امروز رفتم نمایشگاه کتاب اوضاع رو جهت تشکیل گردهمایی بررسی کنم و با نهاد های امنیتی و حراستی هماهنگی های لازم رو انجام بدم ( )
این هم مکان تشکیل اولیه گردهمایی و محل قرار. جلوی درب متروی شهید بهشتی - به به چه جای سرسبزی
امروز رفتم نمایشگاه کتاب اوضاع رو جهت تشکیل گردهمایی بررسی کنم و با نهاد های امنیتی و حراستی هماهنگی های لازم رو انجام بدم ( )
این هم مکان تشکیل اولیه گردهمایی و محل قرار. جلوی درب متروی شهید بهشتی - به به چه جای سرسبزی
ما در انتظار رویت خورشیدیم ...
اللهم عجل لولیک الفرج
یادش بخیر...
یادته پشت اون درخته وایستاده بودی و هی مارو نیگا می کردی؟ همون درخته ها ، همون...
.
سلام دوستاي گلم
اون دسته از دوستاني كه قراره برن انشاءالله بهشون خوش بگذره. لطفا جاي مارو هم خالي بذاريد.
خيلي دوست داشتم منم ميومدم اما چه كنم. نميشه.
موفق باشيد.
خوب دوستان گرد همایی کی شد !
اگر 29 باشه منم هستم !
29 چیه مهندس !!!خوب دوستان گرد همایی کی شد !
اگر 29 باشه منم هستم !
نمایشگاه مگه از 12 تا 22 اردیبهشت نیست !!!
*** اللّهم عجّل لولیک الفرج ***
از مدیرا بعیدها...
نمایشگاه از 12 تا 22 اردیبهشت هست و قرار ما هم روز 21 یعنی پنجشنبه هستش.
.
که این طور ! باید ببینم میتونم برنامم رو برای 21 جور کنم یا نه !
ایشالا که جور میشه اگه خدا بخواد
برین خوش باشین.گ
ما شهرستانیا چیکار کنیم؟
یه همتی کن خوب، خدا می خوادکه این طور ! باید ببینم میتونم برنامم رو برای 21 جور کنم یا نه !
ایشالا که جور میشه اگه خدا بخواد
بیشتر اینهایی که توی گردهمایی هستن شهرستانی ها هستن اگه تهرانی ها فقط بودن که همزمان با نمایشگاه کتاب نمی انداختیم.برین خوش باشین.گ
ما شهرستانیا چیکار کنیم؟
ما در انتظار رویت خورشیدیم ...
اللهم عجل لولیک الفرج
salam
man hastam.mamnon ke in gerdehamai ro mikhaid bargozar konid
makanesham khili khobe
بچه ها من روز شنبه هفته بعدی امتحان کنترل مدرن دارم(میانترم)
تا دیروز اومدنم قطعی بود ولی الان در هاله ای از ابهام قرار داره
اولین مرحله شناخت آفرینش همانا خرد است چشم و گوش و زبان سه نگهبان اویند که لاجرم هر چه نیکی و شر است از همین سه ریشه می گیرد .و افسوس که بدنبال کنندگان خرد اندکند باید که به سخن دانندگان راه جست و باید جهان را کاوش نمود و از هر کسی دانشی آموخت و یک دم را هم برای آموختن نباید از دست داد . فردوسی خردمند
سلام
من هم برام کار پیش آمده و 5 شنبه احتمال زیاد نمیرسم بیام ...
بچه ها لطفا اینقدر ضدحال نزنید به ما
vahidasm منتظرم توی گردهمایی ببینمت!!! و بقیه همچنین حرفی هست؟!!!
ما در انتظار رویت خورشیدیم ...
اللهم عجل لولیک الفرج
اولین مرحله شناخت آفرینش همانا خرد است چشم و گوش و زبان سه نگهبان اویند که لاجرم هر چه نیکی و شر است از همین سه ریشه می گیرد .و افسوس که بدنبال کنندگان خرد اندکند باید که به سخن دانندگان راه جست و باید جهان را کاوش نمود و از هر کسی دانشی آموخت و یک دم را هم برای آموختن نباید از دست داد . فردوسی خردمند
مهندسان اگه میشه یکبار دیگه محل دقیق گردهمائی و ساعت دیدار رو اعلام کنید
تشکر
*** اللّهم عجّل لولیک الفرج ***
در پست اول تاپیک نوشتم
Information
خوب دوستان روز پنجشنبه دوم یعنی 21 اردیبهشت 1391 قطعی شد. ان شا الله همتون رو در گردهمایی می بینم.
زمان: ساعت 13:30 (دوستانی که می خوان نمایشگاه رو بگردن قبلش برن بگردن بعدش وقت نمیشه) لطفا دیر نکنید!
مکان: مصلی تهران - جلوی خروجی مترو شهید بهشتی (به سمت مصلی یا شمالی -بعد از پله ها ، سمت راست-، خروجی دوم ایستگاه بهشتی، جنوب خیابون بهشتی هست) یه چمن زار کوچیک هست (همان محل قرار گردهمایی دوم ایران میکرویی ها)
دوستان احتمالا آنتن دهی خوبی رو برای موبایل اونجا نداشته باشیم ولی برای یافتن گروه و هماهنگی شماره مرتضی (Morteza_rk) در ادامه قرار می دم رو یادداشت کنید و اگه بقیه رو پیدا نکردید باهاش تماس بگیرید.
09357725275 و 09118703728
التماس دعا
ما در انتظار رویت خورشیدیم ...
اللهم عجل لولیک الفرج
به نام خدا
گزارش چهارمین گردهمایی.
خوب در این گردهمایی یک کم تعدادمون کم بود و چهار نفر از بچه ها حضور داشتند و اینجا گله ی خودم رو از این همه مدیر و ادمین های سایت وسایر اعضای فعال اعلام و به خصوص به اون 9-10 نفری که روز پنج شنبه رو انتخاب کردند و خیلی هاشون نیومدند اعلام می کنم.
حاضرین در گردهمایی ( کهروم، حسین، علی، مرتضی):
crz_boy - do...loop - ali.aghayifar - morteza_rk
حدود ساعت 12:30 بود که در نمایشگاه بودم و داش مرتضی دادا به من زنگ زد که کجایی و با هم هماهنگ شدیم و جلوی سالن 14 همدیگرو پیدا کردیم، کم کم داشت اذان می داد و عازم اقامه ی نماز شدیم دوتایی.
جا تون خالی یه عبادت خالصانه با اوس کریم کردیم و به سرعت راهیه محل برگزاری مانور یعنی جلوی ایستگاه شهید بهشتی شدیم، و در چمن زار اون نشستیم، اول با هم گفتیم فکر کنم هیچ کی قرار نیس تبیاد، همه گفتن نمی دونیم و نمیشه.
حدودای پنج دقیقه ای گذشته بود ا زساعت 1:30 که گوشی داش مرتضی زنگید و با دادن گرای محل اسکان سومین نفر به گروه پیوست، این شخص کسی نبود جز crz_boy یا همون کهروم
بحث رو با کمی غیبت کردن از یکی از سایت های دوست که نامش نمی گم شروع کردیم و سپس به پیشنهاد من کمی پشت سر اقای زارعی حرفیدیم و توپیدیم و مرتضی پرده از اسرار پشت سایت و مافیای بزرگی که اقای زارعی در اون هست برداشت. من کمی با دوستمون crz_boy (کهروم)در مورد sim900 و کنترل با خط تلفن حرف زدم و از شانس ما ایشون توی کیفشون یه برد sim900 هم داشتن و نمایش دادن و قرار شد به زودی کد و اموزش هر دو رو تقدیم دوستان کنند (الان هندونه گذاشتم زیر بغلش).
ساعت داشت به لحظات ملکوتی ناهار نزدیک می شد یعنی حدود 14:15 بود که کلی اس ام اس به مرتضی اومد فکر کردیم الان یه گردان قرار هبیاد گردهمایی، نه اقا خبری نبود خانوم مرتضی بود فقط نمی دونم چه گفته بود که رنگ مرتضی کلا عوض شد بعد خوندش در همین لحظات قبل حرکت نفر چهارم به تیم پیوست ایشان کسی نبود جز اقای حسین یعنی do...loop
یک گپ و گفتمانی زدیم و به سمت ناهار رفتیم. طبق معمول همگی مهمان سفره ی ایران میکرو بودیم و اقای زارعی اسپانسر این گردهمایی بودن. خدا خیرشون بده و بر پولشون بی افزایه . مرتضی رفت غذا رو بخره و سه سوت برگشت گفتم بابا ای ول چه زود گرفتی دیدم دست خالی هست نگو طرف کارت خان نداره!!! پول رو crz_boy نقدا حساب کردن و همگی از فیض یه پرس جوجه کباب و دوغ بهره مند شدیم.
بعد از ناهار کمی غیبت هامون رو در مورد بازار و pcb و ماهواره و ... ادامه دادیم و مرتضی یه چیز گفت اگه بگم اقای زارعی شوتش می کنه بیرون از سایت . بگم نه بگم؟
کم کم لحظات جدایی نزدیک شدیم ابتدا رفتیم هزینه ی رو مرتضی کارت به کارت کنه به crz_boy عزیز. یه باجه پیدا کردیم از این هایی که سیار هستن اما بانک انصار بود و به قول مرتضی نمی شد دو نفر که کارت یکی شون انصار نیست به هم کارت به کارت کنن اینم شد معضل و کلی همه ایده دادن چی کنیم چی نکنیم، تا اینکه مرتضی گفت بابا بی خیال بیایید بریم اون ور بانک صادرات هست در حال رفتن بودیم که فکر کنم حسین یا crz_boy گفت بابا خوب برو نقدا پول رو بردار بیا بده بهش حالا حتما باید کارت به کارت کنی اخه!!!! و بر این عقل دسته جمعی مون کلی خنده ها برفت و نعره ها زده شده و هم سر به بیابان نهادیم
بعدش دیدیم هزینه به حساب اقای زارعی هست حیفه یه نوشیدنی هم نخوریم رفتیم یه اب پرتغالی هم زدیم خیلی حال داد فقط گرم بود
و کم کم با هم خدا حافظی کردیم و التماس دعا نمودیم. مرتضی در نمایشگاه موند و من و دو نفر دیگه از دوستان با مترو برگشتیم.
ضمن گلگی از بچه هایی که نیومدن واقعا خیلی خوش گذشت و دو دوست دیگمون رو من حضوری دیدم و از آشنایی باهاشون خوشحال.
گزارش تصویری :
داریم ناهار می خوریم سمت راستی crz_boy وسطی do...loop و سمت چپی morteza_rk
اینجا زیری لحظه ی خداحافظی است. مرتضی هم در بهترین لحظه عکس رو گرفته!!! این خانم کلش، دو تا از بچه ها رو پوشونده!!
لحظه ی برگشت و جدایی از مرتضی
سمت راست do...loop وسطی من و سمت چپ crz_boy
قبل سوار شدن به مترو
لینک اثبات جوجه کباب!!!
ویرایش توسط Aghaeifar : 10-05-2012 در ساعت 23:38
ما در انتظار رویت خورشیدیم ...
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام
خوشبحال تان که چهارمین گردهمایی را با 4 نفر برگذار کردید !!!
من فکر میکردم 20 - 30 نفری بیایند !!
حیف که 5شنبه بود...
از الان یک فکری برای گردهمایی بعدی بکنید . نه سال بعد ها.
ویرایش توسط naatamam : 11-05-2012 در ساعت 11:38
سلام بچه ها
من اومدم
ولی متاسفانه چون شماره آقا مرتضی رو نداشتم نتونستم پیداتون کنم
خونه برادر من همون نزدیکیاست و من همون موقع با عجله از اونجا راه افتادم و چون اینترنت در دسترسم نبود شماره آقا مرتضی رو نتونستم بردارم روزای قبلشم برنداشته بودم
تازه حدود 1 ساعت هم دم در مترو بودم---نشون به اون نشون که یه تراکت پخش کن حدودا سن بالا هی این جمله رو تکرار میکرد : "جدیدترین کتاب معماری برو نقشه بالاست برو نقشه بالاست و...."
بعد که دیدم فایده ای نداره رفتمو چند تا کتاب گرفتمو برگشتم خونه
من بیشتر به این امید اومدم چون آقا مرتضی رو میشناختم(از روی قیافه(عکس روی وبلاگ))که میبینم حالا که عکسو گذاشتین امکان تشخیص نبوده-
َمشخصات میدم شاید منو دیده باشین :
من یه تیشرت راه راه به رنگهای توسی و بنفش و یه شلوار جین تنم بود به قول بچه ها یکم استخون درشت هم هستم
خلاصه قسمت نبود-خوشا به حالتون
اولین مرحله شناخت آفرینش همانا خرد است چشم و گوش و زبان سه نگهبان اویند که لاجرم هر چه نیکی و شر است از همین سه ریشه می گیرد .و افسوس که بدنبال کنندگان خرد اندکند باید که به سخن دانندگان راه جست و باید جهان را کاوش نمود و از هر کسی دانشی آموخت و یک دم را هم برای آموختن نباید از دست داد . فردوسی خردمند
سلام
آقا منم از همه گله دارم ، شدید! اول از همه از دیدن علی خیلی خیلی خوشحال شدم. من این علی رو وحشتناک دوس دارم. بعدشم از دیدن یه عضو تازه وارد به نام کَهرُم ذوق کردم و بعدشم که حسین رو دیدم به فیض رسیدم. چون از قبل خیلی با هم حرفیده بودیم (توی چت).
الانم که سرگذشت وحید رو خوندم بدجوری حالم گرفته شد! خدائیش من که اونجام سوخت! چه برسه به خودش! آخـــــــه دادا چرا شمارمو یادداشت نکردی؟ حداقل میومدی روی چمن ها همه رو نگاه می کردی شاید می شناختی منو.
خلاصه برای گردهمائی های بعدی باید یه فکر درست و حسابی بکنیم که اینطور کم تعداد نباشیم.
.