گزارش و تصاویر چهارمین گردهمایی ایران میکرویی ها
به نام خدا
گزارش چهارمین گردهمایی.
خوب در این گردهمایی یک کم تعدادمون کم بود و چهار نفر از بچه ها حضور داشتند و اینجا گله ی خودم رو از این همه مدیر و ادمین های سایت وسایر اعضای فعال اعلام و به خصوص به اون 9-10 نفری که روز پنج شنبه رو انتخاب کردند و خیلی هاشون نیومدند اعلام می کنم.
حاضرین در گردهمایی ( کهروم، حسین، علی، مرتضی):
[Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register] - [Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register] - [Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register] - [Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register]
حدود ساعت 12:30 بود که در نمایشگاه بودم و داش مرتضی دادا به من زنگ زد که کجایی و با هم هماهنگ شدیم و جلوی سالن 14 همدیگرو پیدا کردیم، کم کم داشت اذان می داد و عازم اقامه ی نماز شدیم دوتایی.
جا تون خالی یه عبادت خالصانه با اوس کریم کردیم و به سرعت راهیه محل برگزاری مانور یعنی جلوی ایستگاه شهید بهشتی شدیم، و در چمن زار اون نشستیم، اول با هم گفتیم فکر کنم هیچ کی قرار نیس تبیاد، همه گفتن نمی دونیم و نمیشه.
حدودای پنج دقیقه ای گذشته بود ا زساعت 1:30 که گوشی داش مرتضی زنگید و با دادن گرای محل اسکان سومین نفر به گروه پیوست، این شخص کسی نبود جز [Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register] یا همون کهروم
بحث رو با کمی غیبت کردن از یکی از سایت های دوست که نامش نمی گم شروع کردیم :mrgreen: و سپس به پیشنهاد من کمی پشت سر اقای زارعی حرفیدیم و توپیدیم و مرتضی پرده از اسرار پشت سایت و مافیای بزرگی که اقای زارعی در اون هست برداشت. من کمی با دوستمون [Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register] (کهروم)در مورد sim900 و کنترل با خط تلفن حرف زدم و از شانس ما ایشون توی کیفشون یه برد sim900 هم داشتن و نمایش دادن و قرار شد به زودی کد و اموزش هر دو رو تقدیم دوستان کنند (الان هندونه گذاشتم زیر بغلش).
ساعت داشت به لحظات ملکوتی ناهار نزدیک می شد یعنی حدود 14:15 بود که کلی اس ام اس به مرتضی اومد فکر کردیم الان یه گردان قرار هبیاد گردهمایی، نه اقا خبری نبود خانوم مرتضی بود فقط نمی دونم چه گفته بود که رنگ مرتضی کلا عوض شد بعد خوندش :mrgreen: در همین لحظات قبل حرکت نفر چهارم به تیم پیوست ایشان کسی نبود جز اقای حسین یعنی [Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register]
یک گپ و گفتمانی زدیم و به سمت ناهار رفتیم. طبق معمول همگی مهمان سفره ی ایران میکرو بودیم و اقای زارعی اسپانسر این گردهمایی بودن. خدا خیرشون بده و بر پولشون بی افزایه :mrgreen:. مرتضی رفت غذا رو بخره و سه سوت برگشت گفتم بابا ای ول چه زود گرفتی دیدم دست خالی هست نگو طرف کارت خان نداره!!! پول رو [Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register] نقدا حساب کردن و همگی از فیض یه پرس جوجه کباب و دوغ بهره مند شدیم.
بعد از ناهار کمی غیبت هامون رو در مورد بازار و pcb و ماهواره و ... ادامه دادیم و مرتضی یه چیز گفت اگه بگم اقای زارعی شوتش می کنه بیرون از سایت :mrgreen:. بگم نه بگم؟
کم کم لحظات جدایی نزدیک شدیم ابتدا رفتیم هزینه ی رو مرتضی کارت به کارت کنه به [Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register] عزیز. یه باجه پیدا کردیم از این هایی که سیار هستن اما بانک انصار بود و به قول مرتضی نمی شد دو نفر که کارت یکی شون انصار نیست به هم کارت به کارت کنن اینم شد معضل و کلی همه ایده دادن چی کنیم چی نکنیم، تا اینکه مرتضی گفت بابا بی خیال بیایید بریم اون ور بانک صادرات هست در حال رفتن بودیم که فکر کنم حسین یا [Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register] گفت بابا خوب برو نقدا پول رو بردار بیا بده بهش حالا حتما باید کارت به کارت کنی اخه!!!! و بر این عقل دسته جمعی مون کلی خنده ها برفت و نعره ها زده شده و هم سر به بیابان نهادیم :mrgreen:
بعدش دیدیم هزینه به حساب اقای زارعی هست حیفه یه نوشیدنی هم نخوریم رفتیم یه اب پرتغالی هم زدیم خیلی حال داد فقط گرم بود :(
و کم کم با هم خدا حافظی کردیم و التماس دعا نمودیم. مرتضی در نمایشگاه موند و من و دو نفر دیگه از دوستان با مترو برگشتیم.
ضمن گلگی از بچه هایی که نیومدن واقعا خیلی خوش گذشت و دو دوست دیگمون رو من حضوری دیدم و از آشنایی باهاشون خوشحال.
گزارش تصویری :
[Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register]
داریم ناهار می خوریم سمت راستی [Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register] وسطی [Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register] و سمت چپی [Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register]
[Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register]
[Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register]
[Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register]
اینجا زیری لحظه ی خداحافظی است. مرتضی هم در بهترین لحظه عکس رو گرفته!!! :x این خانم کلش، دو تا از بچه ها رو پوشونده!!
[Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register]
لحظه ی برگشت و جدایی از مرتضی
[Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register]
سمت راست [Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register] وسطی من و سمت چپ [Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register]
[Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register]
قبل سوار شدن به مترو
[Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register]
لینک اثبات جوجه کباب!!! :o
[Dear Guest/Member you can't see link before replyclick here to register]