دروذ بر تو مهندس...
والا شرکت که نه، بخاطر مواردی که بچه ها بالا اشاره کردن هیچکس پایه نبود...
ولی با یکی از بچه ها داریم دونفری روی چندتا طرح کار میکنیم برای تولید به امید خدا... ببینیم خدا چی میخواد...
دروذ بر تو مهندس...
والا شرکت که نه، بخاطر مواردی که بچه ها بالا اشاره کردن هیچکس پایه نبود...
ولی با یکی از بچه ها داریم دونفری روی چندتا طرح کار میکنیم برای تولید به امید خدا... ببینیم خدا چی میخواد...
دروذ بر تو مهندس...
همیشه موفق باشید
امیدوارم دوستان دیگه هم بیکار نشینند
راستش من هم در کار گروهی تجربه خوبی ندارم...ولی 2 تا نصیحت دارم که تا حالا خودم نتونستم کامل در زندگی ام به کار ببرم:
1- برای اینکه در کارها با احتمال بالا موفق بشوید، هدف را به جای سود و منفعت شخصی و مادی، یاری کردن خدا بگذارید
2- از شکست نترسید چون چون تجربه زیادی حاصل میکنه که حتما یه جایی در آینده به درد آدم خواهد خورد
سلام
تجربه ای که من داشتم اینه که کار مثل یک کیک خامه ای می مونه
اولش همه تعریف میکنن و میگن شروع کنیم و بزنیم و فلان و فلان
بعدش که ی کم پیش میره و از خامه روش کاسته میشه و میرسه به تلخی تهش خیلی ها جا میزنن...
مسئله خیلی مهمی که ما مهندس ها در نظر نمیگیریم مسئول منابع انسانی هستش
یک نفری که حتما باید باشه تا فقط روابط انسانی رو بررسی کنه
متاسفانه ایران رو که میبینیم به اینجا رسیده بخاطر اینه که تو زمینه علوم انسانی ادم کار درست کم داریم. همه مهندسا میشن مسئول کارهای علوم انسانی...
بعدش در تجربه دیگه هم اینکه پروژه گرفتن خیلی سخته اونم پروژه درست و درمون
از اون سخت ترش پول گرفتن از کارقرما هستش که تو ایران یک امر خیلی معمولیه که تا 6 ماه بعد پروژه هم پول رو نمیدن
از این دوتا سخت تر مدیریت پروژه هستش... مدیریت پروژه واقعا کاری نیستش که هرکسی بتونه از پسش بربیاد. خواب شب و روز رو از سر ادم میبره و ادم رو به جنون نزدیک میکنه!!!
و از همه اینها که گفته شد سخت ترش بصیرت هستش
من پیشنهادم به دوستان این هستش که اگر میخواهن کاری رو شروع کنن، خیلی بیشتر فکر کنن.
مثل دوران بچگی هامون نباشیم که تا استخر رو میدیدیم از ذوق و شوق آب بپریم توش بدون اینکه یادمون بیاد شنا بلدیم یانه...
بقول پدرم آدم برای شروع هر کاری اولش باید گرد و خاکش رو بخوره
چیزی که من مطمئنم اینه که اگر بدون گرد و خاک خوردن و یا کم گردو خاک خوردن کاری شروع بشه احتمال شکستش فوق العاده بالاست...
التماس دعا از تمامی دوستان
بله برای ایجاد یک کسب و کار پایدار خیلی باید زحمت کشید، خیلی
بنظرم این خیلی مهمه که یک گروه خوب قراره چیکار کنه، گروه های خوبی دیدم که میخواستن جا پای چینی ها بزارن و شکست خوردن
باید واقع بین بود، وقتی سرمایه کافی نداریم دنبال سنگ بزرگ نریم یا حداقل از با احتیاط و مطالعه و انجام کارهای حاشیه اون وارد بشیم
بازار هدف مهم هستش، وجود مشتری مهم هستش
صبر و تحمل مهم هستش، اعتماد به نفس و انگیزه کافی مهمتر
با چند نفر میخوایی کار کنی همه میخوان در بخش فنی کار کنن هم چیزی یاد بگیرن و هم در صورت عدم موفقیت چیزی از دست ندن!!! با این نوع آدما کار نکنین
شخصاً ترجیه میدم با افراد متاهل کار کنم که کارشون همونی باشه که قراره انجام بدن نه اینکه در کنار چند کار دیگه بخواد بیاد با من همکاری کنه!!! این افراد مجبوراً همون کار رو تا آخر انجام بدن در غیر اینصورت از پول خبری نیست و چند روز بعد باید پیش خانوادش جواب پس بده و فرصت این شاخه و اون شاخه پریدن نداره و برعکس این برای منم صادقه پس مجبورم واقع بین باشم و با توجه به توانایی ها، سرمایه وقت و دانشم کاری رو انجام بدم.
آقا گل گفتی ، ما الان خیلی شبیه این بچه ها هستیم که بدون بلد بودن شنا می خوان بپرن توی استخر،
متاسفانه نظام آموزشی که خیلی چیزها رو به مردم یاد نمیده
خودت هم اگر بری در جامعه و بخوای تجربه کسب کنی،علاوه به برخوردن به آدم های پولکی و منفعت طلب چندش آور،
خیلی وقتا به یه عده برمیخوری که مثل مین می خوان روت منفجر میشن
یا یک سری دست های مافیایی از اون بالا میان و میخوان مثل عروسک های خیمه شب بازی همه کار رو در دست بگیرن
آخرش هم به این نتیجه میرسی که اصلا دست به کاری نزنی سنگین تره!!!
ولی همه این ها یک سری جبرهای زمانه هست که برای دور زدنش از اون نصیحت های سختی که گفتم باید استفاده کرد!
برای شروع کار گروهی اعتماد حرف اول رو میزنه ...
شرط لازم برای کار فنی دانش فنی نیست، پشتکار آدمهاس
به هر حال سخن ها و نصیحت ها خیلی زیاده
به نظرم کتاب از خوب به عالی کتاب خیلی خوبی هستش. توش میاد ی سری از شرکت ها رو باهم پارامترهاشون رو مقایسه میکنه و کلی نکات خوب توش داره...
که ی نکته مهم توش اینه که اونهایی که تو کارشون موفق شدن ی نکته خیلی مهم رو رعایت کردن
اونم این که هدف اصلی از کاری که راه انداختن پول درآوردن نبوده
بلکه هدف اصلی کار خدمت به جامعه و مردم بوده دنبال این هم پول براشون اومده...
توی مقدمش میگه خوب بودن خیلی خوبه ولی خوب موندن افتضاحه
باید برای از خوب به عالی رفتن تلاش کرد
بله موافقم این قضیه اعتماد هم خیلی مهمه،
شاید خیلی از ما به دست اندکارانی که در این جامعه مسئول سیاست، امنیت ، فرهنگ و... هستند اعتماد نداریم (و حتی برعکس)
مثلا اون آقای پلیس که کل شهر تهران رو دوربین گذاشته و تابلوهای کوچیک و جمع و جور طرح ترافیک یا زوج و فرد همه جا گذاشته، آیا واقعا خواسته نظم شهر رو برقرار کنه؟؟یا هدفش پول گرفتن و سرکیسه کردن مردم بوده؟؟؟
اون کسی که استاد دانشگاهه و پشت میز دانشگاه نشسته ،هدفش واقعا بالا بردن سطح علمی دانشجوهاست؟؟؟
...و خیلی دیگه از این سوال ها پیش میاد که جوابش رو من و شما بهتر می دونیم...
برای این عدم اعتماد هم دو تا راه حل هست:
1- بیایم مسئولیت نظم و اقتصاد و امنیت و... جامعه را بدیم دست خود مردم...مثلا در آمریکا هرکسی یک اسلحه داشته باشه، هرکسی یک بنگاه اقتصادی یا حتی یک وبسایت برای تولید و نشر علم در خانه خودش داشته باشه
2- بیایم یک سیستم نظارتی خیلی بسته و قوی برای نظارت بر همه دستگاه های جامعه پیاده کنیم ، که کسی جرئت تخطی و دزدی رو نداشته باشه...مثل کاری که الان چینی ها دارند انجام میدن
مشکل این جامعه ما هم اینه که هنوز معلوم نیست کدوم سیستم رو میخواد اجرا کنه، و یک جور سیستم ملوک الطوایفی در جامعه برقرار شده و کسی تکلیف خودش رو نمیدونه!
ببخشید بابت پر حرفی ...ولی حرف آخرم رو این طوری خلاصه میکنم
ما اگه بخواهیم واقع گرایانه در این دنیا زندگی کنیم، به این نتیجه می رسیم که اصلا نمیشه در دنیا زندگی کرد و نه تنها نیمه پری در لیوان وجود نداره، بلکه اصلا در لیوان آبی وجود نداره
شاید باید از سیستم آموزشی، فرهنگی و هنری و...این انتقاد بزرگ رو بکنیم که ذهن ما را به سمت واقع گرایی می برند
در حالی که جوامعی که در همه زمینه ها پیشرفت کردند، تفکر ایده آل گرایی را در جامعه ترویج می کنند
شاید خیلی از دوستان در این تاپیک هم هدفشون از صحبت ها انتقال این مفهوم بوده باشه، ولی دیگه با اجازه دوستان این حرف را جمع بندی کردم.
درود.شایدیک ماهیست که تاپاتالک رونصب کردم.پتانسیل کاردرایران عالیه.فقط پشتکار,پشتکارو ایمان ب اینکه میشه...بایاری خدامیشود.من اراک کارگاه دارم,صنعتکارزیادداره شهرما,ولی فنی صفرتاصدکار متأسفانه نداره!!
من که در این 10-15 سال هرچی دوست داشتم می تونستم باهاشون کار کنم اکثرا رفتن خارج از کشور...
در نهایت می رسیم به باور یونانیان باستان، که مشکلاتشون رو به خدایان انتقام جو نسبت می دادند!
این زمینه ی مهندسی و فنی هم که کلا دست همین خدایان انتقام جو هست، که یا ما را تحریم می کنند، یا ذهن ما و اطرافیان مان را با این علوم بی سر و ته کنترل می کنند.
دیگه مثله اون زمان قدیم نیست که یک سفارت خونه باشه و یک لانه جاسوسی، و مردم تسخیرش کنند، الان هر دستگاهی که به اینترنت وصله، یا هر ماهواره ای که در خانه ها هست، یا هر نرم افزاری که نصبه خودش یک لانه جاسوسی و سفارت خانه اجنبی هست. حتی الان ذهن آدم ها هم می تونه سفارت خانه ی اجنبی باشه. دوره زمونه ی بدی شده مهندس
یک کتاب قصد دارم بخونم به اسم "دجال پادشاه بی تاج و تخت" :
کتاب های ایرانی دجال پادشاه بي تاج و تخت | خرید آنلاین | فروشگاه اینترنتی باميلو
اگر دست من بود، تمام افرادی که پای اینترنت و رسانه می نشینند را مجبور می کردم امثال این کتاب ها را بخوانند
اگر کسی خواست بعد از تمام کردنش ، واسش بدون هزینه ای ارسال می کنم
چند بار تو سایت درخواست دادم واسه کساییکه دوست دارن پروژه ای شروع کنیماماهیچ کس جواب نداد