالب اینکه، حتی قبل تر از رومی ها، مصری های باستان از روشی مشابه استفاده می کردند.

  18. کاربران : 2 تشکر کرده اند از شما javad naderi برای ارسال این پست سودمند:


  19. #54
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    ۱۰ چیزی که درباره نیوتن نمی دانید


    “من می توانم حرکت اجرام آسمانی را برآورد کنم ولی نه دیوانگی مردم را”، اسحاق نیوتن
    ۱- انتظار نمی رفت که او در دوران طفولیت نجات یابد. او یک کودک نارس بود که ۱۱ تا ۱۵ هفته زودتر به دنیا آمده بود.
    ۲- لکنت زبان داشت. این خصوصیت او را در دسته افراد مشهوری مانند ارسطو، وینستون چرچیل و چارلز داروین قرار می داد.
    ۳- او هرگز علاقه نداشت که ناپدری اش را حتی ببیند. نیوتن علاقه زیادی به ساختن لیست داشت. یکی از لیست هایش شامل تمام گناهانی می شد که او تا سن ۱۹ سالگی مرتکب آنها شده بود. یکی از آنها این بود: “تهدید پدر (ناپدری) و مادرم برای سوزاندن آنها به همراه خانه بر سرشان.”
    بهرحال، شما نمی توانید او را سرزنش کنید چرا که زمانیکه Smith (ناپدری او) به مادر نیوتن پیشنهاد ازدواج داد، نیوتن جزیی از اتفاق بود. نیوتن ِ سه ساله فرستاده شده بود تا با مادربزرگش زندگی کند… در نهایت او هیچ وقت با ناپدری اش زندگی نکرد.
    ۴- نیوتن در کار با دست هایش خیلی خوب بود. برخلاف بیشتر خردمندان و روشن فکران، نیوتن بسیار زبردست بود و می توانست ماهرانه با فلز، چوب و شیشه کار کند. در میان ساخته هایش، نیوتن “تلسکوپ بازبابی” برای خودش ساخته بود. رشد این مهارت ها احتمالا به خاطر شدت عملش بود. ساختن آینه نمونه ی دیگری از توانمندی های او بود. نیوتن حتی ابزارالات کارش را نیز خودش می ساخت.
    در زمان ها قبل تر، نیوتن به دوست صمیمی اش، John Conduitt، می گوید: “اگر من برای دیگر مردم منتظر می ماندم که ابزار و چیزهای دیگر را برای من بسازند، هرگز نمی توانستم هیچ یک از این نظریات را خلق کنم.”
    ۵- داستان فرود آمدن سیب بر سر نیوتن را شنیده اید؟ خب! همچین اتفاقی با این ابعاد رخ نداد!
    احتمالا این داستان را شنیده اید که نیوتن زیر درخت سیبی نشسته بود و به زندگی فکر میکرد و ناگهان سیبی بر سرش فرود آمد و در ذهنش سوالاتی درباره نیروی جاذبه به وجود آورد.
    این داستان توسط نیوتن و داستان سراهای که بعدا داستان را نقل کردند، زینت داده شد. اما این روزها با اینترنت همه چیز به راحتی تسریع و تصحیح می شود و ماه پشت ابر نمی ماند. چند ماه پیش انجمن سلطنتی در لندن دستخط اصلی که طریقه ی خطور کردن نیروی جاذبه به ذهن نیوتن را تشریح میکرد، در دسترس همگان قرار داد.
    نیوتن داستان سیب را برای باستان شناس انگلیسی، Stukeley، تشریح می کند که وی آن را اینگونه بیان کرد: “پس از صرف نهار، هوا شروع به گرم شدن کرد، ما به باغ رفته و نوشیدنی صرف کردیم، زیر سایه ی بعضی از درختان سیب… او درست در همان حالت بود، اندیشه ی نیروی جاذبه به ذهنش آمد. آن اندیشه همزمان با سقوط یک سیب شد در حالیکه او در حالت تفکر نشسته بود… چرا باید سیب همیشه عمود به سمت زمین سقوط کند…”
    ۶- درباره ی فرضیه آخر زمان در سال ۲۰۱۲ نگران باشیم؟ هرگز: نیوتن مدت بسیاری را به بررسی این موضوع پرداخت. یادداشت منتشر شده ی نیوتن، وجهه ی عمیق معنوی فردی را نشان می دهد که در عین حال به شدت معتقد به فلسفه ی عقلانی بود. نیوتن بدون شبهه در نامه ایی و به یاری انجیل تصریح می کند که دنیا زودتر از سال ۲۰۶۰ به پایان نخواهد رسید: “ممکن است که انتهای دنیا بعدتر رخ دهد اما من منطق و استدلالی بر اتفاق آن در زمانی زودتر نمی بینم.”
    نیوتن در ادامه با لحنی که می خواهد تنفر خودش را اعلام کند می گوید: “این اشاره ی من اظهار بر زمانیکه دنیا به انتها می رسد، نیست. ولی این ادعایی ست بر متوقف کردن حدسیات پر از اوهام آنهایی که مرتبا زمان انتهای دنیا را پیش گویی می کنند…”
    ۷- او مطمنا یک نابغه بود ولی خیلی اهل سیاست نبود. در سال هایی که او عضو پارلمان بود تنها و تنها یک مرتبه سخن گفت:
    …نیوتن ایستاد.
    تمام افراد داخل سالن خاموش شدند.
    آخر قرار بود که مرد بزرگ صحبت کند.
    همه منتظر بودند.
    ببخشید، اگر اشکالی ندارد کسی می تواند پنجره را ببندد؟ این طرف مقداری هوا جریان دارد و برای کلاه گیسم دارد مشکل ایجاد می شود.
    او می نشیند.
    ۸- در اواخر عمر، نیوتن با یک بحران روانی و رفتار غیرعادی مواجه شد. ولی احتمالا این تقصیر او نبود. بررسی انجام شده در سال ۱۹۷۹ بر روی موی نیوتن نشان از مقدار نجومی از جیوه داشت که احتمالا این به علت آزمایش و تحقیقات کیمیاگری وی برای سه دهه بود. اما بهرحال دلایل دیگری نیز عنوان می شود: کار سنگین، استرس مباحثه و از دست دادن غیر قابل توضیح دوستی اش با Nicolas Fatio (ریاضی دان سوییسی که رابطه ی دوستی بسیار نزدیکی با نیوتن داشت).
    ۹- سگ نیوتن، به نام دایاموند، باعث آتش سوزی در آزمایشگاه او و در نتیجه از بین رفتن تلاش ۲۰ ساله ی تحقیقاتی او شد. حداقل این چیزی است که خود نیوتن گفته است.
    آه دایاموند، دایاموند، تو کوچکترین چیز شناخته شده شرور، تو این کار را کردی“.
    برخی از تاریخ دانان معتقدند که نیوتن هرگز حیوان خانگی نداشته و این داستان را درست می دانند: زمانیکه نیوتن برای مراسم مذهبی راهی کلیسا می شود پنجره را باز می گذارد و وزیدن یک باد ناگهانی باعث واژگون شدن شمع و در نتیجه آتش سوزی در آزمایشگاهش می شود.
    ۱۰- او معتقد به مذهبی بسیار قدیمی بود. نیوتن در خانواده ایی با اعتقادات پروتستان های انگلستان به دنیا آمد. بهرحال، در ۳۰ سالگی او اعتقادات دیگری داشت. زمانیکه نیوتن به شدت به خدای یکتا که گیتی و قوانین طبیعی آن را ساخته است معتقد بود، او نمی توانست خود را با تثلیت مسیحیت وفق دهد. اگرچه او بر حسب ظاهر از کلیسای انگلستان به دلیل موقعیت های اجتماعی و آکادمیکش پیروی میکرد، اما اکثر قریب به اتفاق پژوهشگران موافقند که نیوتن به آریانیسم معتقد بود (افرادی که معتقدند حضرت عیسی با تمام پاکی اش پسر خدا نیست). نیوتن معتقد بود که پرستش حضرت عیسی شکلی از بت پرستی است.
    با اینکه او رسم دینی کلیسای انگلیس را بر بستر مرگش نپذیرفته بود، بهرحال، به طعنه، پس از مرگ در کلیسای وست مینستر انگلیس دفن شد.

  20. تشکرها از این نوشته :


  21. #55
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    گذری بر تاریخ: سیستم ارسال داده ی IBM 1001 (دسامبر ۱۹۶۱)

    سیستم ارسال داده ی IBM 1001، تیتر ِ تبلیغ IBM بود که در مجله ی ۴۹ سال پیش منتشر شده بود. ببینید:

    در متن هم نوشته شده بود:
    راه ارزان قیمت جدیدی برای ارسال داده های کارت پانچ شده* توسط تلفن…
    این سیستم انتقال داده ی IBM 1001 به شما اجازه می دهد تا اطلاعات کاری تان را به شکل کارت پانچ شده از هر اداره، کارخانه یا سازمانی به دستگاه پردازش داده مرکزی تان به بهای یک تماس تلفنی، ارسال کنید.
    این سیستم به مجموعه اطلاعات در خصوص ِ “صورت ِ کالا”، خریدها، لیست حقوق، تولید و غیره سرعت می بخشد. مرتبا شما را درباره ی آنچه که در کارتان اتفاق می افتد مطلع نگه می دارد.
    و این دستگاه این کار را با هزینه ایی پایین انجام می دهد.
    به صورت ساده، یک دستگاه ِ ارسال داده ی ۱۰۰۱ رومیزی به همراه ِ تلفنی در هر مکان از راه دور، به اضافه ی یک تلفن به همراه یک کارت پانچ در مرکز پردازش داده تان، به کار می برید. اپراتور در مکان از راه دور، مرکز پردازش داده را شماره گیری می کند و کارت پانچ شده را در داخل دستگاه ارسال قرار می دهد، اطلاعات اضافی را با استفاده از یک صفحه کلید ِ ساده اضافه می کند و کلیدی را می فشارد.
    باقی ِ کار، خودکار است. تجهیزات، کارت را می خواند، اطلاعات را در سرتاسر ِ خطوط ِ تلفنی ِ مشخص شده تان انتقال می دهد و پانچ کارتی یکسان که آماده برای پردازش است را تحویل تان می دهد. شما می توانید به شماره ایی از یک سازمان، کارخانه، اداره یا مشتری با این سیستم انتقال داده ی ۱۰۰۱ متصل شوید.

  22. کاربران : 2 تشکر کرده اند از شما javad naderi برای ارسال این پست سودمند:


  23. #56
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    معمای شی عجیب Eltanin

    در بین سال های ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۹، کشتی تحقیقاتی بنیاد ملی علوم آمریکا، USNS Eltanin، به بررسی آبهای قطب جنوب و مطالعه درباره ی اقیانوس پرداخت. در ۱۹۶۴، این کشتی از شی ایی غیر عادی در عمق ۴۱۱۵ متری عکس برداری کرد. در آن زمان، زیردریایی که بتواند تا این عمق رفته و آن شی را حمل کند، وجود نداشت.
    این شی عجیب به شکل میله ایی استوار در کف اقیانوس بود که شامل میله های کوچک دیگری بر روی بدنه اش می شد و هر کدام با گویی به انتها می رسیدند. هر میله ی کوچک با ۱۵ درجه فاصله از یکدیگر قرار داشتند.
    احتمالاتی وجود دارد که این شی در واقع یک آنتن یا وسیله ی علمی باشد که توسط کشتی تحقیقاتی قدیمی جا گذاشته شده است. ولی این احتمالات، تا حدی غیرمحتمل به نظر می رسند. خیلی بعید به نظر می رسد که این شی توانسته باشد بیش از ۴ کیلومتر از عمق اقیانوس را پیموده و بدین شکل خودش را در کف اقیانوس نگه داشته باشد.
    به اضافه ی اینکه، شکل قرارگیری این میله یا آنتن به طور عجیب غریبی دقیق است، تقریبا اینطور به نظر می رسد که کسی عمدا آن را اینطور کار گذاشته باشد. اینکه چه کسی و با چه تکنولوژی و به چه دلیل این کار را کرد مجهول مانده است…
    شاید این شی ِ آنتن شکل، تکه ایی از یک تکنولوژی باستانی باشد یا اینکه حتی ممکن است تکنولوژی باشد که از دنیایی دیگر می آید؟ اینطور فکر نمی کنید؟!
    حقیقت آشکار می شود
    این شی قطعا وسیله ایی مکانیکی یا یک شی فضایی نیست که بر روی زمین نهاده شده باشد. در اکتبر ۲۰۰۳ مشخص می شود که “آنتن Eltanin” یا “شی عجیب کف اقیانوس” که برای ۴ دهه معمایی در ذهن مردم بود، در واقع یک اسفنج دریایی به نام Cladorhiza است.
    جالب است بدانید که سال ها قبل تر از آن، فردی به نام دکتر Hollister شی اسرارآمیز را به عنوان یک اسفنج گوشتخوار به نام Cladorhiza شناسایی کرده بود…
    Cladorhiza، اسفنج تغییر شکل دهنده ایی است که به آنتن های سهمی شکل شباهت دارد. این نوع از اسفنج مشابه بوته های کف اقیانوس رشد می کند. تصویر معروف گرفته شده توسط USNS Eltanin تنها از یک نمونه ی این اسفنج عکس برداری شده بود که همین اتفاق باعث شد این اسفنج دریایی را به صورت “شی عجیب غریب” ِ ساخته شده توسط انسان یا مریخی ها در آورد!

  24. تشکرها از این نوشته :


  25. #57
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    تعيين مهريه هاي سنگين و نجومي چنان مرسوم شده است که مانند ديگر رسومِ دست و پا گير، سدي بزرگ بر سر راه ازدواج جوانان شده است. آيا ارزش هاي وجودي خودمان را با معيار سکه ها مي سنجيم و در اين بين چه بلاها که بر سر جوانان شيدا و عاشق پيش نمي آيد. جواناني که فقط به فکر رسيدن به معشوقند و ديگر هيچ. و تازه پس از ازواج مي فهمند که چه بلايي بر سرشان آمده است.
    حال اگر جواني نخواهد به زندگي زناشوييش ادامه دهد ايا مهريه هاي سنگين و اين سکه ها مانع از فروپاشي زندگيش خواهد شد؟ بي شک خير، که اگر مي شد آمار طلاق به اين حد بالا نمي رفت.
    جالب است بدانيم که آقاي عليرضا افتخاري، خواننده خوش صداي کشورمان، مهريه دختر بزرگش را حفظ 450 غزل از حافظ شيرازي و مهريه دختر کوچکش را حفظ 16 جزء از قران کريم قرار داده است که تا کنون داماد بزرگش 350 غزل حفظ کرده و داماد کوچکش 8 جزء از قرآن کريم را حفظ کرده است.

  26. کاربران : 4 تشکر کرده اند از شما javad naderi برای ارسال این پست سودمند:


  27. #58
    مدیر کل انجمن ها morteza_rk آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    نام
    مرتضی رحیمی کردمحله
    نوشته ها
    2,071
    تشکر
    2,376
    تشکر شده 2,899 بار در 1,263 پست

    پیش فرض

    به نقل از : naatamam

    آخرین کلمات…

    آخرين کلمات يک الکتريسين: خوب حالا روشنش کن …

    آخرين کلمات يک انسان عصر حجر: فکر ميکنی توی اين غار چيه؟

    آخرين کلمات يک بندباز: نميدونم چرا چشمام سياهی ميره …

    آخرين کلمات يک بيمار: مطمئنيد که اين آمپول بيخطره؟

    آخرين کلمات يک پزشک: راستش تشخيص اوليهام صحيح نبود . بيماريتون لاعلاجه …

    آخرين کلمات يک پليس: شيش بار شليک کرده، ديگه گلوله نداره …

    آخرين کلمات يک پيشخدمت رستوران: باب ميلتون بود؟

    آخرين کلمات يک جلاد: ای بابا، باز تيغهء گيوتين گير کرد…

    آخرين کلمات يک جهانگرد در آمازون : اين نوع مار رو ميشناسم، سمی نيست …

    آخرين کلمات يک چترباز: پس چترم کو؟

    آخرين کلمات يک خبرنگار: بله، سيل داره به طرفمون مياد …

    آخرين کلمات يک خلبان: ببينم چرخها باز شدند يا نه؟

    آخرين کلمات يک خونآشام: نه بابا خورشيد يه ساعت ديگه طلوع ميکنه !

    آخرين کلمات يک داور فوتبال: نخير آفسايد نبود !

    آخرين کلمات يک دربان: مگه از روی نعش من رد بشی…

    آخرين کلمات يک دوچرخهسوار: نخير تقدم با منه !

    آخرين کلمات يک ديوانه: من يه پرندهام !

    آخرين کلمات يک سرنشين اتوموبيل: برو سمت راست راه بازه …

    آخرين کلمات يک شکارچی: مامانت کجاست کوچولو؟ .

    آخرين کلمات يک غواص: نه اين طرفها کوسه وجود نداره …

    آخرين کلمات يک فضانورد: برای يک ربع ديگه هوا دارم…

    آخرين کلمات يک قصاب: اون چاقو بزرگه رو بنداز ببينم …

    آخرين کلمات يک قهرمان: کمک نميخوام، همهاش سه نفرند …

    آخرين کلمات يک کارآگاه خصوصی: قضيه روشنه، قاتل شما هستيد !

    آخرين کلمات يک کامپيوتر: هاردديسک پاک شده است …

    آخرين کلمات يک کوهنورد: سر طناب رو محکم بگيری ها …

    آخرين کلمات يک گروگان: من که ميدونم تو عرضهء شليک کردن نداری …

    آخرين کلمات يک گيتاريست: يه خرده ولوم بده …

    آخرين کلمات يک مادر : بالأخره سیدیهات رو مرتب کردم …

    آخرين کلمات يک متخصص آزمايشگاه: اين آزمايش کاملاً بيخطره …

    آخرين کلمات يک متخصص خنثی کردن بمب: اين سيم آخری رو که قطع کنم تمومه …

    آخرين کلمات يک متخصص کامپيوتر: معلومه که ازش بکآپ گرفتم !

    آخرين کلمات يک معلم رانندگی: نگه دار! چراغ قرمزه !

    آخرين کلمات يک ملوان: من چه ميدونستم که بايد شنا بلد باشم؟

    آخرين کلمات يک ملوان زيردريايی : من عادت ندارم با پنجرهء بسته بخوابم …

    آخرين کلمات يک نارنجکانداز: گفتی تا چند بشمرم؟
    .
    اَللّهُمَ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجّل الفَرَجَهُم


    وبلاگ شخصی من

  28. کاربران : 3 تشکر کرده اند از شما morteza_rk برای ارسال این پست سودمند:


  29. #59
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    روزی دخترک از مادرش پرسید: 'مامان نژاد انسان ها از کجا اومد؟مادر جواب داد: خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژادانسان ها به وجود اومد.
    دو روز بعد دختر همین سوال رو از پدرش پرسید.
    پدرش پاسخ داد: 'خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد..'
    دخترک که گیج شده بود نزد مادرش رفت و گفت:مامان تو گفتی خدا انسان ها روآفرید ولی بابا میگه انسان ها تکامل یافته ی میمون ها هستند...من که نمی فهمم!
    مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است. من بهت در مورد خانواده ی خودم گفتم و بابات درمورد خانواده ی خودش!

  30. کاربران : 2 تشکر کرده اند از شما javad naderi برای ارسال این پست سودمند:


صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •