توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : طنز به شرط چاقو
javad naderi
17-04-2011, 02:30
یه شخصی از خیابون رد میشده ، میبینه یه بچه اصفهانی نشسته كنار خیابون گریه میكنه.
جلو میره و میگه چی شده عزیزم ،
پسر بچه میگه سكه ۲۵ تومانی ام را گم كرده ام.
مرد میگه اینكه گریه نداره بیا این۲۵ تومانی مال تو!
باز هم به گریه كردن ادامه میده ،
مرد میپرسه دیگه چیه ؟
بچه میگه اگه اون سكه را گم نكرده بودم الان ۵۰ تومن پول داشتم .
:018:
javad naderi
17-04-2011, 02:31
You can see links before reply
javad naderi
17-04-2011, 02:31
بنظر من آدمها دو دسته هستن:
یا از من پولدارترن که بهشون میگم مال مردم خور یا بی پول ترن که بهشون میگم گدا گشنه
یا از من سرسخت ترن که بهشون میگم کله خر یا بی خیال ترن که بهشون میگم ببو
یا از من هوشیارترن که بهشون میگم فضول یا ساده ترن که بهشون میگم هالــو
یا از من بزرگترن که بهشون میگم گنده بگ یا کوچیکترن که بهشون میگم فسقلی
یا از من مردم دار ترن که بهشون میگم بوقلمون صفت یا رو راست ترن که بهشون میگم احمق
خدا رو شکر که بقیه ی ایرانیا مثل من فکر نمیکنن والا معلوم نیست مملکتمون به چه روزی می افتاد !
javad naderi
17-04-2011, 02:32
اصطلاحات جالب و خواندنی پشت کامیونی
لاستیك قلبمو با میخ نگات پنچر نكن
*
بوق نزن ژیان میخورمت
*
بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع
عشق آمد و گفت من بی سوادم
*
پشت یه ژیان هم نوشته بود
جد زانتیا
*
قربان وجودت که وجودم زوجودت بوجود آمده مادر
*
شتاب مكن، مقصد خاك است
*
رادیاتور عشق من ازبهر تو، آمد به جوش
گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم
*
تو هم قشنگی
*
کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت
*
سر پایینی برنده
سر بالایی شرمنده
*
داداش مرگ من یواش
*
كاش میشد سرنوشت را از سر نوشت
*
تند رفتن که نشد مردی
چشم انتظارم كه برگردی
*
یا اقدس
یا هیچكس
*
زندگی نگه دار پیاده میشم
آیی بی وفا کجا میری
اونطرفی که ورود ممنوعه
javad naderi
17-04-2011, 02:36
یک خانم بعد از تصادف چی کار میکنه ؟!!
You can see links before reply
جالبترین رفتار بعد از تصادف، مربوط به خانم هاست.
سوالی که مطرح است، اینست که یک خانم بعداز تصادف چه میکند؟
در صورت انفجار ماشین از اتومبیل دور می شود؟
پاسخ؛ خیر.
با استفاده تلفن همراه خود با ۱۱۰ تماس می گیرد؟
پاسخ: خیر
با اوژانس تماس می گیرد؟
پاسخ: مطمئناً خیر.
پس بنظر شما چه کاری ممکن است از او سر بزند؟ در حین پایین رفتن در این مورد نیز فکر کنید.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
You can see links before reply
اره دیگه... خودش رو مرتب میکنه!؟
:o
javad naderi
17-04-2011, 02:37
برخورد منفعتی
یارو تو اتوبوس كبريت ميخواسته به بغلي ميگه
اسمت چيه ؟
-يوسف. به به،
شغلت چيه؟ -زنبوردار به به،
كجا ميري؟ -اهواز عجب جايي،
كبريت داري؟ -نه…..
نه و نكمه، با اون اسمت، پدرسگ پشه باز، تو اين گرما سگ ميره اهواز كه تو ميرى
javad naderi
17-04-2011, 02:37
در بانک و آخر کلاس
You can see links before reply
:018:
javad naderi
17-04-2011, 02:38
درمان بی نظیر آزار شوهر
زنی با سر و صورت کبود و زخمی سراغ دکتر روانشناس میره ..
دکتر می پرسه : چه اتفاقی افتاده؟
خانم در جواب میگه: دکتر، دیگه نمی دونم چکار کنم. هر وقت شوهرم عصبانی و ناراحت میاد خونه، منو زیر مشت و لگد له می کنه و عصبانیتش رو سر من خالی می کنه !!!
دکتر گفت: خب دوای دردت پیش منه : هر وقت شوهرت عصبانی و ناراحت اومد خونه، یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن. و این کار رو ادامه بده.
دو هفته بعد،اون خانم با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت !!!
خانم گفت: دکتر، پیشنهادتون فوق العاده بود. هر بار شوهرم عصبانی و ناراحت اومد خونه، من شروع کردم به قرقره کردن چای و شوهرم دیگه به من کاری نداشت!!!
دکتر گفت: میبینی؟! اگه جلوی زبونت رو بگیری خیلی چیزا خود به خود حل میشن !
javad naderi
17-04-2011, 02:38
سه تا زن انگليسي ، فرانسوي و ایرانی
سه تا زن انگليسي ، فرانسوي و ایرانی با هم قرار ميزارن كه اعتصاب كنن و ديگه كارای خونه رو نكنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از يك هفته نتيجه كارو بهم بگن.
زن فرانسوي گفت:
به شوهرم گفتم كه من ديگه خسته شدم بنابراين نه نظافت منزل، نه آشپزي، نه اتو و نه … خلاصه از اينجور كارا ديگه بريدم. خودت يه فكري بكن من كه ديگه نيستم يعني بريدم!
روز بعد خبري نشد ، روز بعدش هم همينطور .
روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست كرده بود و اورد تو رختحواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتي بيدار شدم رفته بود .
زن انگليسي گفت:
من هم مثل فرانسوي همونا را گفتم و رفتم كنار.
روز اول و دوم خبري نشد ولي روز سوم ديدم شوهرم
ليست خريد و كاملا تهيه كرده بود ، خونه رو تميز كرد و گفت كاري نداري عزيزم منو بوسيد و رفت.
زن ایرانی گفت :
من هم عين شما همونا رو به شوهرم گفتم
اما روز اول چيزي نديدم
روز دوم هم چيزي نديدم
روز سوم هم چيزي نديدم
شكر خدا روز چهارم يه كمي تونستم با چشم چپم ببينم
javad naderi
17-04-2011, 02:39
کشیش وتست پسرش
کشیشى یک پسر نوجوان داشت و کمکم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آیندهاش بکند. پسر هم مثل تقریباً بقیه همسن و سالانش واقعاً نمیدانست که چه چیزى از زندگى میخواهد و ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت.
یک روز که پسر به مدرسه رفته بود، پدرش تصمیم گرفت آزمایشى براى او ترتیب دهد.
به اتاق پسرش رفت و سه چیز را روى میز او قرار داد:
یک کتاب مقدس،
یک سکه طلا
و یک بطرى مشروب .
کشیش پیش خود گفت :
« من پشت در پنهان میشوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بیاید. آنگاه خواهم دید کدامیک از این سه چیز را از روى میز بر میدارد. اگر کتاب مقدس را بردارد معنیش این است که مثل خودم کشیش خواهد شد که این خیلى عالیست. اگر سکه را بردارد یعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نیست. امّا اگر بطرى مشروب را بردارد یعنى آدم دائمالخمر و به درد نخوری خواهد شد که جاى شرمسارى دارد.»
مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت. در خانه را باز کرد و در حالى که سوت میزد کاپشن و کفشش را به گوشهاى پرت کرد و یک راست راهى اتاقش شد. کیفش را روى تخت انداخت و در حالى که میخواست از اتاق خارج شود چشمش به اشیاء روى میز افتاد. با کنجکاوى به میز نزدیک شد و آنها را از نظر گذراند.
کارى که نهایتاً کرد این بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زیر بغل زد. سکه طلا را توى جیبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و یک جرعه بزرگ از آن خورد . . .
کشیش که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت:
« خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد ! »« خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد ! »
javad naderi
17-04-2011, 02:40
چگونه دعوا شروع می شود
شخصی از ملا پرسید: می دانی دعوا چگونه اتفاق می افتد؟
ملا بلافاصله كشیده ای محكم در گوش آن مرد می زند و می گوید: اینطوری!
نتیجه اخلاقی : بشما چه که چطوری اتفاق میفته
و دوما از ملا چیزی نپرسین
و سوما اگه دیدی دستشو بلند کرد زود در رو
و چهارما بیکاری که با این مطلب میری سر کار
javad naderi
17-04-2011, 02:41
امتحان فلسفه و جواب بسیار جالب
يه روز يه استاد فلسفه مياد سر کلاس و به دانشجوهاش ميگه:
امروز ميخوام ازتون امتحان بگيرم ببينم درسهايي رو که تا حالا بهتون دادمو خوب ياد گرفتين يا نه…!
بعد يه صندلي مياره و ميذاره جلوي کلاس و به دانشجوها ميگه:
با توجه به مطالبي که من تا به امروز بهتون درس دادم، ثابت کنيد که اين صندلي وجود نداره؟!
دانشجوها به هم نگاه کردن و همه شروع کردن به نوشتن روي برگه…
بعد از چند لحظه يکي از دانشجوها برگه شو داد و از کلاس خارج شد…
روزي که نمره ها اعلام شده بود، بالاترين نمره رو همون دانشجو گرفته بود !
اون فقط رو برگه اش يه جمله نوشته بود:
.
کدوم صندلي ؟:mrgreen:
javad naderi
17-04-2011, 02:42
استخر آپارتمانی
You can see links before reply
javad naderi
17-04-2011, 02:42
حکمت نصف بودن دیه زنان
زنی رو به خدا کرد و گفت: چرا باید دیه ما نصف مردها باشد؟
خداوند مهربانانه فرمود: بنده ی من!
اگر با کشتن، تو را از شوهرت بستانند،
به او بیست میلیون می رسد،
ولی اگر او را بکشند تو صاحب چهل میلیون می شوی
زن خندید و گفت: خدایا حکمتت را شکر!:018:
javad naderi
17-04-2011, 02:43
تعریف عشق در اسپانیا ، ایتالیا و ایران
اسپانيايي ها ميگن :
“عشق ساكت است اما اگر حرف بزند از هر صدايي بلندتر است “
ايتاليايي ها ميگن:
“عشق يعني ترس از دست دادن تو !”
ايراني ها ميگن :
“عشق سوء تفاهمي است بين دو احمق و…. كه با يك ببخشيد تمام ميشود !”
javad naderi
17-04-2011, 02:44
دیکشنری انگلیسی به شیرازی
Am I right=می نه؟
Yes=ها والوو
No =نه كاكو
Really!! =نه آمو؟؟
Oh my God! =یا ابالفضل
Why =بری چی چی؟
bye=كاری باری؟
maybe=گاسم
leave me alone= آم برو او ورو بیزو باد بیاد
u made me confused= آم کله پرک گرفتم
wow= ووی آمووو
come here =بی اینجو
Take it easy= عامو ولش كن،حوصله داری شمو هم ماشاللو
so cute =جونم مرگ نشی!
that’s true= همی نه
I took my shoes and skipped=ارسیو زدم زیر چلم گوروختم
Gas Square=فلکه ی گازو
Hard=قایم
Tape=نیوار
Slow down!=حالو چه خبره؟
You are disgusting=جیگری بشی
Sunshine=آفتوو
Great=باریكلوو
Excuse=بونه
Dear=گمپ گلم
when some body eats too much=عام بپوكی
wait=صبرم بده،امونم بده
good quality=خوبوو
lizard=كلپوك
washing yourself before praying=دست نماز
a square shape device that you can pray on it=جنماز
How are you=باكیت نی؟
javad naderi
17-04-2011, 02:44
این دیگه آخر مد هست !!
You can see links before reply
javad naderi
17-04-2011, 02:45
رنگ و دیوانگی
سفيد رنگ آرامش است، اگر در اتاقي با رنگ سفيد بماني، از فرط آرامش ديوانه مي شوي.
سياه رنگ جدي است، اگر در اتاقي با رنگ سياه بماني، از فرط نااميدي ديوانه مي شوي.
قرمز رنگ جذاب و گرم است، اگر در اتاقي با رنگ قرمز بماني از فرط هيجان ديوانه مي شوي،
زرد رنگ زندگي است، اگر در اتاقي با رنگ زرد بماني از فرط اضطراب ديوانه مي شوي،
صولا اگر زياد در اتاق بماني ديوانه مي شوي، زياد هم ربطي به رنگها ندارد
javad naderi
17-04-2011, 02:45
”شجاعت يعني چه؟” یعنی این
در یکي از دبيرستان ها هنگام برگزاري امتحانات سال ششم دبيرستان به عنوان موضوع انشا اين مطلب داده شد که ”شجاعت يعني چه؟”
محصلي در قبال اين موضوع فقط نوشته بود : ”شجاعت يعني اين”
و برگه ي خود را سفيد به ممتحن تحويل داده بود و رفته يود !
اما برگه ي آن جوان دست به دست دبيران گشته بود و همه به اتفاق و بدون …استثنا به ورقه سفيد او نمره 20 دادند .
فكر ميكنيد اون دانش آموز چه كسي مي تونست باشه؟ دکتر علی شریعتی
javad naderi
17-04-2011, 02:47
کج دار و مریض یا کج دار و مریز؟
اصطلاح کج دار و مریز یا به صورتی که بیشتر مردم فهم می کنند و می نویسند
«کج دار و مریض» از جمله اصطلاحاتی است که توسط مردم به اشتباه به کار می رود.
مردم آن رابا مریضی مرتبط می دانند و البته درک درستی از آن ندارند.
این اصطلاح در اصل کج دار و مریز است. به معنای اینکه ظرف را کج نگه دار و در عین حال مواظب باش که نریزد.
بنابراین می بینید که نسبتی با مریضی ندارد. شاعر در این خصوص می گوید:
رفتــم بـه سـر تـربت شمس تبـریـــز دیــدم دوهــــزار زنگیــــان خونــریـــز
هر یک به زبان حال با من می گفت جامی که به دست توست کج دار و مریز
حال که این را دانستیم بیایید از این اصطلاح زیبا و ادبی درست استفاده کنیم!
javad naderi
17-04-2011, 02:47
مناجات نامه
خدایا به خاطر تمام چیزهایی که دادی،
ندادی،
دادی پس گرفتی،
ندادی بعدا دادی،
ندادی بعدا می خوای بدی،
دادی بعدا می خوای پس بگیری،
داده بودی و پس گرفته بودی،
اگه بدی پس می گیری،
پس گرفتی دادی،
پس گرفتی بعدا می خوای بدی،
اگه می دادی پس می گرفتی،
نداده بودی فکر می کردیم دادی و پس گرفتی،
خلاصه خداجون سرتو درد نیارم به خاطر همه شکر!!
javad naderi
17-04-2011, 02:48
وعده لباس گرم عامل مرگ
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد.
هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.
از او پرسید : آیا سردت نیست؟
نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد.
اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند،
در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود :
ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کنم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد
javad naderi
17-04-2011, 02:48
میخوام یک آمار بدم خانمها برن تو کما… !!
گر گفتید متوسط میزانی که یک خانم در طول عمرش روژلب میخوره چقدره؟؟؟ دو کیلوگرم
یک زن در کل زندگی اش دو کیلو روژلب میخوره و این روژلب حاوی 300 گرم سرب میباشد
که 68 درصد میزان سرطان را در خانمها افزایش میدهد.
عمق فاجعه اينجاست كه :
مردها هم در طول عمرشون همين حدود رژ لب كوفت مي كنن
javad naderi
17-04-2011, 02:50
یک مسئله از پروفسور حسابی
3 نفر با هم میرن ساعت فروشی ، ساعت میخرن 30000 تومن.
یعنی نفری 10000 تومن دادن.
صاحب مغازه به شاگردش میگه : قیمت ساعت 30000 تومن نبوده 25000 تومن بوده. برو 5000 تومن بهشون برگردون.
شاگرد مغازه از این 5000 تومن 2000 تومنشو واسه ی خودش برمیداره .
3000 تومن دیگرو میده به اون سه نفر. (نفری 1000 تومن).
پس با برگشت 1000 تومن نفری، اونها هركدوم 9000 تومن دادند.
حالا سوال اینجاست اگه 9×3= 27
2تومنم كه شاگرد مغازه برداشته ، میشه 29 تومن پس اون 1000 تومنه كجاست؟
طراح سوال : پروفسور حسابی
javad naderi
17-04-2011, 02:51
امان از شر زبان مردم ” از شیخ بهایی ”
آدمی اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست، زيرا :
اگر بسيار كار كند، میگويند احمق است !
اگر كم كار كند، میگويند تنبل است!
اگر بخشش كند، ميگويند افراط ميكند!
اگر جمعگرا باشد، میگويند بخيل است!
اگر ساكت و خاموش باشد میگويند لال است!!!
اگر زبانآوری كند، میگويند ورّاج و پرگوست ..!
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند میگويند رياكاراست!!!
و اگر نكند میگويند كافراست و بیدين …..!!!
لذا نبايد بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد
و جز ازخداوند نبايد ازكسی ترسيد.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید ؛
مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود
javad naderi
17-04-2011, 02:52
وظیفه و تکلیف ملا نصرالدین
روزی ملانصرالدین بدون دعوت رفت به مجلس جشنی.
یکی گفت:
“جناب ملا! شما که دعوت نداشتی چرا آمدی؟”
ملانصرالدین جواب داد:
“اگر صاحب خانه تکلیف خودش را نمیداند. من وظیفهی خودم را میدانم و هیچوقت از آن غافل نمیشوم.”
javad naderi
17-04-2011, 02:53
خاطره زیبای اکبر عبدی از مرحوم حسین پناهی
اکبر عبدی همبازی مرحوم حسین پناهی، خاطرهای از همکار سابقش میگوید که خواندن آن خالی از لطف نیست.
اکبرعبدی میگوید:
«یک روز سر سریال بودیم.
هوا هم خیلی سرد بود.
از ماشین پیاده شد بدون کاپشن.
گفتم: حسین این جوری اومدی از خانه بیرون؟ نگفتی سرما میخوری؟!
گفت: کاپشن قشنگی بود نه؟
گفتم: آره.
گفت: من هم خیلی دوستش داشتم ولی سرراه یکی را دیدم که اون هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت.
من فقط دوستش داشتم!
javad naderi
17-04-2011, 02:53
آسیب شناسی فک و فامیل! …
1 – خاله
معناي لغوي: خواهر مادر
معناي استعاره اي: هر زني كه با مادر رابطه ي گرم و صميمي داشته باشد.
نقش سمبليك: يك خانم مهربان و دوست داشتني كه خيلي شبيه مادر است و هميشه براي شما آبنبات و لباس مي خرد.
غذاي مورد علاقه: آش كشك.
زير شاخه ها: شوهر خاله: يك مرد مهربان كه پيژامه مي پوشد و به ادبيات و شكار علاقه مند است.
دختر خاله،پسر خاله:همبازي دوران كودكي كه يا در بزرگسالي عاشقش مي شويد اما با يكي ديگه ازدواج مي كنيد يا باهاش ازدواج مي كنيد اما عاشق يكي ديگه هستيد.
مشاغل كاذب: خاله زنك بازي، خاله خانباجي.
چهره هاي معروف: خاله خرسه، خاله سوسكه.
داشتن يك خاله ي مجرد در كودكي از جمله نعمات خداوندي است.
2 – عمه
معناي لغوي: خواهر پدر
معناي استعاره اي: هر زني كه با پدر رابطه ي گرم و صميمي داشته باشد،هر زني كه مادر چشم ديدنش را نداشته باشد.
نقش سمبليك: به عهده گرفتن مسئوليت در موارد ذيل: ۱- جواب همه ي فحش هايي كه مي دهيد. مثال: عمته… ۲- جواب همه ي محبت هايي كه مي كنيد. مثال: به درد عمه ات مي خوره… ۳- توجيه كليه ي بيقوارگي ها،رفتارهاي نامتناسب شما (تنها براي دخترخانم ها). مثال: به عمه ات رفتي. ۴- خيلي چيزهاي بدِ ديگه. از ذكر مثال معذوريم…
غذاي مورد علاقه: شله زرد، سمنو.
زير شاخه ها: شوهر عمه: يك مرد پولدار كه سيبيل قيطاني دارد و چندش آور است.
پسرعمه/دخترعمه: همبازي دوران كودكي كه در بزرگسالي حالتان را به هم مي زنند!!
مشاغل كاذب Match-Making.
چهره هاي معروف: عمه ليلا.
داشتن يك عمه كه در توصيفات فوق صدق نكند جزو خوش شانسي هاي زندگي است.
3 – دايي
معناي لغوي: برادر مادر
معناي استعاره اي: هر مردي كه با مادر رابطه ي گرم و صميمي داشته باشد،هر مردي كه پتانسيل كتك خوردن توسط پدر را داشته باشد.
نقش سمبليك: يكي از معدود مرداني كه هر چند به سياست علاقه مند است اما حس گرمي به شما مي دهد، هميشه حرفهايتان را مي فهمد و مي شود پيشش گريه كرد.
غذاي مورد علاقه: فسنجون.
زير شاخه ها: زن دايي: يك زن چاق و شاد كه خيلي كدبانو است و جلوي مادر قپي مي آيد.
پسردايي،دختردايي: همبازي دوران كودكي كه در بزرگسالي مثل يك همرزم ساپورتتان مي كنند.
چهره هاي معروف: علي دايي، دايي جان ناپلئون.
سعي كنيد حتمن حداقل يك دايي داشته باشيد.
4 – عمو
معناي لغوي: برادر پدر
معناي استعاره اي: هر مردي كه با پدر رابطه ي گرم و صميمي داشته باشد.
نقش سمبليك: يكي از مرداني كه شما هميشه بايد بهش بوس بدهيد و بعد برويد كارتون ببينيد تا او با پدر حرفهاي جدي بزند. يكي از مرداني كه مادر به مناسبت آمدنش قرمه سبزي مي پزد و هميشه وقتي مي رود پدر ساكت شده، به فكر فرو مي رود.
غذاي مورد علاقه: قرمه سبزي، آبگوشت.
زير شاخه ها: زن عمو: يك زن خوشگل كه زياد به شما توجه نمي كند و خودش را براي مادر مي گيرد،
دخترعمو،پسرعمو: همبازي دوران كودكي كه اگر تا هجده-بيست سالگي دوام آورده باهاش ازدواج نكنيد خطر را از سر گذرانده ايد.
مشاغل كاذب: بازي در قصه هاي ايراني-اسلامي.
چهره هاي معروف: عمو زنجيرباف، عمو يادگار، عمو پورنگ.
داشتن يك عمو ي پولدار خيلي خوب است.
javad naderi
17-04-2011, 02:54
رانندگی خانـم ها ! …پرسش و پاسخ تستی
پرسش : اگر يک خانوم مشغول رانندگي باشد و ناگهان متوجه شود که ترمز خودرو اش بريده و نمي گيرد چکار مي کند ؟!
الف ) قبل از اينکه هيچ حادثه اي روي دهد او پشت فرمان سکته کرده و راهي ديار باقي مي شود
قاف ) سعي مي کند يک ايستگاه اتوبوس پيدا کند و با زدن خودرو اش به مردم داخل ايستگاه آن را نگه دارد
ذال ) در همان حال با همسرش تماس مي گيرد و از او کمک مي خواهد
نون ) سفره ابوالفضل نذر مي کند که زنده بماند
پرسش : هنگامي که يک خانم راهنماي سمت چپ خودرواش را مي زند ، اين به چه معناست ؟!
الف ) يعني مي خواهد به سمت راست برود
قاف ) يعني مي خواهد شيشه سمت چپ خودرواش را پايين بياورد
ذال ) يعني مي خواهد پشت فرمان موبايلش را درآورد و با همسرش تماس بگيرد
نون ) يعني مي خواسته برف پاک کن را بزند
پرسش : اگر يک خانوم در حين رانندگي بخواهد از بين دو خودروي در حال حرکت عبور کند چکار مي کند ؟!
الف ) بعد از از بيخ کندن آينه بغل جفت خودرو ها از بينشان عبور مي کند
قاف ) اول به خودروي سمت راست مي کوبد بعد به خودروي سمت چپ سپس با همسرش تماس مي گيرد
ذال ) ابتدا جوري به خودروي سمت راست مي زند که او منحرف شود و به خودروي سمت چپ برخورد کند سپس از روي دو خودرو عبور مي کند
نون ) يک بوق مي زند و راننده دو خودرو تا متوجه مي شوند او خانوم است سريعا به او راه مي دهند که برود
پرسش : زمانيکه يک خانوم در پشت فرمان خودرو نشسته و خودرو اش با سرعتي بيش از 20 کيلومتر در حرکت است اين به چه معناست ؟!
الف ) يعني پاشنه کفشش روي پدال گاز گير کرده
قاف ) يعني با همسرش تماس گرفته و فهميده که او با يک خانوم ناشناس در محل کارش مشغول صحبت است
ذال ) يعني يادش آمده که بچه اش را داخل ماشين لباسشويي جا گذاشته
نون ) يعني پشت فرمان خوابش برده
پرسش : معمولا يک خانوم راننده وقتي خودرو اش پنچر مي شود چکار مي کند ؟!
الف ) ابتدا سعي مي کند با پوف آن را باد کند و سپس با چسب زخم محل سوراخ را بپوشاند
قاف ) تا اولين آپاراتي با پنچري راه مي رود تا پدر لاستيک و تيوپ و رينگ در بيايد
ذال ) به آتش نشاني زنگ مي زند
نون ) ماشين را وسط خيابان رها مي کند و با همسرش تماس مي گيرد
پرسش : خانوم هاي راننده به کدام قسمت خودرو بيش از بقيه علاقه مند مي باشند ؟!
الف ) آينه ها ؛ چون اگر در هنگام رانندگي کوچکترين خدشه اي در ميکاپ آن ها بوجود آيد آن ها را آگاه مي کند
قاف ) پخش سي دي ؛ چون آهنگ هاي ملايم آن استرس آن ها را در هنگام رانندگي کاهش مي دهد
ذال ) برف پاک کن ؛ چون خودش شيشه را تميز مي کند و نيازي نيست که براي تميز کردن شيشه هم با همسرشان تماس بگيرند
نون ) داشبور ؛ چون رژ لب ، پنکک ، موچين ، ريمل ، کرم سفيد کننده ، مداد چشم ، بيگودي و کلي چيزهاي ديگر داخل آن جا مي شود
پرسش : هنگامي که يک خانوم راننده از داخل آينه مشاهده کند که يک آمبولانس در پشت سرش در حرکت است چکار مي کند ؟!
الف ) هول مي شود و پايش را مي گذارد روي ترمز و آمبولانس هم از عقب به شدت با خودرو او برخورد مي کند
قاف ) جيغ مي کشد و کنترل خودرو از دستش خارج شده و بعد از برخورد با خودروهاي ديگر به داخل جوي آب مي افتد و بعد با همسرش تماس مي گيرد
ذال ) خودرو خودش و آمبولانس را وسط خيابان متوقف مي کند تا بتواند بيمار داخل آمبولانس را ويزيت کند و يکسري دارو گياهي و دار و دواي خانگي برايش تجويز کند
نون ) در حال حرکت فرمان را ول مي کند و براي بهبودي بيمار داخل آمبولانس دست به دعا بر مي دارد
پرسش : اگر يک خانوم راننده بخواهد خودرو اش را بين دو خودروي پارک شده پارک نمايد ( پارک دوبل ) چکار مي کند ؟!
الف ) پس از شکستن چراغ عقب خودروي جلويي و چراغ جلوي خودروي عقبي بوسيله سپر ماشينش ، با همسرش تماس مي گيرد
قاف ) آنقدر منتظر مي ماند تا راننده يکي از دو خودرو بيايد و ماشينش را بردارد
ذال ) به مخترع ماشين فحش مي دهد که چرا ماشين را طوري اختراع نکرد که از بغل هم راه برود تا بشود با آن بين دو خودرو به راحتي پارک کرد
نون ) از يک عابر مذکر مي خواهد که خودرو را برايش پارک کند
پرسش : اولين اقدامي که يک خانوم راننده بعد از تصادف انجام مي دهد چيست ؟!
الف ) جيغ کشيده و بيهوش مي شود
قاف ) با شوهرش تماس مي گيرد
ذال ) مي گويد : « آخ ببخشيد مي خواستم ترمز بگيرم اشتباهي گاز دادم »
نون ) اول به خاطر سالم ماندنش يک ديگ شله زرد نذر مي کند بعد هم عهد مي کند که ديگر پشت رل ننشيند
پرسش آخر : شما بعنوان يک مرد اگر خانومتان گواهينامه رانندگي اش را بگيرد و بخواهد که با خودروي شما رانندگي کند چکار مي کنيد ؟!
الف ) وقتي که او سوار خودرو مي شود گوشي موبايلتان را خاموش مي کنيد
قاف ) کلا براي هميشه گوشي موبايلتان را خاموش مي کنيد
ذال ) اصلا گوشي و سيم کارتتان را با هم مي بريد مي فروشيد
نون ) گوشي و سيم کارت و خودرو تان را يکجا مي فروشيد و بعد هم خانومتان را طلاق مي دهيد.
javad naderi
17-04-2011, 02:56
لطیفه زیبای جنتلمن انگلیسی وظیفه شناس !!
یک جنتلمن انگلیسی صبح ميره خونه ي دوستش،
بعد از يه ساعت مياد كه بره دوستش ميگه نهار بمون، نهار ميمونه،
بعد نهار مياد بره دوستش ميگه: حالا بيا يه دست تخته بزنيم،
بازي تموم ميشه مياد بره دوستش
ميگه: بدون شام كه نميشه. شام ميخوره
مياد بره دوستش ميگه دير وقته! بخواب فردا برو، ميخوابه.
صبح مياد بره دوستش ميگه: با شيكم خالي؟ بمون بعد صبحونه برو،
يارو ميگه: نه ديگه، خانم بچه ها تو ماشين منتظرند !!!
javad naderi
17-04-2011, 02:56
همیشه بزرگ خوب نیست گاهی از شما کوچیک باشه بهتره
You can see links before reply
javad naderi
17-04-2011, 02:57
جديد ترين شعر سهراب سپهري
سهراب سپهري 1385:
هر كجا هستم، باشم به درك!
من كه بايد بروم!
پنجره، فكر، هوا، عشق، زمين، مال خودت!
من نمي دانم نان خشكي چه كم از مجري سيما دارد!
تيپ را بايد زد!
جور ديگر اما…
كار را بايد جست.
كار بايد خود پول. كار بايد كم و راحت باشد!
فك و فاميل كه هيچ…
با همه مردم شهر پي كار بايد رفت!
بهترين چيز اتاقي است كه از دسته چك و پول پر است!
پول را زير پل و مركز شهر بايد جست! سيد خندان يه نفر! سوئيچم كو!
javad naderi
17-04-2011, 03:00
کیفیت و استانداردهای ژاپنی ها !!!!
چند سال پیش، آی بی ام تصمیم گرفت که تولید یکی از قطعات کامپیوترهایش را به ژاپنیها بسپارد.
در مشخصات تولید محصول نوشته بود سه قطعه معیوب در هر ۱۰۰۰۰قطعه ای که تولید می شود قابل قبول است.
هنگامیکه قطعات تولید شدند و برای آی بی ام فرستاده شدند،
نامه ای همراه آنها بود با این مضمون مفتخریم که سفارش شما را سر وقت آماده کرده و تحویل می دهیم.
برای آن سه قطعه معیوبی هم که خواسته بودید خط تولید جداگانه ای درست کردیم و آنها را فراهم ساختیم
امیدواریم این کار رضایت شما را فراهم سازد.
javad naderi
17-04-2011, 03:00
مشاوران مخصوصا مشاوران نرم افزار ! … در قیامت :
یک مشاور میمیرد و در آن دنیا در صفی که هزاران نفر جلوی او بودند برای محاسبه اعمالش میایستد.
اندکی نگذشته بود که فرشته محاسب میز خود را ترک میکند و صف طولانی را طی کرده و به سمت مشاور میآید و به گرمی به او سلام کرده و احترام میگذارد.
فرشته، مشاور را به اول صف برده و او را بر روی مبل راحتی کنار میزش مینشاند …
مشاور میگوید: “من از این توجه شما سپاسگزارم، اما چه چیزی باعث شده که این گونه با من رفتار کنید؟”
فرشته محاسب میگوید: “ما برای افراد مسن احترام ویژهای قائل میشویم.
ما یک پردازش اولیه بر روی تمامی کارنامههای اعمال انجام دادهایم و من ساعاتی را که شما به عنوان ساعات مشاوره برای مشتریان خود اعلام کردهاید جمع زدم.
بر اساس محاسبه من، شما حداقل 193 سال سن دارید !
javad naderi
17-04-2011, 03:01
کل کل جراح قلب و تعمیر کار
روزی جراحی برای تعمیر اتومبیلش آن را به تعمیرگاهی برد.
تعمیرکار بعد از تعمیر به جراح گفت:
من تمام اجزا ماشین را به خوبی می شناسم و موتور و قلب آن را کامل باز می کنم و تعمیر میکنم.
در حقیقت من آن را زنده می کنم. حال چطور درامد سالانه ی من یک صدم شماست.
جراح نگاهی به تعمیرکار انداخت و گفت :
اگر می خواهی درامدت ۱۰۰برابر شود اینبار سعی کن زمانی که موتور در حال کار است آن را تعمیر کنی!!!!
javad naderi
17-04-2011, 03:02
سلطان كلاهبرداران تاریخ ، برج ایفل را فروخت!
همیشه دانشمندان یا هنرمندان نبودهاند كه با انجام كارهایی كه قبلاً كسی آن را انجام نداده و یا با خلق اثری كه مشابه آن وجود نداشته، به تاریخ پیوسته باشند.
كلاهبرداران هم در تاریخ جایی برای خود دارند.. بودهاند كسانی كه در دنیا چیزهایی را جعل كردهاند كه عقل جن هم به آن نرسیده.
البته ما در تاریخ كشورمان هیچوقت از این كارها نكردهایم!
این نوشته كاملا جدی است.
خواهشمندیم این چیزها را یاد نگیرید و برای یكبار هم شده اگر چیزی هم بدآموزی داشت شما خودتان با نیروی مثبت ذهنی آنرا به یك متن آموزنده تبدیل كنید.
مثلا اگر كسی محل تاریخی را فروخت یا چیزی را جعل كرد، یا خلاصه از اینجوركارها! تعجب نكنید.
قبلا از این اتفاقها افتاده است. مثلا فروش برج ایفل!
ویكتور لوستیگ
Victor Lustig
سلطان كلاهبرداران تاریخ، مردی كه برج ایفل را فروخت، مسلط به پنج زبان زنده دنیا، صاحب 45 اسم مستعار با سابقه بیش از 50 بار بازداشت آن هم فقط در كشور آمریكا، مردی كه میتوانست زیركترین قربانیانش را نیز گول بزند، در سال 1890 در بوهمیا (كشور كنونی چك) در یك خانواده متوسط به دنیا آمد و در سال 1960 به آمریكا رفت.
سالی كه بازار سهام به شدت رشد میكرد و به نظر میرسید كه همه روزبهروز پولدارتر میشوند و لوستیگ آنجا بود كه از این موضوع سود برد.
در سال 1925 و پس از انجام چندین فقره كلاهبرداری بیعیب ونقص و پرسود، ویكتور به فرانسه و شهر پاریس رفت و در آنجا شاهكار خود را اجرا كرد. فروختن برج ایفل!
ایده این كلاهبرداری بعد از خواندن یك مقاله كوچك در روزنامه به ذهن ویكتور رسید. در این مقاله آمده بود كه برج ایفل نیاز به تعمیر اساسی دارد و هزینه این كار برای دولت كمرشكن خواهد بود.
دینگ! زنگی در سر ویكتور صدا كرد و بلافاصله دست به كار شد. ابتدا اسناد و مداركی تهیه كرد كه در آنها خود را به عنوان معاون ریاست وزارت پست و تلگراف وقت جا زد و در نامههایی با سربرگهای جعلی، شش تاجر آهن معروف را به جلسهای دولتی و محرمانه در هتل كرئون (creon) كه محلی شناخته شده برای قرارهای دیپلماتیك و مهم بود، دعوت كرد.
شش تاجر سر وقت در سوئیت مجلل ویكتور حاضر بودند.
ویكتور برای آنها توضیح داد كه دولت در شرایط بد مالی قرارگرفته است و تأمین هزینههای نگهداری برج ایفل عملاً از توان دولت خارج است. بنابراین او از طرف دولت مأموریت دارد كه در عین تألم و تأسف، برج ایفل را به فروش برساند و بهترین مشتریان به نظر دولت تجار امین و درستكار فرانسوی هستند و از میان این تجار شش نفر دعوت شده به جلسه مطمئنترین افرادند. ویكتور تأكید كرد به دلیل احتمال مخالفت عمومی، این مسئله تا زمان قطعی شدن معامله مخفی نگه داشته خواهد شد.
فروش برج ایفل در آن سالها زیاد هم دور از ذهن نبود.
این برج در سال 1889 و برای نمایشگاه بینالمللی پاریس طراحی و ساخته شده بود و قرار بر این نبود كه به صورت دائمی باشد. در سال 1909 برج بهخاطر اینكه با ساختمانهای دیگر شهر همچون كلیساهای دوره گوتیك و طاق نصرت هماهنگی نداشت، به محل دیگری منتقل شده بود و آن زمان وضعیت مناسبی نداشت.
چهار روز بعد خریداران پیشنهاد خود را به مأمور دولت ارائه كردند. ویكتور به دنبال بالاترین رقم نبود، او از قبل قربانی خود را انتخاب كرده بود؛ مردی كه نامش در كنار ویكتور در تاریخ جاودانه شد!
آندره پویسون (Andre poisson). در بین آن شش نفر، آندره كمسابقهترین بود و امیدوار بود كه با برنده شدن در این مناقصه، یكشبه ره صدساله را طی كند و كلاهبردار باهوش به خوبی متوجه این موضوع شده بود.
ویكتور به آندره اطلاع داد كه در مناقصه برنده شده است و اسناد جهت امضا و تحویل برج در هتل آماده امضاست.
اما همانطور كه تاجر عزیز میداند، زندگی مخارج بالایی دارد و او یك كارمند ساده بیش نیست و در این معامله پرسود با اعمال نفوذ خود توانسته است ایشان را برنده كند و…
آندره به خوبی منظور ویكتور را فهمید! پس از پرداخت رشوه، اسناد معامله امضا شد و آندره پویسون پس از پرداخت وجه معامله، صاحب برج ایفل شد!
فردای آن روز وقتی آندره و كارگرانش به جرم تخریب برج ایفل توسط پلیس بازداشت شدند، ویكتور لوتینگ كیلومترها از پاریس دور شده بود. در حالی كه در یك جیبش پول فروش برج بود و در جیب دیگرش رشوه!
javad naderi
17-04-2011, 03:02
تعمير و نگهداري از كاخ سفيد و هوش ایرانی
تعمير و نگهداري از كاخ سفيد بصورت يك مناقصه مطرح شد.
يك پيمانكار آمريكايي، يك مكزيكي و يك ايراني در اين مناقصه شركت كردند.
پيمانكار آمريكايي پس از بازديد محل و بررسي هزينه ها مبلغ پيشنهادي خود
را 900 دلار اعلام كرد.
مسؤل كاخ سفيد دليل قيمت گذاري اش را پرسيد و وي در پاسخ گفت:
400 دلار بابت تهيه مواد اوليه + 400 دلار بابت هزينه هاي كارگران و… 100 دلار استفاده بنده.
..
پيمانكار مكزيكي هم پس از بازديد محل و بررسي هزينه ها مبلغ پيشنهادي خود
را 700 دلار اعلام كرد.
300 دلار بابت تهيه مواد اوليه + 300 دلار بابت هزينه هاي كارگران و… +100 دلار استفاده بنده.
..
..
اما نوبت به پيمانكار ايراني كه رسيد بدون محاسبه و بازديد از محل به سمت
مسؤل كاح سفيد رفت و در گوشش گفت: قيمت پيشنهادي من 2700 دلار است!!!
مسؤل كاخ سفيد با عصبانيت گفت: تو ديوانه شدي، چرا 2700 دلار؟!!!!!
پيمانكار ايراني در كمال خونسردي در گوشش گفت:
..
آرام باش…
1000 دلار براي تو…… و1000 براي من ……. و انجام كار هم با
پيمانكار مكزيكي.
و پيمانكار ايراني در مناقصه پيروز شد
javad naderi
17-04-2011, 03:03
بیشترین کلمه تکرار شده در مکالمات موبایل
الو! صدات قطع و وصل میشه.برو یه جا که آنتن داشته باشی!
طبق تحقیقات به عمل آمده به طور متوسط نیمی از زمان مکالمه با تلفن همراه در اقصی نقاط کشورمون صرف گفتن جمله بالا میگردد.
شایان ذکر است در پاره ای از موارد جملات دیگری به جای جمله بالا به کار میروند که شامل همین مضمون هستند
و عبارتند از:قطع و وصل میشی حاجی ، نقطه کور ایستادی صدات نمیاد ، برو اون خطت رو بفروش با پولش آدامس بخر،
ای مخابرات فلان فلان شده ,…..(سانسور شد !!)بلده هی پول قبض بگیره!(به جای کلمه فلان فحش های مورد نظر را جایگذاری کنید)
javad naderi
17-04-2011, 03:04
حکایت جالب شرلوک هلمز و واتسون! …
شرلوک هلمز، کارآگاه معروف، و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند.
نیمه های شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست.
بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: “نگاهی به بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟”
واتسون گفت:”میلیون ها ستاره می بینم”
هلمز گفت: “چه نتیجه ای می گیری؟”
واتسون گفت: “از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم. از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیرم که زهره در برج مشتری ست، پس باید اوایل تابستان باشد. از لحاظ فیزیکی نتیجه می گیرم که مریخ در محاذات قطب است، پس باید ساعت حدود سه نیمه شب باشد “
شرلوک هلمز قدری فکر کرد و گفت: “واتسون! تو احمقی بیش نیستی! نتیجه ی اول و مهمی که باید بگیری این است که چادر ما را دزدیده اند”
javad naderi
17-04-2011, 03:05
آبراهام لینکلن در جلسه سن
آبراهام لینکلن در وسط جلسه سنا بود که بچه خوکی در جوی آب گرفتار شد.
از جلسه بیرون دوید
و گفت: فعلا بحث را چند دقیقه نگه دارید، زود برمی گردم.
این کاری عجیب بود. شاید …..
پارلمان آمریکا هرگز به چنین دلیلی متوقف نشده بود.
او دوید تا آن بچه خوک را آزاد کند! لباس هایش تمامن گلی شده بود.
او آن بچه خوک را از آن جوی نجات داد و سپس به جلسه برگشت.
مردم پرسیدند : این چه کاری بود کردی؟ چرا جلسه را نگه داشتی و با چنین عجله ای بیرون دویدی؟
او پاسخ داد: یک زندگی در خطر بود.
javad naderi
17-04-2011, 03:06
ســــرعـت یـعـنــی ایــن
سه تا پسر درباره پدرهایشان لاف می زدند:
اولی گفت: «پدر من سریعترین دونده است. اون می تونه یک تیر رو با تیرکمون پرتاب کنه و بعد از شروع به دویدن، از تیر جلو بزنه.»
دومی گفت: «تو به این میگی سرعت؟ پدر من شکارچیه. اون شلیک میکنه و زودتر از گلوله به شکار میرسه.»
سومی سرشو تکون داد و گفت: «شما دو تا هیچی راجع به سریع بودن نمی دونید. پدر من کارمند دولتی است. اون کارشو ساعت 4:30 تعطیل میکنه و 3:45 تو خونه است!»
javad naderi
17-04-2011, 22:49
حکایاتی از عبید زاکانی
مردی حجّاج را گفت که دوش در خواب چنان دیدم که اندر بهشتی. حجّاج گفت: اگر خوابت راست باشد، بیداد در آن جهان بیش از این جهان باشد
زشترویی در آینه به چهرهی خود مینگریست و میگفت سپاس خدای را که مرا صورتی نیکو بداد، غلامش ایستاده بود و این سخن میشنید. چون از نزد او به در آمد، کسی بر در خانه او را از حال صاحبش پرسید، گفت: در خانه نشسته و بر خدا دروغ می بندد.
مردی را علّت قولنج افتاد. تمام شب از خدای درخواست که بادی از وی جدا شود. چون سحر رسید ناامید گشت و دست از زندگی شسته تشهّد میکرد و میگفت: بار خـدایا بهشت نصیبم فرمای. یکی از حاضران گفت ای نادان از آغاز شب تا این زمان التماس بادی داشتی پذیرفته نیامد، چگونه تقاضای بهشت که به انـدازهی آسمانها و زمین است از تو مستجاب گردد؟
ظریفی مرغ بریانی در سفره بخیلی دید که سه روز پی در پی بود و نمی خورد. گفت: عمر این مرغ بعد از مرگ درازتر از عمر اوست پیش از مرگ !
یکی اسبی از دوستی به عاریت خواست، گفت: اسب دارم اما سیاه است. گفت: مگر اسب سیاه را سوار نشاید شد؟ گفت: چون نخواهم داد همین قدر بهانه بس است !
سلطان محمود را در حالت گرسنگی بادنجان بورانی پیش آوردند، خوشش آمد، گفت:بادنجان، طعامی است خوش. ندیمی مدح بادنجان، فصلی پرداخت. چون سیر شد گفت: بادنجان سخت مضر چیزی است. ندیم باز در مضرت بادنجان، مبالغتی تمام کرد، سلطان گفت: ای مردک! نه این زمان مدحش می گفتی؟ ندیم گفت: من ندیم توام، نه ندیم بادنجان. مرا چیزی باید گفت که تو را خوش آید نه بادنجان را.
javad naderi
17-04-2011, 22:53
بغلی بگیر !
You can see links before reply
javad naderi
17-04-2011, 22:54
کمکم کنید (عکس طنز)
You can see links before reply
javad naderi
17-04-2011, 22:58
راههای جلوگیری از عاشق شدن
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
شما هم كه قهر ميكني.مطالب به اين قشنگي گذاشتي ديگه.ممنون
javad naderi
27-04-2011, 03:07
You can see links before reply
javad naderi
27-04-2011, 03:09
You can see links before reply
javad naderi
27-04-2011, 03:10
You can see links before reply
javad naderi
18-06-2011, 02:34
دوستان من 2 ماهی نیستم و میرم آموزشی سربازی.امیدورم مطالب من به دردتون خورده باشه.یا غلی
morteza_rk
20-06-2011, 21:31
سلام جواد جان ، داری میری؟
انشالله به سلامتی برگردی. جات تو سایت خالی می مونه. مواظب خودت باش. من پارسال همین موقع رفتم! یعنی اول تیر. خیلی باحاله ، خوش می گذره دادا!:wink::0013:
رهتازالکترونیک
10-07-2011, 01:10
مراحل چهارگانه تحقیق در ایران
Ctrl+A
Ctrl+C
Ctrl+V
Ctrl+P
javad naderi
29-10-2011, 17:27
دو پيرمرد ٩٠ ساله، به نامهاى بهمن و خسرو دوستان بسيار قديمى همديگر بودند.
هنگامى که بهمن در بستر مرگ بود، خسرو هر روز به ديدار او میرفت.
يک روز خسرو گفت:
«بهمن جان، ما هر دو عاشق فوتبال بوديم و سالهاى سال با هم فوتبال بازى میکرديم. لطفاً وقتى به بهشت رفتى، يک جورى به من خبر بوده که در آن جا هم میشود فوتبال بازى کرد يا نه.»
بهمن گفت:
«خسروجان، تو بهترين دوست زندگى من هستى. مطمئن باش اگر امکانش بود حتماً بهت خبر میدهم»
چند روز بعد بهمن از دنيا رفت.
يک شب، نيمه هاى شب، خسرو با صدايى از خواب پريد. يک شیء نورانى چشمکزن را ديد که نام او را صدا میزد: خسرو، خسرو ....
خسرو گفت: کيه؟
منم، بهمن.
تو بهمن نيستى، بهمن مرده!
باور کن من خود بهمنم..
تو الان کجايی؟
بهمن گفت: در بهشت! و چند خبر خوب و يک خبر بد برات دارم.
خسرو گفت: اول خبرهاى خوب را بگو.
بهمن گفت: اول اين که در بهشت هم فوتبال برقرار است. و از آن بهتر اين که تمام دوستان و هم تيمیهايمان که مردهاند نيز اينجا هستند. حتى مربى سابقمان هم اينجاست. و باز هم از آن بهتر اين که همه ما دوباره جوان هستيم و هوا هم هميشه بهار است و از برف و باران خبرى نيست. و از همه بهتر اين که میتوانيم هر چقدر دلمان میخواهد فوتبال بازى کنيم و هرگز خسته نمیشويم. در حين بازى هم هيچکس آسيب نمیبيند.
خسرو گفت: عاليه! حتى خوابش را هم نمیديدم! راستى آن خبر بدى که گفتى چيه؟
بهمن گفت:
مربیمون براى بازى جمعه اسم تو را هم توى تيم گذاشته
morteza_rk
17-11-2011, 23:38
معلم زن اسپانیایی داشت به شاگرداش توضیح میداد که اسامی در زبان اسپانیایی برخلاف انگلیسی مذکر و مونث هستند ، برای مثال اسب مونث هستش و مداد مذکر ، یک دانش آموز پرسید جنسیت کامپیوتر چیه ؟
معلم بجای جواب دادن کلاس را به دو دسته تقسیم کرد: آقایان و خانمها و از آنها خواست خودشان تصمیم بگیرند که آیا کامپیوتر مذکر است یا مونث.
از هر گروه خواسته شد 4 دلیل برای توصیه شان بیاورند.
گروه آقایان تصمیم گرفتند که جنسیت کامپیوتر قطعا باید مونث باشه چون:
1- هیچ کس غیر از سازندگانشان از منطق داخلیشان سر در نمی آورد
2-زبان فطریشان برای هیچ کس غیر از خودشان قابل درک نیست
3-حتی کوچکترین اشتباه در حافظه طولانی مدتشان باقی می ماند تا زمانی آن را به یاد بیاورند (به رخ بکشند)؛
4-به محض اینکه به یکی از اونها تعهدی پیدا کردی، میفهمی که نصف حقوقت رو باید خرج لوازم جانبیش کنی.
گروه خانمها به این نتیجه رسیدند که کامپیوتر باید مذکر باشد چون :
1-اگه بخواهی بهشون بگی کاری رو انجام بدن، اول باید روشنشون کنی
2-اونها اطلاعات زیادی دارند اما هنوز خودشون نمی تونن فکر کنن
3-از اونها انتظار حل مشکلات می ره، اما نصف اوقات خودشون مشکلن؛ و
4-به محض اینکه نسبت به یکیشون تعهدی پیدا می کنی، می فهمی اگه یکمی دیگه صبر کرده بودی، یک مدل بهتری میتونستی داشته باشی.
خانمها برنده شدند.
morteza_rk
17-11-2011, 23:43
مرده شور این ابراز عشق رو ببرن....!؟
You can see links before reply zQ&pid=2.2&fid=Inbox&inline=1
morteza_rk
17-11-2011, 23:51
چرا ژاپن پیشرفته شد؟
لطفا به عکس ها دقت کنید ، مقایسه بین دانشگاههاست.
نوشته های روی در یک دانشگاه در ایران و یکی هم در ژاپن ، معنی نوشته روی در ژاپنی اینه : "لازم نیست در بزنید ، وارد شوید."
معلم زن اسپانیایی داشت به شاگرداش توضیح میداد که ...
خانمها برنده شدند.
خود داستان جالب بود و دلیلا خوب بودن ولی چرا خانما برنده شدن؟؟؟؟؟؟
javad naderi
18-11-2011, 19:04
You can see links before reply
morteza_rk
19-11-2011, 14:32
از بچههاي پيشدبستاني اين سؤال پرسيده شد :
«اتوبوس توي اين شکل به کدوم طرف ميره؟!»
You can see links before reply (You can see links before reply)
.
.
.
.
.
.
.
با دقت به شکل نگاه کن.
ميتوني جواب بدي
.
.
.
.
.
.
.
.
(جوابهاي ممکن، چپ يا راست هست)
دربارهاش فکر کن
.
.
.
.
.
.
.
هنوز نميدوني؟
.
.
.
.
.باشه، من بهات ميگم
.
.
بچههاي پيشدبستاني همگي جواب دادند: «چپ»
.
.
.
وقتي ازشون پرسيدن که چرا فکر ميکنيد اتوبوس داره به طرف چپ ميره؟
اونا جواب دادن:
.
.
.
.
«چون توی عکس، نميتوني در اتوبوس رو ببيني.»
.
.
..
الآن چه احساسي داري؟
ميدونم. من هم همينطور.
You can see links before reply (You can see links before reply)[/CENTER]
morteza_rk
22-11-2011, 00:52
اندر حکایات ازدواج ، به نقل از دوست خوبم جناب امیر هنرفر
چون كه شد صيغه ي عاقد جاري
هر دو گشتند خر يك گاري
هر دو خوشحال وليكن الكي
بعد از ان وصلت خوب و خركي
روز و شب غلت زنان در دل خا ك
هر دو خر كيف از اين وصلت پا ك
اخورش چا ل علف اندر پيش
نره خر بود پي ماده ي خويش
داشت ميداد خرك را با زي
ماده خر با ادب و طنا زي
برد سم هاي جلو را به فراز
پوزه چرخاند به صد عشوه و ناز
مردم از بي كسي و تنها ئي
گفت به به چه خر رعنا ئي
تو كجا بوده اي اي دلبر من
يك طويله خري اي شوهر من
امدي نزد خودم بي سر خر
بين خرها نبود عين تو خر
نه بود خواهر تو سر خر من
نه بود مادر تو در بر من
كور شد چشم همه ماده خران
چون جدا گشتي از ان جمع خران
نيست غير از من و تو هيچ الاغ
بعد از اين در چمن و سبزه و باغ
يونجه زاريست در اين دشت بغل
ببر انجا تو مرا ماه عسل
پر بكن توبره از يونجه و جو
زود مي پوش كنون پا لون نو
گفت به به چه قشنگ و عالي
باز شد نيش خر از خوشحا لي
هر دو از فرط خريت خرسند
عر عري كرد به اواز بلند
ماده خر بود پر از باد و غرور
كه عجب نره خري كرده به تور
نره خر گشت روان در پي كار
بعد ماه عسل و گشت و گذار
با زن خويش شديدا بد شد
نره خر چون خرش از پل رد شد
دل ان ماده نگو كاسه ي خون
عر عر و جفتك او گشت فزون
چه كند با ستم نره خران
ماده خر گشت بسي دل نگران
مادرش گفت كنون در خطري
زود اور به سرش كره خري
مگر از بيخ تو جا نا عربي
ميخ خود گر تو نكوبي عقبي
ماده خر حرف ننه باور كرد
پالون تاپ لسش در بر كرد
ماده خر ليلي و شوهر مجنون
دلبري كرد به صد مكر و فسون
از بد حادثه فريا د نمود
بعد چندي شكمش باد نمود
گشت ابستن و زائيد خري
گشت افزون به جهان كره خري
نره خر ديد كه افتا ده به دام
جفتك خويش بيافزود مدام
ماده خر داد ز كف صبر و شكيب
در طويله تك و تنها و غريب
يك طرف كره خري در اغوش
بار يك نره خري هم بر دوش
گشت بيچاره چو اين كاره نبود
جز طلاق از خر نر چاره نبود
شد جدا ماده خر بيچاره
كرد افسار و طنابش پاره
تازه فهميد كه ازادي چيست
در جهان خرمي و شادي چيست
تازه او گشته كمي اسوده
ديگر او خر نشود بيهوده
بيش از ان احمقي و علافي ست
هر كه يك بار شود خر كافيست
مغز خر خورده هر انكس كه دو با ر
با خري باز نهد قول و قرار
گفتم اين قصه كه خرهاي جوان
پند گيرند ز ما كهنه خران
javad naderi
03-12-2011, 17:07
مرسی
morteza_rk
16-12-2011, 22:20
چگونه یک خبر بد را اطلاع دهیم...؟!!؟ :0013:
*مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب. در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی “اتاق عمل”.*
*چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج می شود.
مرد نفسش را در سینه حبس می کند. دکتر به سمت او می رود. مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند…*
*دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم. اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده. ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم… باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنی، با لوله مخصوص بهش غذا بدی، روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو تمیز کنی و باهاش صحبت کنی… اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسیب
دیده…*
*با شنیدن صحبت های دکتر به تدریج بدن مرد شل می شود، به دیوار تکیه می دهد. سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود.*
*با دیدن این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد.*
*!!!!!!دکتر: هه! شوخی کردم… زنت همون اولش مُرد
morteza_rk
16-12-2011, 22:26
سوال: چرا مرغ از خيابان رد شد؟
ارسطو : طبيعت مرغ اينست که از خيابان رد شود.
موسي : و آنگاه پروردگار از آسمان به زمين آمد و به مرغ گفت به آن سوي خيابان برو و مرغ چنين کرد و پروردگارخشنود همي گشت .
مارکس : مرغ بايد از خيابان رد ميشد . اين از نظر تاريخي اجتناب ناپذير بود .
خاتمي : چون ميخواست با مرغهاي آن طرف خيابان گفتگوي تمدنها بکند
رياضيدان : مرغ را چگونه تعريف ميکنيد؟
نيچه: چرا که نه؟
فرويد: اصولاً مشغول شدن ذهن شما با اين سؤال نشان ميدهد که به نوعي عدم اطمينان جنسي دچار هستيد . آيا در بچگي شصت خود را ميمکيديد؟
داروين: طبيعت با گذشت زمان مرغ را براي اين توانمندي رد شدن از خيابان انتخاب کرده است .
همينگوي: براي مردن . در زيرباران
اينشتين: رابطهء مرغ و خيابان نسبي است .
سيمون دوبوار : مرغ نماد زن وهويت پايمال شدهء اوست. رد شدن از خيابان در واقع کوشش بيهودهء او در فرار از سنتها و ارزشهاي مردسالارانه را نشان ميدهد.
پاپ اعظم: بايد بدانيم که هرروز ميليونها مرغ در مرغداني ميمانند و از خيابان رد نميشوند .توجه ما بايد به آنها معطوف باشد. چرا هميشه فقط بايد دربارهء مرغي صحبت کنيم که از خيابان رد ميشود؟
صادق هدايت : از دست آدمها به آن سوي خيابان فرار کرده بودغافل از اينکه آن طرف هم مثل همين طرف است، بلکه بدتر
شیرين عبادي : نبايد گمان کرد که رد شدن مرغ از خيابان به خاطر اسلام بوده است . در تمام دنيا پذيرفته شده که اسلام کسي را فراري نميدهد .
روانشناس : آيا هر کدام از ما در درون خود يک مرغ نيست که ميخواهد از خيابان رد شود؟
نيل آرمسترانگ : يک قدم کوچک براي مرغ، و يک قدم بزرگ براي مرغها .
حافظ : عيب مرغان مکن اي زاهد پاکيزه سرشت، که گناه دگران برتو نخواهند نوشت .
کافکا : ک. به آن سوي خيابان کثيف رفت . مرغ اين را ديد و به سوي ديگر خيابان فرار کرد، ضمن اينکه به ک . نگاهي بيتوجه ووحشتزده انداخت . اين ک . رامجبور کرد که دوباره به سوي ديگر خيابان برود، تا مرغ را با حضور فيزيکي خود مواجه کند ودستکم او را به احترامي وادارد که باعث گريختن مجدد او شود، کاري که براي مرغ دست کم از نظر اندازهء کوچک جثهاش دشوارتر مينمود
بيل کلينتون : من هرگز با مرغ تنها نبودم
فردوسي : بپرسيد بسيارش از رنج راه، ز کار و ز پيکار مرغ وسپاه .
ناصرالدينشاه : يک حالتي به ما دست داد و ما فرموديم ازخيابان رد شود. آن پدرسوخته هم رد شد.
سهراب سپهري : مرغ را در قدمهاي خود بفهميم، و از درخت کنار خيابان، شادمانه سيب بچينيم
طرفدار داستانهاي علمي تخيلي: اين مرغ نبود که از خيابان رد شد . مرغ خيابان وتمام جهان هستي را متر وسانتيمتر به عقب راند
اريش فون دنيکن: مثل هر بارديگر که صحبت موجودات فضاييست، جهان دانش واقعيات را کتمان ميکند. مگر آنتنهاي روي سر مرغ را نديديد؟
جرج دبليو بوش : اين عمل تحريکي مجدد از سوي تروريس جهاني بود و حق ما براي هر نوع اقدام متقابلي که از امنيت ملي ايالات متحده و ارزشهاي دموکراسي دفاع کند محفوظ است .
سعدي : و مرغي را شنيدم که درآن سوي خيابان و در راه بيابان و در مشايعت مردي آسيابان بود وي را گفتم : از چه رو تعجيل کني؟ گفت: ندانم و اگر دانم نگويم و اگر گويم انکار کن
احمد شاملو: و من مرغ را، درگوشه هاي ذهن خويش، ميجويم .من، ميمانم. و مرغ، ميرود، به آن سوي خيابان . و من، تهي هستم، از گلايه هاي دردمند سرخ
رنه دکارت : از کجا ميدانيد که مرغ وجود دارد؟ يا خيابان؟ يا من؟
لات محل: به گور پدرش ميخنده هيشکي نمتونه تو محل ما از خيابون رد بشه، مگه چاکرت رخصت بده . آي نفسکش
بودا : با اين پرسش طبيعت مرغانهء خود را نفي ميکني
پدرخوانده : جاي دوري نميتواند برود .
فروغ فرخزاد : از خيابانهاي کودکي من، هيچ مرغي رد نشد .
ماکياولي : مهم اينست که مرغ از خيابان رد شد.. دليلش هيچ اهميتي ندارد. رسيدن به هدف، هر نوع انگيزه را توجيه ميکند .
پاريس هيلتون : خوب لابد اونور خيابون يه بوتيک باحال ديده بوده
هيتلر: اگر اراده ی ما همچنان قوي بماند، مرغ را نابود خواهيم کرد ! فولاد آلماني از خيابان رد خواهد شد
فردوسي پور : چه ميـــــــــکــنه اين مرغه!
javad naderi
17-12-2011, 01:23
★。˛ °.★__ *★* *˛.
˛ °_██_*。*./ \ .˛* .˛.*.★* *★ 。*
˛. (´• ̮•)*˛°*/.♫.♫\*˛.* ˛_π_____. * ˛*
.°( . • . ) ˛°./• '♫ ' •\.˛*./______/~\ *. ˛*.。˛* ˛. *。
*(...'•'.. ) *˛╬╬╬╬╬˛°.|田田 |門|╬╬╬╬ .
... ... ¯˜"*°•♥•°*"˜¯`´¯˜"*°•♥•°*"˜¯` ´¯˜"*°´¯˜"*°•♥•°*"˜¯`´¯˜"*°•
پیشاپیش یلدا مبارک
********** پيامك شب يلدا **********
*** تو دلداري چو من ديوونه داري ***
*** تو مجنوني چو من بيخونه داري ***
*** شب يلدا مرا دعوت كن اي دوست ***
*** تو يخچالت اگه هندونه داري ***
- آقای داماد چه کاره هستن؟
. توی شرکت پاکسان کار میکنن
- اونجا کارشون چیه دقیقا
. به سلامت خانواده می اندیشن!
.................................................. ...............................................
یکی زنگ زده منم اصلا حوصلشو نداشتم.
شروع کردم نصفه نصفه حرف زدن یعنی مثلا انتن ندارمو قطع میشه و از این حرفا..
میگه صدات قطع و وصل میشه ولی صدای ضبط ماشینت واضح میاد.
.................................................. .................................................
حساب جاری
متصدی بانک : خانم بریزم به حساب جاری تون ؟!!
زن : وا نه!! خدا مرگم بده! الهی جاریم بمیره! بریز به حساب خودم...!
.................................................. .................................................
ديروز رفتم بقالي...
يه بسته هوا خريدم...
كارخونه ي نامردِ از خدا بي خبر ، چند تا تيكه چيپس هم انداخته بود توش....!!!
.................................................. .................................................
دقت کردین: 3 ساعت تو اتاق میشینی درس میخونی هیچکس نمیگه خسته نباشی ولی 1 ثانیه موبایلت رو بر میداری ببینی کی sms داده بابات میاد
میگه : خسته نباشی!!!!
دقت كردين:
دقت کردین: شبای عروسی تا دهنت پر میشه دوربین میاد روت. !?
دقت کردین: انسان درختان را قطع می کند و با آن کاغذ می سازد و روی کاغذ می نویسد درختان را قطع نکنید..
دقت کردین: جعبه پیتزا مربعی شکله ولی توش دایره ست، ما هم مثلثی میخوریمش؟!!!!
دقت کردین: وقتی حوصله ات سر میره اولین جایی که میری سر یخچاله!!!!!!؟؟؟
دقت کردین: یک روز که یه لباس تمیز و سفید می پوشی همه ی دنیا دست به دست هم میدن کثیفش کنن اما وقتی یه لباس معمولی پوشیدی هیچ اتفاقی برات نمی افته
دقت كردين: وقتي ميخواين درس بخونين گلاي قالي , طرح سرامیک و پارکت ها هم برات جذاب ميشه
javad naderi
21-01-2012, 03:38
اگه گفتی اون چیه که ماست میریزن توش شلیک میکنن؟؟؟
آقای do...loop این دو تای آخری خیلی باحال بود , خدا خیرت بده که حال و هوایه مارو عوض کردی
اگه گفتی اون چیه که ماست میریزن توش شلیک میکنن؟؟؟
مهندس خیلی سخته , یه راهنمایی میکردی بابا :018:
منم زیاد فکر کردم ولی...سخته!!!
منم زیاد فکر کردم ولی...سخته!!!
sajjad_AD
21-01-2012, 15:24
سلام :hi:
اگه گفتی اون چیه که ماست میریزن توش شلیک میکنن؟؟؟
نکنه تفنگه؟!!! :mrgreen:
ما که پیدا نکردیم نه به ذهن خودمون رسید نه گوگل میدوست چیه ! عجب چیز پیشرفته ای هست که حتی گوگلم نمیدونه چیه
ما که پیدا نکردیم نه به ذهن خودمون رسید نه گوگل میدوست چیه ! عجب چیز پیشرفته ای هست که حتی گوگلم نمیدونه چیه
تا حالا دقت کردین ما به بانک اعتماد می کنیم و پولامونو می ذاریم اونجا، ولی بانک به ما اعتماد نداره حتی خودکارها رو هم زنجیر کرده!
روش های رفتن به خارج
1- با ماشین
2- با اتوبوس
3- با هواپیما
4- با قاچاق
5- با فتوشاپ!
فرق افتادن از طبقه اول با طبقه دهم:
طبقه دهم: آ آ آ آ آ آ آ آ آ . . . . . . . . بوووووفففففف . . .
طبقه اول: بوووووفففففف . . . . آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ
اینترنتم شده مثله آب حموم باید یا دم صبح بری یا آخر شب که فشار زیاده .........
جراح-و-تعمیرکار
روزی جراحی برای تعمیر اتومبیلش آن را به تعمیرگاهی برد!
تعمیرکار بعد از تعمیر به جراح گفت: من تمام اجزا ماشین را به خوبی می شناسم و موتور و قلب آن را کامل باز می کنم و تعمیر میکنم! در حقیقت من آن را زنده می کنم! حال چطور درآمد سالانه ی من یک صدم شما هم نیست؟!
جراح نگاهی به تعمیرکار انداخت و گفت : اگر می خواهی درآمدت ۱۰۰برابر من شود اینبار سعی کن زمانی که موتور در حال کار است آن را تعمیر کنی!
javad naderi
23-01-2012, 17:40
حوب تفنگه دیگه ماست نکته انحرافیش بود.
alireza9900
23-01-2012, 17:43
حوب تفنگه دیگه ماست نکته انحرافیش بود.
:mrgreen::mrgreen::mrgreen:
تازه دارم ميفهمم " موفق باشيد " هاي استاد آخر برگه امتحان ،
جواب همون " خسته نباشيد " هاييه كه وسط درس دادنش ميگفتيم ...!
:mrgreen::mrgreen::mrgreen:
پس قضیه اش اینه
من فکر میکردم معنیش اینه که باهات کار دارم
morteza_rk
24-01-2012, 01:41
تا حالا دقت کردین که شارژای موبایل چقدر جالبن؟
مثلا شارژای ایرانسل : روش نوشته 2000 تومن ، می خری 2100 تومن و توش هست 1955 تومن!
داماد آدم
دوش مادر زن به من پرخاش کرد
هیکلم با چوب آش و لا ش کرد
گفت : ای داماد ، ای آدم نشو
حیف آن دختر که من دادم به تو
من نمی دانستم آدم نیستی
لایق لطف دمادم نیستی
هر کسی داماد شد در عمر خویش
بی گمان یا خر بود یا گاومیش
گفتمش : من اول آدم بوده ام
تاج گل بر فرق عالم بوده ام
بعد از روی جوانی خر شدم
پایبند خانه و همسر شدم
آدم اول کم کمک خر می شود
بعد از آن ناچار شوهر می شود
هر کسی کو زن گرفت از بی غمی
نام او دیگر نباشد آدمی
غیر شوی حضرت حوا ، که بود
شوهری «آدم» بر او صدها درود
حق تعالی نام او آدم گذاشت
چون که این داماد ، مادر زن نداشت
امان ازدست مرد ها با این حرف هائی که می زنند .
مرد : راهي براي زندگي طولاني وجود داره؟
دکتر: زن بگير
مرد : کمکي مي کنه؟
دکتر: نه، ولي ديگه هوس عمرطولانی به سرت نمیزنه!
چرا زن و شوهر در هنگام عقد دست يکديگر رو مي گيرن؟
اين فقط يک رسمه. مثل دوتا بوکسور که قبل از مسابقه با هم دست ميدن!
تلگرافي بدست مرد رسيد که نوشته بود، زنت مرده. خاکش کنيم يا بسوزونيمش؟ مرد جواب داد، ريسک نکنيد. اول بسوزونيدش و بعد خاکسترش رو خاک کنيد!
مردي بود که به زني گفت اونقدر دوستت دارم که بخاطر تو حاضرم در جهنم هم زندگی کنم. آنها ازدواج کردند و مرد سالهاست که بقول خودش وفا کرده است؟!
نمره صفر این دانش آموز بعد از اعتراض بیست شد:mrgreen::mrgreen::mrgreen:
Q1. In which battle did Napoleon die?
* his last battle
درکدام جنگ ناپلئون مرد؟
در اخرین جنگش
Q2. Where was the Declaration of Independence signed ?
* at the bottom of the page
اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضاشد؟
در پایین صفحه
Q3. How can u drop a raw egg onto a concrete floor without cracking it?
* Concrete floors are very hard to crack.
چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتنی بزنید بدون ان که ترک بردارد؟
زمین بتنی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد
Q4. What is the main reason for divorce ?
* marriage
علت اصلی طلاق چیست؟
ازدواج
Q5. What is the main reason for failure ?
* exams
علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟
امتحانات
Q6. What can you never eat for breakfast ?
* Lunch & dinner
چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟
نهار و شام
Q7. What looks like half an apple ?
* The other half
چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟
نیمه دیگر ان سیب
Q8. If you throw a red stone into the blue sea what it will become ?
* it will simply become wet
اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟
خیس خواهد شد
Q9. How can a man go eight days without sleeping ?
* No problem, he sleeps at night.
یک ادم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟
مشکلی نیست شبها می خوابد
Q10. How can you lift an elephant with one hand ?
* You will never find an elephant that has only one hand..
چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟
شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنیدکه یک دست داشته باشد
Q11. If you had three apples and four oranges in one hand and four apple
and three oranges in other hand, what would you have ?
* Very large hands
اگر در یک دست خود سه سیب و چهارپرتقال و در دست دیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشید کلا چه خوهید داشت؟
دستهای خیلی بزرگ
Q12. If it took eight men ten hours to build a wall, how long would it take four men to build it?
* No time at all, the wall is already built.
اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند چهارنفر ان را درچند ساعت خواهند ساخت؟
هیچ چی چون دیوار قبلا ساخته شده
alireza9900
04-02-2012, 16:00
Q11 و q12 عالی بودن :))
javad naderi
04-02-2012, 21:39
vقشنگ بود مرسی
sajjad_AD
04-02-2012, 23:06
هر همِشون قِشَنگ بودن
mzarkoob
05-02-2012, 09:29
کمی بخندید
به یکی میگن: خدا رو میشناسی؟
میگه: وقتی رفت و آمد نباشه از کجا بشناسم!
ترجیح میدهم در فیس بوک باشم و به درس خواندن فکر کنم تا اینکه در حال درس خواندن باشم و به فیس بوک فکر کنم.
(یکی از فامیل های دور دکتر شریعتی).
ای کسانی که ایمان آوردید، جدی جدی ایمان آوردید؟ دیگه آیه نازل نکنیم؟ ردیفه؟
ديشب خواب ديدم ازدواج كردم صبح بلند شدم صدقه دادم!
نصیحت غضنفر به زنش: هر وقت یه سوسک تو دستشویی دیدی با دمپایی فورا نکوب رو سرش...
بی توجه از بغلش رد شو... این کار از صدتا فحش براش بدتره.
خدا رو شکر زمان شاه اینترنت نبود ، وگرنه بابابزرگامون میگفتن یادش بخیر زمان شاه اینترنت با سرعت خداتا میدادن ،دوزار
چند روز پیش اتفاقی توی یه مجله یه مطلب خیلی تکون دهنده درباره مضرات سیگار خوندم که واقعا شوکم کرد ،
منم تصمیم گرفتم دیگه مجله نخونم ...!!
اگه ایران الان یه کشور خیلی پیشرفته بود، مطمئن باشید الان ما تو یه کشور عقب افتاده بدنیا میومدیم،
که به دنبال گرفتن اقامت و گرین کارت ایران بودیم!!
يه روز معلم به شاگرداش ميگه: بچه ها بيايد بريم براي اومدن بارون دعا کنيم.
بچه ها میگن: دعاي ما که برآورده نمي شه!
معلم ميگه: چرا؟ دعاهاي شما برآورده مي شه!
بچه ها میگن: اگه دعاي ما برآورده مي شد که تا الان شما صد بار مرده بودین
یکی از دوستان تعریف میکرد که یه بار سر یه چارراه، یه دونه از این وانت سبزی فروشا، چراغ قرمزو رد کرد.
پلیسه از تو بلندگوش گفت : وانت کجا مییرییییییییییی؟ وانت تو بلندگوش گفت : دارم میرم خونه!!!
اون قرمزه آخرش خیلی باحال بود:o
sajjad_AD
09-02-2012, 21:08
جملات آشقانه کرمونی:
میبا بلی یه ماچی ور سر کفتات بکنم.
لنگا سیاته با دنیا عوض نمی کنم.
جگر نیقاته بشم.
تیر غیب ت چشا اونی نگا چپ اشت کنه.
سیسلالنگو خودمی به ابلفرض.
پ ن پ های جدید و خنده دار بهمن
خاور اومده داریم اثاث خونه رو بار میزنیم ، میگه دارید از این محل میرید ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داریم اثاث میبریم پارک خاله بازی کنیم !
.
.
.
گفتم : از صدای سخنش ندیدم خوشتر ! گفت عشق رو میگی ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ صدای خروپف بابام رو میگم !
.
.
.
سگ خریدیم اندازه خر ، بستیمش توی باغ ! اومده میگه اینو خریدید واسه امنیت ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ خریدیم باغو بیل بزنه !
.
.
.
بهش گفتم سی دی مادربردت رو بده کار ضروری دارم ؟ رفت خونه و بعد دو ساعت اومده میگه همونی که روش نوشته Gigabyte ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ همونی که نوشته گلچین شاد بندری ۹۰ !
.
.
.
بهش گفتم هفته بعد تولدمه ! گفت یعنی باید کادو بخرم واست ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ خواستم اطلاعات عمومیت بالا بره !
.
.
.
از این زنبور خرکیا دستمو نیش زده ، اومده میگه نیشت زد ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ نازم کرد !
.
.
.
داریم میریم پیست اسکی ! میبینه روی باربند وسایل اسکی بستیم باز میگه دارید میرید اسکی ! گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داریم میریم منچ بازی کنیم اون وسایل هم نکات انحرافی هستن !
.
.
.
مادربزرگم آلزایمر گرفته ! فامیلمون میگه اثرات پیریه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ بسوزه پدر عاشقی !
.
.
.
رفتیم امتحان رانندگی ! یارو نشست پشت فرمون و تا اومده استارت بزنه ماشین ۲ متر پرید جلو ! سرهنگ به یارو گفت برو پایین ! گفت یعنی رد شدم ؟ گفت پـَـــ نــه پـَـــ شما ندید قبولی !
.
.
.
داره بارون میاد به مامانم میگم سقف سوراخه ! میگه داره آب میچکه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داره ازش هوا میره بیرون !
.
.
.
یارو با صورت رفته توی تیر چراغ برق ، نصف صورتش خراشیده شده ؟ برگشته میگه خیلی معلومه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ فقط از ۱ کیلومتری معلوم نیست !
.
.
.
از دماغم داره خون میچکه و بدو بدو دارم میرم طرف دستمال کاغذی ! وسط راه جلومو سد کرده میگه چی شده ؟ خون میاد ؟ دستمال میخوای ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ شیر دماغم خراب شده دارم میرم لوله کش بیارم !
.
.
.
رفته تو اتاق پروو لباس رو پوشیده ، اومده بیرون میگه میاد بهم ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داره میره ، بدو تا فرار نکرده یه جور از دلش دربیار !
.
.
.
از گوگل سایت رو باز کردم ، نوشته آیا میخواهید وارد سایت شوید ! گفتم پـَـــ نــه پـَـــ مثل اینکه زنگو اشتباه زدم با طبقه بالایی کار دارم ، ببخشید دیگه تکرار نمیشه !
.
.
.
مامور آمار : شما فرزند خانواده هستید ؟ پـَـــ نــه پـَـــ من پدر خانواده ام ولی خیلی خوب موندم اصلا شکسته نشدم !
.
.
.
فامیلمون اومده خونمون میگه از وقتی بخاری گذاشتین خونتون اینقدر گرم شده ؟ گفتیم پـَـــ نــه پـَـــ از وقتی توی کانون فرهنگی آموزش ثبت نام کردیم !
.
.
.
کیف گرفتم دستم همسایه میگه داری میری دانشگاه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داریم میرم مهد کودک امروز کلاس خمیربازی داریم !
.
.
.
لوله کش اومده خونمون میگه لوله های آب چکه میکنن ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ سیمای برقمون سوراخ شدن
نامه پیرزنی به خدا (You can see links before reply 8%B1/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%AF%D8%A7.html)
یك روز كارمند پستی كه به نامه هایی كه آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می كرد متوجه نامهای شد كه روی پاكت آن با خطی لرزان نوشته شده بود
" نامه ای به خدا "
با خودش فكر كرد بهتر است نامه را باز كرده و بخواند ، در نامه این طورنوشته شده بود :
خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم كه زندگیام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد. دیروز یك نفر كیف مرا كه 100 دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود كه تا پایان ماه باید خرج می كردم. یكشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر ازدوستانم را برای شام دعوت كرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم
هیچ كس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من كمك كن
كارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همكارانش نشان داد. نتیجه این شد كه همه آنها جیب خود را جستجو كردند و هر كدام چند دلاری روی میز گذاشتند
در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند
همه كارمندان اداره پست از اینكه توانسته بودند كار خوبی انجام دهند خوشحال بودند
عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت. تا این كه نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید كه روی آن نوشته شده بود : نامه ای به خدا!
همه كارمندان جمع شدند تا نامه را باز كرده و بخوانند.
مضمون نامه چنین بود
خدای عزیزم: چگونه می توانم از كاری كه برایم انجام دادی تشكر كنم. با لطفتو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا كرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم كه چه هدیه خوبی برایم فرستادی
البته چهار دلار آن كم بود كه مطمئنم كارمندان بی شرف اداره پست آن را برداشته اند !!!!
morteza_rk
14-02-2012, 16:42
حرفهای زن ومرد در مواقع مختلف زندگی
سفره عقد
زن: عزیزم امیدوارم همیشه عاشق بمونیم وشمع زندگیمان نورانی باشه
مرد: عزیزم کی نوبت کیک می شه؟
روز زن
زن: عزیزم مهم نیست هیچ هدیه ای برام نخریدی، یک بوس کافیه.
مرد: خوشحالم تو رو انتخاب کردم. آشپزی تو عالیه، عزیزم (شام چی داریم؟)
روز مرد
زن: وای عزیزم اصلا قابلتو نداره کاش می تونستم هدیه بهتری بگیرم.
مرد: حالا اشکال نداره عزیزم سال دیگه جبران می کنی. (چه بوی غذایی می یاد)
روز بعد از تولد بچه
زن: وای مامانی بازم گرسنه هستی؟ (عزیزم شیر خشک بچه رو ندیدی)
مرد: با دهان پر(نه عزیزم ندیدم ؛ راستی عزیزم شیر خشک چرا اینقدر خوشمزه است)
چهل سال بعد
زن: عزیزم شمع زندگیمون داره بی فروغ میشه ما پیر شدیم
مرد: یعنی دیگه کیک نخوریم؟
دو ثانیه قبل از مرگ
زن: عزیزم همیشه دوستت داشتم
مرد: گشنمه
وصیت نامه
زن: کاش مجال بیشتری بود تا درمیان عزیزانم می بودم ونثارشان می کردم تمام زندگی ام را!
مرد: شب هفتم قرمه سبزی بدید
اون دنیا
زن: خطاب به فرشته ی مسئول: خواهش می کنم ما را از هم جدانکنید ؛ نه نه عزیزم ؛ خدایا به خاطر من (وسر انجام موافقت می شه مرد از جهنم بره بهشت)
مرد: خطاب به دربان جهنم: حالا توی بهشت شام چی میدن
کشیش سوار هواپیما شد. کنفرانسی تازه به پایان رسیده بود و او میرفت تا در کنفرانس دیگری شرکت کند؛ میرفت تا خلق خدا را هدایت کند و به سوی خدا بخواند و به رحمت الهی امیدوار سازد. در جای خویش قرار گرفت. اندکی گذشت، ابری آسمان را پوشانده بود، امّا زیاد جدّی به نظر نمیرسید. مسافران شادمان بودند که سفرشان به زودی شروع خواهد شد.
هواپیما از زمین برخاست. اندکی بعد، کمربندها را مسافران گشودند تا کمی بیاسایند. پاسی گذشت. همه به گفتگو مشغول؛ کشیش در دریای اندیشه غوطهور که در جمع بعد چهها باید گفت و چگونه بر مردم تأثیر باید گذاشت. ناگاه، چراغ بالای سرش روشن شد: "کمربندها را ببندید!" همه با اکراه کمربندها را بستند؛ امّا زیاد موضوع را جدّی نگرفتند. اندکی بعد، صدای ظریفی از بلندگو به گوش رسید، "از نوشابه دادن فعلاً معذوریم؛ طوفان در پیش است."
موجی از نگرانی به دلها راه یافت، امّا همانجا جا خوش کرد و در چهرهها اثری ظاهر نشد، گویی همه میکوشیدند خود را آرام نشان دهند. باز هم کمی گذشت و صدای ظریف دیگربار بلند شد، "با پوزش فعلاً غذا داده نمیشود؛ طوفان در راه است و شدّت دارد." نگرانی، چون دریایی که بادی سهمگین به آن یورش برده باشد، از درون دلها به چهرهها راه یافت و آثارش اندک اندک نمایان شد.
طوفان شروع شد؛ صاعقه درخشید، نعرهء رعد برخاست و صدای موتورهای هواپیما را در غرّش خود محو و نابود ساخت؛ کشیش نیک نگریست؛ بعضی دستها به دعا برداشته شد؛ امّا سکوتی مرگبار بر تمام هواپیما سایه افکنده بود؛ طولی نکشید که هواپیما همانند چوبپنبه بر روی دریایی خروشان بالا رفت و دیگربار فرود افتاد، گویی هماکنون به زمین برخورد میکند و از هم متلاشی میگردد. کشیش نیز نگران شد؛ اضطراب به جانش چنگ انداخت؛ از آن همه که برای گفتن به مردم در ذهن اندوخته بود، هیچ باقی نماند؛ گویی حبابی بود که به نوک خارک ترکیده بود؛ پنداری خود کشیش هم به آنچه که میخواست بگوید ایمانی نداشت. سعی کرد اضطراب را از خود برهاند؛ امّا سودی نداشت. همه آشفته بودند و نگران رسیدن به مقصد و از خویش پرسان که آیا از این سفر جان به سلامت به در خواهند برد.
نگاهی به دیگران انداخت؛ نبود کسی که نگران نباشد و به گونهای دست به دامن خدا نشده باشد. ناگاه نگاهش به دخترکی افتاد خردسال؛ آرام و بیصدا نشسته بود و کتابش را میخواند؛ یک پایش را جمع کرده، زیر خود قرار داده بود. ابداً اضطراب در دنیای او راه نداشت؛ آرام و آسودهخاطر نشسته بود. گاهی چشمانش را میبست، و سپس میگشود و دیگربار به خواندن ادامه میداد. پاهایش را دراز کرد، اندکی خود را کش و قوس داد، گویی میخواهد خستگی سفر را از تن براند؛ دیگربار به خواندن کتاب پرداخت؛ آرامشی زیبا چهرهاش را در خود فرو برده بود.
هواپیما زیر ضربات طوفان مبارزه می کرد، گویی طوفان مشتهای گره کردهء خود را به بدنهء هواپیما میکوفت، یا میخواست مسافران را که مشتاق زمین سفت و محکمی در زیر پای بودند، بترساند. هواپیما را چون توپی به بالا پرتاب میکرد و دیگربار فرود میآورد. امّا این همه در آن دخترک خردسال هیچ تأثیری نداشت، گویی در گهواره نشسته و آرام تکان میخورد و در آن آرامش بیمانند به خواندن کتابش ادامه میداد. کشیش ابداً نمیتوانست باور کند؛ در جایی که هیچیک از بزرگسالان از امواج ترس در امان نبود، او چگونه میتوانست چنین ساکن و خاموش بماند و آرامش خویش حفظ کند. بالاخره هواپیما از چنگ طوفان رها شد، به مقصد رسید، فرود آمد. مسافران، گویی با فرار از هواپیما از طوفان میگریزند، شتابان هواپیما را ترک کردند، امّا کشیش همچنان بر جای خویش نشست. او میخواست راز این آرامش را بداند. همه رفتند؛ او ماند و دخترک. کشیش به او نزدیک شد و از طوفان سخن گفت و هواپیما که چون توپی روی امواج حرکت میکرد. سپس از آرامش او پرسید و سببش؛ سؤال کرد که چرا هراس را در دلش راهی نبود آنگاه که همه هراسان بودند. دخترک به سادگی جواب داد، "چون پدرم خلبان بود؛ او داشت مرا به خانه میبرد؛ اطمینان داشتم که هیچ نخواهد شد و او مرا در میان این طوفان به سلامت به مقصد خواهد رساند؛ ما عازم خانه بودیم؛ پدرم مراقب بود؛ او خلبان ماهری است." گویی آب سردی بود بر بدن کشیش؛ سخن از اطمینان گفتن و خود به آن ایمان داشتن؛ این است راز آرامش و فراغت از اضطراب!
بسا از اوقات انواع طوفانها ما را احاطه میکند و به مبارزه میطلبد. طوفانهای ذهنی، مالی، خانگی، و بسیاری انواع دیگر که آسمان زندگی ما را تیره و تار میسازد و هواپیمای حیات ما را دستخوش حرکات غیر ارادی میسازد، آنچنان که هیچ ارادهای از خود نداریم و نمیتوانیم کوچکترین تغییری در جهت حرکت طوفانها بدهیم. همه اینگونه اوقات را تجربه کردهایم؛ بیایید صادق باشیم و صادقانه اعتراف کنیم که در این مواقع روی زمین سفت و محکم بودن به مراتب آسانتر از آن است که روی هوا، در پهنهء آسمان تیره و تار، به این سوی و آن سوی پرتاب شویم. امّا، به خاطر داشته باشیم، که پدر ما که در آسمان است، خلبانی هواپیما را به عهده دارد و با دستهای آزموده و ماهر خویش آن را در پهنهء بیکران زندگی هدایت میکند. او ما را به منزل خواهد رساند؛ او مقصد ما را نیک میداند و هواپیمای زندگی ما را از طوفانها خواهد رهانید و به سرمنزل مقصود خواهد رساند. نگران نباشید.
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند : فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند !!!
عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند...
ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت : ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!
عابد گفت : نه، بریدن درخت اولویت دارد...
مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند، عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست.
ابلیس در این میان گفت : دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است ...
عابد با خود گفت : راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم ، و برگشت...
بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت ، روز دوم دو دینار دید و برگرفت ، روز سوم هیچ پولی نبود!
خشمگین شد و تبر برگرفت و به سوی درخت شتافت ...
باز در همان نقطه ، ابلیس پیش آمد و گفت: کجا؟!
عابد گفت: می روم تا آن درخت را برکنم !
ابلیس گفت : زهی خیال باطل ، به خدا هرگز نتوانی کند !!!
باز ابلیس و عابد درگیر شدند و این بار ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست!
عابد گفت : دست بدار تا برگردم ! اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟!!
ابلیس گفت : آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی ...
javad naderi
26-02-2012, 19:15
زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسباب کشی کردند.
روز بعد، ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایهاش در حال آویزان کردن رختهای شسته است و گفت: «لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمی داند چه طور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباس شویی بهتری بخرد.»
همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت.
هربار که زن همسایه لباسهای شستهاش را برای خشک شدن آویزان میکرد زن جوان همان حرف را تکرار میکرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: «یاد گرفته چطور لباس بشوید. ماندهام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده!»
مرد پاسخ داد: «من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجرههایمان را تمیز کردم!»
javad naderi
26-02-2012, 19:16
فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.
هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.
وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.
هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست.
و اما خبر بد
این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود.
هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه...
.....................
حالا من کى مى تونم برم خونهمون ؟
javad naderi
26-02-2012, 19:16
وکیل زرنگ
You can see links before replyمسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی میکند و تاکنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.
مسئول خیریه: آقای وکیل، ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید اکنون هیچ کمکی به خیریه نکردهاید. نمیخواهید در این امر خیر شرکت کنید؟
ولی ت
وکیل زرنگ
You can see links before replyمسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی میکند و تاکنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.
مسئول خیریه: آقای وکیل، ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید اکنون هیچ کمکی به خیریه نکردهاید. نمیخواهید در این امر خیر شرکت کنید؟
وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید، متوجه شدید که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش در گذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگیاش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمی داد؟
مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمیدانستم. خیلی تسلیت میگویم.
وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید، فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمیتواند کار کند و زن و ٥ بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمیتواند از پس مخارج زندگیش برآید؟
مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه. نمیدانستم. چه گرفتاری بزرگی ...
وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سالهاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینههای درمانش قرار دارد؟
مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشید. نمیدانستم این همه گرفتاری دارید ...
وکیل: خوب. حالا وقتی من به اینها یک ریال کمک نکردهام، شما چطور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم؟
javad naderi
26-02-2012, 19:17
روزی دخترک از مادرش پرسید: 'مامان نژاد انسان ها از کجا اومد؟مادر جواب داد: خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژادانسان ها به وجود اومد.
دو روز بعد دختر همین سوال رو از پدرش پرسید.
پدرش پاسخ داد: 'خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد..'
دخترک که گیج شده بود نزد مادرش رفت و گفت:مامان تو گفتی خدا انسان ها روآفرید ولی بابا میگه انسان ها تکامل یافته ی میمون ها هستند...من که نمی فهمم!
مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است. من بهت در مورد خانواده ی خودم گفتم و بابات درمورد خانواده ی خودش!
javad naderi
26-02-2012, 19:18
جوک
You can see links before replyیارو می ره دزدی تفنگو میذاره پشت گردن طرف می گه تکون بخوری با لگد می زنم تو سرت
روشنفکره داشته اظهار نظر میكرده:
این جلال آل احمد كه هی ازش تعریف میكنن، فقط یه كتاب خوب نوشته كه اسمش بوف كوره.
یكی گفت: بوف كور كه مال صادق هدایته!
یارو گفت: دیگه بدتر، یه كتاب خوب داره، اونم صادق هدایت براش نوشته!
You can see links before replyیارو می ره دزدی تفنگو میذاره پشت گردن طرف می گه تکون بخوری با لگد می زنم تو سرت
روشنفکره داشته اظهار نظر میكرده:
این جلال آل احمد كه هی ازش تعریف میكنن، فقط یه كتاب خوب نوشته كه اسمش بوف كوره.
یكی گفت: بوف كور كه مال صادق هدایته!
یارو گفت: دیگه بدتر، یه كتاب خوب داره، اونم صادق هدایت براش نوشته!
غضنفر میخواسته یك كبریت سوخته رو روشن كنه،هرچی میزده كبریت مادرمرده روشن نمیشده. رفیقش بهش میگه: بابا خوب شاید كبریتش خرابه! غضنفر میگه: نه بابا، همین پنج دقیقه پیش روشن شد
یارو زنش سبزه بوده، سیزده به در میندازتش بیرون...
غضنفر سوار آسانسور میشه، میبینه نوشته: ظرفیت 12 نفر. باخودش میگه: عجب بدبختیهها! حالا 11 نفر دیگه از كجا بیارم؟!
به یه آقا میگن اسم كوچیك فردوسی چیه؟
میگه:میدان
به غضنفر میگن لپ لپ میخری؟
میگه: آره! میگن حالا جایزه هم توش داره؟
میگه فكر نمیكنم، من لپ لپ رو واسه كیفیتش میخرم!!!
غضنفر جوراب میخره براش بزرگ بوده جلوش پنبه میذاره!
به غضنفر میگن میزان تحصیلات؟ میگه PHD. میگن یعنی چی؟ میگه:
Passed Highschool with Difficulties..
javad naderi
26-02-2012, 19:18
پیرمرد زبل
در یک غروب جمعه٬ پیرمردی مو سفید٬ در حالی که دختر جوان و زیبایی بازو به بازویش او را همراهی می کرد٬ وارد یک جواهر فروشی شد و به جواهرفروش گفت: "برای دوست دخترم یک انگشتر مخصوص می خواهم."
مرد جواهرفروش به اطرافش نگاهی انداخت و انگشتر فوق العاده ایی که ارزش آن چهل هزار دلار بود را به پیرمرد و دختر جوان نشان داد. چشمان دختر جوان برقی زد و تمام بدنش از شدت هیجان به لرزه افتاد.
پیرمرد زبل
You can see links before replyدر یک غروب جمعه٬ پیرمردی مو سفید٬ در حالی که دختر جوان و زیبایی بازو به بازویش او را همراهی می کرد٬ وارد یک جواهر فروشی شد و به جواهرفروش گفت: "برای دوست دخترم یک انگشتر مخصوص می خواهم."
مرد جواهرفروش به اطرافش نگاهی انداخت و انگشتر فوق العاده ایی که ارزش آن چهل هزار دلار بود را به پیرمرد و دختر جوان نشان داد. چشمان دختر جوان برقی زد و تمام بدنش از شدت هیجان به لرزه افتاد.
پیرمرد در حال دیدن انگشتر به مرد جواهرفروش گفت: خب٬ ما این رو برمی داریم. جواهرفروش با احترام پرسید که پول اون رو چطور پرداخت می کنید؟ پیرمرد گفت با چک٬ ولی خب من می دونم که شما باید مطمئن بشید که حساب من خوب هست٬ بنابراین من این چک رو الان می نویسم و شما می تونید روز دوشنبه که بانکها باز می شه٬ به بانک من تلفن بزنید و تایید اون رو بگیرید و بعد از آن٬ من در بعدازظهر دوشنبه این انگشتر را از شما می گیرم.
دوشنبه صبح مرد جواهرفروش در حالی که به شدت ناراحت بود به پیرمرد تلفن زد و با عصبانیت به پیرمرد گفت:من الان حسابتون رو چک کردم٬ اصلا نمی تونم تصور کنم که توی حسابتون هیچ پولی وجود نداره! پیرمرد جواب داد: متوجه هستم٬ ولی در عوضش می تونی تصور کنی که من چه آخر هفته معرکه و هیجان انگیزی رو گذروندم؟!!
پیرمرد در حال دیدن انگشتر به مرد جواهرفروش گفت: خب٬ ما این رو برمی داریم. جواهرفروش با احترام پرسید که پول اون رو چطور پرداخت می کنید؟ پیرمرد گفت با چک٬ ولی خب من می دونم که شما باید مطمئن بشید که حساب من خوب هست٬ بنابراین من این چک رو الان می نویسم و شما می تونید روز دوشنبه که بانکها باز می شه٬ به بانک من تلفن بزنید و تایید اون رو بگیرید و بعد از آن٬ من در بعدازظهر دوشنبه این انگشتر را از شما می گیرم.
دوشنبه صبح مرد جواهرفروش در حالی که به شدت ناراحت بود به پیرمرد تلفن زد و با عصبانیت به پیرمرد گفت:من الان حسابتون رو چک کردم٬ اصلا نمی تونم تصور کنم که توی حسابتون هیچ پولی وجود نداره! پیرمرد جواب داد: متوجه هستم٬ ولی در عوضش می تونی تصور کنی که من چه آخر هفته معرکه و هیجان انگیزی رو گذروندم؟!!
javad naderi
26-02-2012, 19:21
You can see links before reply
javad naderi
26-02-2012, 19:25
You can see links before reply
javad naderi
26-02-2012, 19:25
You can see links before reply
javad naderi
26-02-2012, 19:27
You can see links before reply
javad naderi
26-02-2012, 19:27
You can see links before reply hgnuSTSEy-cKia9nBZCFeWx8gEM
javad naderi
26-02-2012, 19:30
You can see links before reply
javad naderi
26-02-2012, 19:33
You can see links before reply jr6hnd0enpum7o0.jpg
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روانپزشک پرسیدم شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟
روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار میگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگتر است.
روانپزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر میدارد. شما میخواهید تختتان کنار پنجره باشد؟
morteza_rk
05-03-2012, 21:00
حسین جان خیلی جالب بود.
منم باید تختمو بذارم کنار شوفاژ! :wink:چون خیلی خیلی سرمائی هستم! :unh:
پس چرا آب حوض رو با سطل خالی میکنن. نکنه یارو هم روانیه
javad naderi
17-03-2012, 18:27
روزی دخترک از مادرش پرسید: 'مامان نژاد انسان ها از کجا اومد؟مادر جواب داد: خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژادانسان ها به وجود اومد.
دو روز بعد دختر همین سوال رو از پدرش پرسید.
پدرش پاسخ داد: 'خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد..'
دخترک که گیج شده بود نزد مادرش رفت و گفت:مامان تو گفتی خدا انسان ها روآفرید ولی بابا میگه انسان ها تکامل یافته ی میمون ها هستند...من که نمی فهمم!
مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است. من بهت در مورد خانواده ی خودم گفتم و بابات درمورد خانواده ی خودش!
پس چرا آب حوض رو با سطل خالی میکنن. نکنه یارو هم روانیه
نه مهندس حوض چون کفش در پوش نداره؟!!!:0013:
این وان حموم بود.:mrgreen:
زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.
ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد:
مواظب باش، مواظب باش، یه کم بیشتر کره توش بریز..
وای خدای من، خیلی درست کردی
... حالا برش گردون ...زود باش.
باید بیشتر کره بریزی ...
وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم؟؟
دارن میسوزن. مواظب باش. گفتم مواظب باش!
هیچ وقت موقع غذا پختن به حرفهای من گوش نمیکنی
... هیچ وقت!! برشون گردون! زود باش! دیوونه شدی؟؟؟؟
عقلتو از دست دادی؟؟؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی.
نمک بزن... نمک.....
زن به او زل زده و ناگهان گفت:
خدای بزرگ چه اتفاقی برات افتاده؟!
فکر میکنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده درست کنم؟
شوهر به آرامی گفت: فقط میخواستم بدونی
وقتی دارم رانندگی میکنم، چه بلائی سر من میاری؟؟؟؟؟؟؟
You can see links before reply
شرلوک هولمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرا نوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هولمز بیدار شد و آسمان را نگریست.
بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: نگاهی به آن بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟
واتسون گفت: میلیونها ستاره می بینم.
هولمز گفت: چه نتیجه میگیری؟
واتسون گفت: از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم.
از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیریم که زهره در برج مشتری است، پس باید اوایل تابستان باشد.
از لحاظ فیزیکی، نتیجه میگیریم که مریخ در محاذات قطب است، پس ساعت باید حدود سه نیمه شب باشد.
شرلوک هولمز قدری فکر کرد و گفت: واتسون تو احمقی بیش نیستی. نتیجه اول و مهمی که باید بگیری اینست که چادر ما را دزدیده اند!
بله، در زندگی همه ما بعضی وقتها بهترین و ساده ترین جواب و راه حل کنار دستمونه، ولی این قدر به دور دستها نگاه میکنیم که آن را نمیبینیم نمی بینیم.
مامانم در طول شبانه روز فقط یکبار بهم میگه مهندس اونم آخره شباست که صِدام میزنه مهندس بیا آشغالا رو بزار دَم در!!!
ساعت 5 دارم از خونه میرم بیرون میگم 11 میام .بابام میگه حالا خودت به درک اون دختره صاحاب نداره ؟؟؟!!!
همیشه در بچگی دخترها عاشق عروسک ها هستند ...و پسرها عاشق مردان غول پیکر ...ولی نمی دانم چه حکمتی است
که وقتی بزرگ می شوند ،دخترها عاشق مردان غول پیکر میشوند و پسرها عاشق عروسک ها ... !
آموزش سريع تفاهم در زندگي مشترك برای خانومها:هیچ وقت با هیچ مردی بحث نکنید... بلافاصله گریه کنید!!!برای آقایون: هیچ وقت با خانومها بحث نکنید... بلافاصله ببوسیدشون!!!
دقت کردین همیشه خنده دار ترین موضوعات زمانی به مغزت میرسه که وسط مراسم ختم هستی؟
قدیما مراسم خواستگاری برای این بود خونواده ها دختر پسر رو بهم نشون بدن الان برای اینه که دختر و پسر خونواده هاشونو بهم نشون بدن!!
مادر شوهرها میگن:عروس مثل لیمو شیرینه اولش شیرینه ،آخرش تلخه ! ولی لیمو شیرین تا زمانی شیرینه که کارد به جیگرش نخورده باشه.
یارو تو اتوبوس هی میره صندلی شماره 3 هی میره شماره 15 ازش میپرسن چرا اینکارو میکنی؟میگه خیر نبینه اونی که گفت دوتا صندلی بگیر شب راحت بخوابی!
یارو اومده کامنت گذاشته "استفاده از فیلتر شکن حرام است" شماها همه دارین گناه میکنید...!یکی نیست بگه، مرتیکه خودت با قند شکن اومدی تو فیس بوک؟
رفتم از عابربانک پول بگیریم میگه : در حال حاضر دستگاه حاضر به ارائه سرویس نمی باشد . بعد مینویسه آیا درخواست دیگری دارید؟! آره 4 تا جوک بگو بخندیم...
بچه ها توي کلاس داشتند سر و صدا مي کردند که ناظم مياد تو با عصبانيت ميگه : اينجا طويله است؟يکي از بچه ها مي گه : نه آقا اشتباهي اومديد!
شكسپير ميگه: هر وقت زنت گريه ميكنه ميخواد خرت كنه و هر وقت ميخنده مطمئن باش خرت كرده!؟
دقت کردین اگه اسمت میرزا پشمک الدین گل کلمیان هم باشه وقتی میخوای ایمیل درست کنی میگه قبلا با این اسم ساخته شده؟
عاشق اینم که وقتی استاد می پرسه تا کجا درس دادم؟همه مثه بز همدیگه رو نگاه میکنن و هیچکس جوابی نمیده ...!!!
يعني عاشق این اتحاد و هماهنگیم تو وا نکردن لای جزوه!!
توی کافهی فرودگاه یکی بود که پشت سر هم سیگار میکشید؛ یکی دیگه رفت جلو گفت: - ببخشید آقا! شما روزی چند تا سیگار میکشین؟منظور؟منظور اینکه اگه پول این سیگارا رو جمع میکردین به اضافهی پولی که به خاطر این لامصب خرج دوا و دکتر میکنین الان اون هواپیمایی که اونجاست مال شما بود!تو سیگار میکشی؟نه! هواپیما داری؟ نه! به هر حال مرسی بابت نصیحتت ضمناً اون هواپیما که نشون دادی مال منه
چرا از ازدواجمان احساس رضايت نمي کنيم؟
پاسخ اين مسئله بر مي گردد به پنجاه هزار سال پيش،يعني زماني که پرنسس قصۀ ما براي پوشاندن بدن خودش به جاي لباس از پوست خرس استفاده مي کرد.
يک روز که اين پرنسس تازه بالغ شده رفته بود تا مقداري سيب جنگلي بچيند متوجۀ پلنگي شد که قصد داشت به او حمله کند.
پرنسس جيغي بس رعد آسا کشيد که نزديک بود پرده ِ گوش شاهزادۀ قصه که دست بر قضا همان نزديکي مشغول شکار گوزن بود پاره شود! شاهزادۀ قصه که بسيار عصباني شده بود رفت تا عامل اين صداي ناهنجار را بکشد و از شرش راحت شود که با پلنگي بسي درنده و خطرناک روبرو شد. شاهزادۀ عصباني درنگ نکرد و با تيري پلنگ را کشت و براي رفع کامل عصبانيت لگدي به پهلوي او زد.
در همين حال پرنسس را ديد که با چشم هايي پر از تحسين و قدرداني او را مي نگرد.
شاهزاده که سراپا غرور و هيجان شده بود به سوي پرنسس رفت و او را روي دوش اش انداخت و به سوي غاري روانه شد. سپس صحنه شطرنجي شد و فيلم از طرف عزيزان دست اندر کار سانسور شد ...
حاصل اتفاق مرموزي که بارها در همين غار افتاد چند دختر و پسر کوچک بود که تصوير ازدواج در ذهنشان به صورت نجات زن توسط مرد و مورد حمايت قرار دادن او حک شد.
قرن هاي بسياري اين تصوير راهگشاي جوانان بود. مردي از راه مي رسيد و زني را از چنگ پلنگ نجات مي داد. بعد او را به غار مي برد و صحنه شطرنجي مي شد.
خب بايد بگويم که در آن زمانها همه از اين وضع راضي و خشنود بودند...به زودي اشعار و داستانهاي بسياري در وصف نجات دادن زن از دست پلنگ که مردانگي ناميده مي شد و مظلوميت و قدرشناسي زن که زنانگي ناميده مي شد نوشته شد.
ديگر همۀ زنان و مردان باور کرده بودند که راه ديگري براي رسيدن به غار و
انجام آن صحنه ي شطرنجي دلپذير وجود ندارد. حتما بايد مرد قدرتمند تر از زن
باشد و زن به او تکيه کند. ..
اما به مرور پلنگها تغيير شکل دادند. آنها به شکل مشکلات مالي و مشکلات فکري و روحي و حتي فلسفي در آمدند. به زودي زنان هم شيوه مقابله با اين پلنگها را ياد گرفتند.حتي گاهي بهتر از مردان با پلنگ مسائل مالي و مسائل فکري کنار مي آمدند. آنها مي توانستند به تنهايي زندگي خود را تامين کنند.از لحاظ مالي و
فکري مستقل شدند اما تصوير همچنان پابرجا بود. ..
هنوز هم زنان براي رفتن به غار نياز به مردي داشتند که آنها را از چنگ پلنگ
نجات دهد.
..... اما وقتي مرد مي آمد تا آنها را نجات دهد آنها شروع به اظهار نظر مي
کردند: بهتر نيست با آن يکي تير پلنگ را بکشي؟ اصلا صبر کن من خودم تير بيهوش کننده دارم! ..
اينطور بود که مردان احساس سرخوردگي کردند. آنها ديگر نمي توانستند زن را نجات بدهند. زن ديگر با چشمهاي سرشار از تحسين و قدرداني به آنها نمي نگريست. حتي به نظر مي رسيد که خودش را صاحب نظر در شکار پلنگ مي داند و گويا در بعضي مواقع حتي از آنها هم بهتر عمل مي کرد.
زن و مرد هر دو غمگين و افسرده شدند.گاهي که طبق غريزه به غار مي رفتند تا صحنه هاي دلپذير را ايجاد کنند افکار ناراحت کننده به ذهنشان هجوم مي آورد.
مرد با خود مي گفت: اين زن مرا نجات دهنده خودش نمي داند. مرا قبول ندارد
وعصباني مي شد. گاهي حتي به جاي انجام امور لذتبخش براي اينکه قدرت و لياقت خودش را به زن ثابت کند بر سر او فرياد مي کشيد و از همه تلاش هايش در مبارزه با پلنگ انتقاد مي کرد. زن هم با خودش مي گفت اين مرد اصلا لياقت نجات دادن مرا ندارد. من خودم بهتر از او بلدم خودم را نجات بدهم. بايد بگردم مرد قوي تري پيدا کنم که تواناتر باشد و چون پيدا نمي کرد سرخورده و غمگين مي شد.اما هيچيک از زن و مرد نمي دانستند که وقت آن رسيده که تصوير ذهني خود را عوض مي کنند.
واقعا چرا اینجور شد. اینها همه از غرب و آزادی همه جانبه ی زن پدید اومده و انگار نه انگار در آفرینش زن و مرد یک تفاوت هایی هست. حالا از نظر مالی زن و مرد میتونن هیچ احتیاجی به هم نداشته باشن و فقط صرفا نیاز به تشکیل خانواده باعث ایجاد خانواده میشه.
به این میگن تبلیغ
شرکت برای تبلیغ شـــیشه های ضد گلولش 3میلیون دلار رو تو شیشه گذاشته و این شـــیــــشه رو در یکی از ایستگاه های اتوبوس نصب کرده است!!!!!!!
<img border="0"> (You can see links before reply)
You can see links before reply gT7ETUgEv5kJq6To&pid=2.2&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoCL
morteza_rk
17-05-2012, 00:54
قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر
بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید
نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن
قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه
بعد از ازدواج : رفتن به حیاط با اجازه
نتیجه اخلاقی : معتبر شدن
قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت
بعد از ازدواج : خوردن غذا های سوخته با منت
نتیجه اخلاقی : تقویت معده
قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث
بعد از ازدواج : كار كردن در شرایط سخت
نتیجه اخلاقی : ورزیده شدن
قبل از ازدواج : دید و بازدید از اماكن تفریحی
بعد از ازدواج : سر زدن به فامیل خانوم
نتیجه اخلاقی : صله رحم
قبل از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و غیره
بعد از ازدواج : آموزش بچه داری و شستن ظرف
نتیجه اخلاقی : همدردی با مردها
قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جیبی از پاپا
بعد از ازدواج : دادن كل حقوق به خانوم
نتیجه اخلاقی : مستقل شدن
قبل از ازدواج : ایستادن در صف سینما و استخر
بعد از ازدواج : ایستادن در صف شیر و گوشت
نتیجه اخلاقی : آموزش ایستادگی
قبل از ازدواج : رفتن به سفرهای هفتگی
بعد از ازدواج : در حسرت رفتن به پارك سر كوچه
نتیجه اخلاقی : امنیت كامل.
vahidasm
17-05-2012, 01:24
به این نتیجه رسیدم که دیگه یواش یواش برم ازدواج کنم :018: :unh: :mrgreen:
يارو نشسته بوده پشت بنز آخرين سيستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان ميرفته،
يهو ميبينه یک موتور گازی ازش جلو زد!
خيلی شاكی ميشه، پا رو ميگذاره رو گاز، با سرعت دويست از بغل موتوره رد ميشه.
یک مدت واسه خودش خوش و خرم ميره، يهو ميبينه متور گازيه غيييييژ ازش جلو زد!
... ديگه پاک قاطی می کنه با دويست و چهل تا از موتوره جلو ميزنه.
همينجور داشته با آخرين سرعت ميرفته، يهو ميبينه، موتور گازيه مثل تير از بغلش رد شد!!
طرف كم مياره، ميزنه كنار به موتوريه هم علامت ميده . خلاصه دوتایی واميستن كنار اتوبان، يارو پياده ميشه، ميره جلو موتوريه، ميگه: آقا ! من مخلصتم، فقط بگو چطور با اين موتور گازی روی ما رو کم کردی؟!
موتوريه با رنگ پريده، نفس زنان ميگه :
دمت گرم داداش... خدا پدرت رو بيامرزه وایستادی!...کش شلوارم گیر کرده به آیینه بغلت!
نتیجه اخلاقی
اگه می بینید بعضی ها در کمال بی استعدادی پیشرفت های قابل ملاحظه ای دارند
ببینید کش شلوارشان! به کدام مدیر گیر کرده...!:mrgreen:
من آخرش با یخچال ازدواج می کنم!
وقتی خوشحالی میری در یخچالو وا میکنی!
وقتی ناراحتی میری در یخچالو وا میکنی!
وقتی کسلی میری در یخچالو وا میکنی!
داری با تلفن حرف میزنی میری در یخچالو وا میکنی!
... وقتی نمیدونی چته! میری در یخچال و وا میکنی!
و...
آخه موجود اینقدر سنگ صبور !!
اینقدر محرم؟ اینقدر با حوصله!!
هیچ چیز را چشم بسته قبول نکنید !
حتی سخنان بزرگان را...
بزرگمهر میگفت: سحرخیز باش تا کامروا شوی...
دروغ میگفت...
باور نکنید
دورو بر ما سحرخیزها
یا کله پز شدند یا نانوا...
زنه سکته ناقص میکنه
شوهرش میگه: تو چرا هیچ کاری رو درست انجام نمیدی؟
دردو دل یارو:
یه دوست دختر نداشتیم تولدشو یادمون بره بهش بربخوره قهر کنه بزاره بره از دستش راحت شیم...!
بازگشت شکوهمندانه پشه ها رو تبریک میگم...
ماشالله تو این چند ماه چقدم بزرگ شدن!!
به نسل های بعدی بگویید: نسل ما نه سر پیاز بود و نه ته پیاز...
نسل ما خود ِ پیاز بود که هرکی دیدمون، گریه کرد...
تروخدا ديگه تکنولوژي بيشتر از اين پيشرفت نکنه!
ما نميتونيم بخريم هی الکي حسرت ميخوريم...
mzarkoob
28-05-2012, 09:49
خانم جوانی که در کودکستان با بچه های 4 ساله کار می کرد می خواست چکمه های یه بچه ای رو پاش کنه ولی چکمه ها به پای بچه نمی رفت. بعد از کلی فشارو خم و راست شدن، بچه رو بغل مي كنه و مي ذاره روی میز، بعد روی زمین... و بالاخره با هزار جابجایی و فشار چکمه ها رو پای بچه می کنه و یه نفس راحت می کشه که...
هنوز آخیش گفتنش تموم نشده که بچه مي گه این چکمه ها لنگه به لنگه است!
خانم ناچار با هزار زور و اینور و اونور شدن و در حالی که مواظب هست که بچه نیافته هرچه می تونه می کشه تا بالاخره بوت های تنگ رو یکی یکی از پای بچه درمیاره و باز با همان زحمت زیاد پوتین ها رو این بار دقیق و درست پای بچه می کنه که لنگه به لنگه نباشه.
در این لحظه بچه مي گه این بوتین ها مال من نیست!
خانم جوان با یه بازدم طولانی و سر تکان دادن که انگار یک مصیبتی گریبان گیرش شده، با خستگی تمام نگاهی به بچه می اندازه و می گه آخه چی بهت بگم؟ دوباره با زحمت بیشتر این پوتین های بسیار تنگ رو در میاره.
وقتی کار تمام می شه از بچه می پرسه: خوب، حالا بوت های تو کدومه؟ بچه می گه: همین ها! این ها بوت های برادرمه ولی مامانم گفته اشکالی نداره می تونم پام کنم...
مربی که دیگه خون خونشو می خورد سعی می کنه خونسردی خودش رو حفظ کنه و دوباره این پوتین هایی رو که به پای بچه نمی رفت به پای اون بکنه... بعد از اتمام کار یک آه طولانی می کشه و می پرسه: خوب، حالا دستکش هات کجا هستند؟ توی جیبت که نیستن...
بچه می گه: توی بوتین هام بودن دیگه!
پسر در حال دویدن… زااااارت (صدای زمین خوردن)
رفیق پسر: اوه اوه ؟؟؟؟؟؟؟؟چت شد؟ خاک بر سرت آبرومونو بردی ؟؟؟؟؟، پاشو ؟؟؟؟! (شپلخخخخخ "صدای پس گردنی")
یک رهگذر: چیزی مصرف کردی؟یکم کمتر میزدی خب!
یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دست و پا چلفتیِ خنگ! **************************
دختر در حال راه رفتن…
دوفففففففسک (زمین خوردن به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش)
رفیق دختر: آخ جیگرم خوبی؟ فدات شم! الهی بمیرم! چی شدی تو یهو؟ وااااااااااای…
یک رهگذر: دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخوای برسونمت دکتری جایی؟
یک پسر جوان رهگذر: ای وای خانوم حالتون خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من ماشینم همینجا پارکه یه لحظه وایسین،با این وضع که دیگه نمیتونین پیاده برین
mzarkoob
29-05-2012, 22:44
در ایام قدیم یه کشتی باری بود که ناخدای شجاعی داشت.
یک روز دزدان دریایی به کشتی حمله کردند
ناخدا گفت : اون پیراهن قرمز منو بیارید، پیراهن رو پوشید و در کنار ملوانانش مردانه جنگید و دزدان را فراری داد.
از او فلسفه پیراهن قرمز را پرسیدند.
گفت: برای این است که اگر من زخمی شدم و خونریزی کردم، شما نفهمید و روحیه تان را از دست ندهید.
چند بار دیگر هم همین اتفاق افتاد و هر بار دزدان در مصاف با کاپیتان پیراهن قرمز شکست می خوردند.
یک روز دیده بان گفت : 10 تا کشتی دزدان همزمان به ما حمله کرده اند.
همه وحشت کردند یکی دوید تا پیراهن قرمز کاپیتان را بیاورد.
کاپیتان که این دفعه حسابی ترسیده بود گفت: پیراهن قرمز لازم نیست،
اون شلوار قهوه ای منو بیارید !!!!:mrgreen:
داشتم به اين فکر مي کردم که ما از اون پيرمرد، پيرزناي بي آزاري ميشيم که حوصله ي کسي رو سر نميبريم !
يه لپ تاپ بهمون بدن همه چي حله :mrgreen:
*******************************
به يارو ميگن از اينکه زنتو عزيزم خطاب مي کني چه احساسي داري؟ ميگه:احساس گناه! ميگن:چرا؟ ميگه:آخه اسمش يادم رفته
*****************************************
وضع نت يه جوري شده که هفت هشت تا تب باز مي کني , بعد مثل سيخاي کباب هي دونه دونه از اون اول تا آخر بهشون سر ميزني ببيني در چه وضعيه , لود شده يا نه ! :mrgreen:
***********************************
پاسخ منطقي اکثر پدرهاي ايراني درمقابل اجازه گرفتن فرزندانشان براي انجام کاري
1) اگر قبلا کسي آن کار را انجام نداده باشد: آخه کي تاحالا همچين غلطي کرده که تو ميخواي بکني؟
2) اگر قبلا کسي آن کار را انجام داده باشد: حالا هرکي هر غلطي کرد تو هم بايد بکني؟
***************************************
يارو ميره سمعک بخره فروشنده ميگه: همه جورشو داريم از هزار تومني تا يک ميليون تومني.
طرف ميپرسه: هزارتومني اش چطوري کار مي کنه؟ فروشنده ميگه: اين اصلا کار نميکنه فقط مردم با ديدنش بلندتر حرف مي زنن !!!
*************************************
شما يادتون نمياد...وقتي معلم براي درس پرسيدن اسم بالايي يا پايينيمون رو ميخوند، حس معجزه بهمون دست ميداد. . :mrgreen:
آيا از جنگ بين (زن و مرد) خسته نشده ايد؟
زنان و مردان باهم متفاوت هستند،
در اين دو نكته ترديدي نيست.
ولي به جاي تاكيد روي كيفيت هاي منفي زن و مرد ،
چرا روي نقاط مثبت آنها تاكيد نكنيم؟
بياييد از خانم ها شروع كنيم:
زن ها مهربان ، عاشق و دلسوزند.
زن ها وقتي خوشحالند گريه ميكنند.
زن ها براي نشان دادن توجه و علاقه هميشه كارهاي كوچكي انجام ميدهند.
زن ها براي دستيابي به بهترين چيزها براي همسر و فرزندانشان دريغ نمي كنند.
زن ها قدرت اين را دارند كه وقتي خيلي خسته هستند و نمي توانند روي پا بايستند ، لبخند بزنند.
زن ها مي دانند چگونه يك وعده شام يا ناهار معمولي را به يك فرصت تبديل كنند.
زن ها مي دانند چگونه از پول خود بهترين استفاده را ببرند.
زن ها مي دانند كه چگونه يك دوست بيمار را تيمار كنند.
زن ها شادي و خنده را به دنيا ارزاني مي دارند.
زن ها مي دانند چگونه ساعت هاي متوالي كودكان را سرگرم كنند.
زن ها صادق و وفادار هستند.
زن ها در زير آن ظاهر نحيف ، اراده پولادين دارند.
زن ها براي ياري رساندن به دوست محتاجشان، همه كار انجام مي دهند.
زن ها از بي عدالتي به آساني به گريه مي افتد.
زن ها مي دانند چگونه به يك مرد احساس پادشاه بودن بدهند.
زن ها دنيا را مكاني شادتر براي زندگي مي سازند.
...
حالا نوبت مردهاست....:مردان براي حمل اشياء سنگين و كشتن سوسك و عنكبوتها خوب هستند.
آيا از جنگ بين (زن و مرد) خسته نشده ايد؟
زنان و مردان باهم متفاوت هستند،
در اين دو نكته ترديدي نيست.
ولي به جاي تاكيد روي كيفيت هاي منفي زن و مرد ،
چرا روي نقاط مثبت آنها تاكيد نكنيم؟
...
حالا نوبت مردهاست....:مردان براي حمل اشياء سنگين و كشتن سوسك و عنكبوتها خوب هستند.
البته فراموش نشود که پول جیب مردها هم خیلی خیلی خوبه
در ضمن مثل اینکه فونتت از این فونتهای خوبه که یه وری میشن
اگه یه موقعی تو یه موقعیتی گیر کردین که یکی می خواست بکشتتون زودی بگین: بکش! بکش راحتم کن! معطل چی هستی؟ د یالا لعنتی!
تو همه فیلما امتحان خودشو پس داده.
****************************
دوستم گفت فقط پیاز می تونه اشک آدم رو دربیاره... منم واسه اینکه ثابت کنم اشتباه گفته با نارگیل زدم تو سرش.
****************************
یه روزایی هست که یهو قصد می کنی اتاقتو مرتب کنی... همه وسایلتو که می ریزی بیرون تازه میفهمی چه غلطی کردی..!
****************************
قبل از 12 بخوابیم میگن مرغی، بعد از 12 بخوابیم میگن جغدی، راس 12 بخوابیم میگن بمیر بابا با این سروقت خوابیدنت...
****************************
رئیس: شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید؟
کارمند: بله!
رئیس: خوب است. چون ساعتی پیش پدربزرگ تان به اینجا آمده و می خواهد شما را ببیند، همان که دیروز برای شرکت در مراسم تشییع جنازه اش مرخصی گرفته بودید.
****************************
شانس فقط یک بار در خونه آدم رو میزنه، بدشانسی که دستش رو از روی زنگ برنمی داره، بدبختی هم که کلا کلید داره!
****************************
وقتی با یک انگشت به سمت کسی اشاره می کنی و مسخره اش می کنی اگه خوب به دستت دقت کنی سه تا انگشتت به سمت خودته...
****************************
مردی که فردای روز پدر جوراب پاره پاش باشه، تنهاترین مرد دنیاست.!!!
****************************
تو بچگی مون از تکلیف عذاب می کشیدیم الان داریم از بلاتکلیفی عذاب می کشیم.!!!
****************************
به عشق در نگاه اول اعتقاد داری یا یه بار دیگه از جلوت رد شم؟!
*
*
*
اگه تکراری باشه،به بزرگواری خودتون ببخشین،ولی ارزش 1لبخند دوباره رو هم داره..
با کلی شوق و ذوق رفتم خونه، می گم پدر جان استادمون گفت بین همه ی کلاس ها، من بالاترین نمره رو گرفتم. می گه: ببین دیگه بقیه چقدر خنگن..
اگه تو صدر اسلام می دونستن شکستن قولنـــج چه لذتــی داره، حتما اون رو هم حرام می کردند:))
به مامانم میگم میخوام یه خونه جدا بگیرم و مستقل بشم؛ میگه برو... برو مستقل شو... برو ایدز بگیر .......!!!
پدر به دختر: دخترم این موقع شب تو بالکن چی کار میکنی؟ دختر: دارم ماه رو می بینم بابایی! پدر: پس بی زحمت به ماهت بگو، خبر مرگش اون ماشینشو خاموش کنه، صداش نمی ذاره بخوابیم!!!
عشق، عينک سبزی است، که با آن، انسان کاه را يونجه میبيند. مارک تواين
این روزها دختر و پسرها از عشق و دوستی هیچ نفعی نمی برند
اونایی که منفعت می برند:
رستورانها
کافی شاپها
ایرانسل و همراه اول !!
دختره تا دیروز که خونهء باباش بود از شیلنگ حیاط آب میخورد، الان که ازدواج کرده، می گه آب معدنی دماوند استاندارد نیست
Nestle بخر! آخه چقدر ...
فقط يه ايرانی ميتونه گوشي آيفون 4s بخره ١.٥ ميليون،....... بعد سيم كارت ايرانسل اونم اعتباری توش بندازه !!
تا حالا دقت کردین، وقتی دعواتون با یکی تموم میشه، تازه جواب های بهتری به ذهنتون میرسه؟!
پیرمردی مشکل شنوایی داشته و هیچ صدایی رو نمی تونسته بشنوه
بعد از چند سال بالاخره با یک دارویی خوب میشه
دو سه هفته می گذره و می ره پیش دکترش که بگه گوشش حالا می شنوه
دکتر خیلی خوشحال می شه و می گه
خانواده شما هم باید ظاهرا خیلی خوشحال باشن که شنوایی تون رو به دست آوردید
پیرمرد می گه نه من هنوز بهشون چیزی نگفتم! هر شب میشینم و به حرفهاشون گوش می کنم
فقط تنها اتفاقی که افتاده اینه که
توی این مدت تا حالا، چند بار وصیت نامه ام رو عوض کردم
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺗﻮ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻣﯽﮐﻨﻢ
ﻭﻟﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﺸﻪ ﻭﯾﺰ ﻭﯾﺰ ﮐﻨﻪ، ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﮐﺎﺭﺷﻮ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﺮﻓﺖ،
ﺑﻌﺪ ﻣﺜﻼً ﺳﻮﺳﮏ ﻭﯾﺰ ﻭﯾﺰ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﮐﺠﺎﺱ ﺑﮑﺸﯿﻤﺶ؟
ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻫﺎﺍ
همیشه به من میگن
مثل بچه ی آدم رفتار کن!
من نمیدونم مثل هابیل باشم یا قابیل؟؟؟؟؟؟
اگه من لیلی باشم تو مجنون،من شیرین باشم تو فرهاد،من نرگس باشم تو سام،من حوا بشم تو عمرا آدم بشی
یه زمان دوست دختر داشتیم، وقتی می رفت بیرون، نگران بودیم کسی دنبالش نیفته.اما الان وقتی تو خونس نگرانیم که کسی تو فیس بوک مخش رو نزنه.
یارو با کامیون اومده تو محوطه بیمارستان بوق میزنه، حراست با بلندگو داد میزنه آقا اینجا بوق نزن! یارو دوتا بوق دیگه میزنه یعنی باشه!! بعد نیم ساعت برمیگرده میخواد بره بیرون، دوتا بوق واسه حراستیه میزنه!! حراستیه با بلندگو میگه نوکرم!!
ضرب المثل جدید
“نه خوردیم نون گندم ، نه دیدیم دست مردم”:sa: !
.
.
توجه : امتحانات از آنچه در برنامه امتحانی می بینید به شما نزدیکترند :018: !
.
.
حیف نون می ره عیادت مادرزنش. می پرسه “بهتری؟”
مادرزنش می گه: “تبم قطع شده ولی گردنم هنوز درد می کنه…”
حیف نون می گه: “انشاالله اون هم قطع می شه!” :mrgreen:
.
.
غضنفر میره رستوران میگه : جوجه دارین ؟
گارسون : آره
میگه : دونش بدین نمیره ! :o
سهراب وارد دانشگاه شده و کلا طبع شعرش فرق کرده گزدیده از شعرش :
اهل دانشگاهم
رشته ام علافیست
جیبهایم خالیست
پدری دارم
حسرتش یک شب خواب
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب
اهل دانشگاهم
قبله ام استاد است
جانمازم نمره
خوب میفهمم سهم آینده من بیکاریست
من نمیدانم که چرا میگویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار
و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
باید از مردم دانا ترسید
باید از قیمت دانش نالید
وبه آنها فهماند
که من اینجا فهم را فهمیدم
من به گور پدر علم و هنر خندیدم
اگر شما از جلمه افراد باهوش هسیتد بگویید اشبتاه کجاست؟؟؟
۱۲۳۴۵۶۷۸۹
۱۲۳۴۵۶۷۸۹
۱۲۳۴۵۶۷۸۹
یعنی شما الان به این موضوع تمرکز کردید؟؟؟:))
اشتباه این هست که
کلمه هسیتد-هستید و اشبتاه-اشتباه
من نگفتم اشتباه در اعداد هست!!!!
بهتر نیست برگردیم اول اتبدایی بخونیم ؟؟…
حتی کلمه اول ابتدایی هم اشتباهه!!
پس بریم اول مهد کودک بخونیم…
حتی کلمه مهد کودک هم اشتباهه!!!
چرا رفتید دوباره مهد کودک رو ببینید؟؟؟؟:)))))
ههههههههههههههههه
الوووووووو یبمارستان دیوونه ها؟؟؟؟؟
بیایید این دیوونه ها رو از اینجا ببرید!!!….
هههههههههه
حتی کلمه بیمارستان هم اشتباهه!!:)))
خخخخ خخخخ
خوب سرکار رفنیتا )
ااا بازم اشتباه خوندی که رفتنو:))))))
اگر شما از جلمه افراد باهوش هسیتد بگویید اشبتاه کجاست؟؟؟
۱۲۳۴۵۶۷۸۹
۱۲۳۴۵۶۷۸۹
۱۲۳۴۵۶۷۸۹
یعنی شما الان به این موضوع تمرکز کردید؟؟؟:))
اشتباه این هست که
کلمه هسیتد-هستید و اشبتاه-اشتباه
من نگفتم اشتباه در اعداد هست!!!!
بهتر نیست برگردیم اول اتبدایی بخونیم ؟؟…
حتی کلمه اول ابتدایی هم اشتباهه!!
پس بریم اول مهد کودک بخونیم…
حتی کلمه مهد کودک هم اشتباهه!!!
چرا رفتید دوباره مهد کودک رو ببینید؟؟؟؟:)))))
ههههههههههههههههه
الوووووووو یبمارستان دیوونه ها؟؟؟؟؟
بیایید این دیوونه ها رو از اینجا ببرید!!!….
هههههههههه
حتی کلمه بیمارستان هم اشتباهه!!:)))
خخخخ خخخخ
خوب سرکار رفنیتا )
ااا بازم اشتباه خوندی که رفتنو:))))))
You can see links before reply (You can see links before reply)
عاقبت اعتماد به ... !!!
یه روز یه زن و مرد ماشینشون تصادف ناجوری میکنه و هر دو ماشین به شدت داغون میشه، ولی هر دو نفر سالم میمونن.
وقتی که از ماشینشون پیاده میشن و صحنه تصادف رو میبینن، مرد میگه:
- ببین چیکار کردی خانم! ماشینم داغون شده!
- آه چه جالب، شما یه مرد هستید!
مرد با تعجب میگه:
- بله، چطور مگه؟
- چقدر عجیب! همه چیز داغون شده ولی ما دو نفر کاملاً سالم هستیم!
- منظورتون چیه؟
- این باید نشونه ای از طرف خدا باشه که اینجوری با هم ملاقات کنیم و آشنا بشیم!
مرد با هیجان زیادی میگه:
- اوه بله، کاملاً موافقم! این حتماً نشونه خوبیه!
زن دوباره نگاهی به ماشین میکنه و میگه:
- یه معجزه دیگه! ماشین من کاملاً داغون شده ولی این بطری مشروب کاملاً سالمه! این یعنی باید این آشنایی رو جشن بگیریم!
- بله بله، حتماً همینطوره! کاملاً موافقم!
زن در بطری رو باز میکنه و به طرف مرد تعارف میکنه، مرد هم بطری رو تا نصف سر میکشه و برمیگردونه به زن.
ولی زن در بطری رو میبنده و دوباره برمیگردونه به مرد! مرد با تعجب میگه:
- مگه شما نمینوشین؟
زن با شیطنت خاصی میگه:
- نه عزیزم، فکر کنم الان بهتره منتظر پلیس باشیم!!
جریمه مزاحمت برای خانم ها در چین
You can see links before reply %2fT%2bFw%2fQHJnDVupcY&pid=2.2&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeo
در چین هرکی مزاحم دخترا بشه 12 ساعت باهاش اینکارو میکنن
اگه در ایران همچین قانونی بود همه آویزون درختا بودن :D
aflatoon89
21-06-2012, 09:40
از طریق این سایت میتونید با شماره موبایل افراد رو ردیابی کنید
TheMobileTracker.com | The Mobile Phone Tracker | Free Mobile Tracking | Track Any Mobile Phone Live (You can see links before reply)
یک روز توی پیاده رو به طرف میدان تجریش می رفتم…
از دور دیدم یک کارت پخش کن خیلی با کلاس، کاغذهای رنگی قشنگی دستشه ولی به هر کسی نمیده!
خانم ها رو که کلا تحویل نمی گرفت و در مورد آقایون هم خیلی گزینشی رفتار می کرد و معلوم بود فقط به کسانی کاغذ رو می داد که مشخصات خاصی از نظر خودش داشته باشند، اهل حروم کردن تبلیغات نبود ….
احساس کردم فکر می کنه هر کسی لیاقت داشتن این تبلیغات تمام رنگی گرون قیمت رو نداره ،لابد فقط به آدمهای باکلاس و شیک پوش و با شخصیت میده! از کنجکاوی قلبم داشت می اومد توی دهنم…!!!
خدایا، نظر این تبلیغاتچی خوش تیپ و با کلاس راجع به من چی خواهد بود؟! آیا منو تائید می کنه؟!!
کفشهامو با پشت شلوارم پاک کردم تا مختصر گرد و خاکی که روش نشسته بود پاک بشه و کفشم برق بزنه!
شکم مبارک رو دادم تو و در عین حال سعی کردم خودم رو کاملا بی تفاوت نشون بدم!
دل تو دلم نبود. یعنی منو می پسنده؟ یعنی به من هم از این کاغذهای خوشگل میده…؟!
همین طور که سعی می کردم با بی تفاوتی از کنارش رد بشم با لبخند نگاهی بهم کرد و یک کاغذ رنگی به طرفم گرفت و گفت: "آقای محترم! بفرمایید!"
قند تو دلم آب شد!
با لبخندی ظاهری و بدون دستپاچگی یا حالتی که بهش نشون بده گفتم: ا ِ، آهان، خب چرا من؟
من که حواسم جای دیگه بود و به شما توجهی نداشتم! خیلی خوب، باشه، می گیرمش ولی الآن وقت خوندنش رو ندارم! کاغذ رو گرفتم …
چند قدم اونورتر پیچیدم توی قنادی و اونقدر هول بودم که داشتم با سر می رفتم توی کیک تولدی که دست یک آقای میانسال بود! وایسادم و با ولع تمام به کاغذ نگاه کردم، نوشته بود::
.
……
……
.دیگر نگران طاسی سر خود نباشید، پیوند مو با جدیدترین متد روز اروپا و امریکا !!
رفتم باغ وحش از نگهبان می پرسم ببخشید آقا قفس شیرا کجاست ؟ میگه بازدید کننده ای ؟
میگم پَ نَ پَ از اقوامش هستم اینورا کار داشتم گفتم سری بهش بزنم
.
.
.
دارم چایی میخورم داغ داغ سوختم ، بابام میگه : سوختی ؟
میگم : پ نه پ رفتم مرحله بعد !!!
.
.
رفتم عابربانک، یارو داره جون میکنه با دستگاه کلنجار میره بعد ده دقیقه برمی گرده میگه شما هم کار داری؟ پ ن پ پیک موتوری ام وایسادم نامه اداری تونو تایپ کنین ببرم.
.
.
.
سر جلسه به جلوییم می گم سوال 3 بلدی ؟ میگه آره می خوای ؟
میگم پَ نَ پَ نگرانت بودم می خواستم اگه ننوشتی بت بگم .
.
.
.
مگسه نشسته رو برنج به خواهرم میگم : مگس ، میگه بکشمش ؟
میگم پَ نَ پَ زشته برنج خالی بخوره یکم خورشت بریز واسش
:o:mrgreen::mrgreen:
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
مینی بوس پر از مسافر به سوی مقصد در حرکت بود که مردی رو می بینن که تلو تلو می خورده و منتظر تاکسی بوده. فکر می کنن حالش بده، توقف می کنند و مرد بی چاره رو سوار می کنند. همین که راه می افتند، مرد مست به دور و برش نگاهی می کنه و می گه: "عقبی ها بی شرفن، جلویی ها بی شعورن، سمت راستی ها خرن و سمت چپی ها گاون!"
راننده مینی بوس شاکی می شه و چنان می کوبه روی ترمز که همه ی مسافرها روی همدیگه می افتند! راننده میاد مرد مست رو از زیر دست و پای مسافرها می کشه بیرون و می گه: مردک! اگر جرات داری یک بار دیگه بگو کی خر و گاو و بی شعوره!
مرد مست با کمال خونسردی می گه: "من از کجا بدونم؟ با اون ترمزی که تو کردی همه قاطی شدند!"
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
نيمه شب پريشب گشتم دچار کابوس
ديدم به خواب حافظ توي صف اتوبوس
گفتم: سلام حافظ گفتا : عليک جانم
گفتم: کجا روي؟ گفت والله خود ندانم
گفتم : بگير فالي گفتا نمانده حالي
گفتم: چگونه اي؟ گفت: در بند بي خيالي
گفتم که تازه تازه شعر و غزل چه داري؟
گفتا که مي سرايم شعر سپيدباري
گفتم: ز دولت عشق، گفتا: کودتا شد
گفتم: رقيب، گفتا: کله پا شد
گفتم: کجاست ليلي؟ مشغول دلربايي؟
گفتا: شده ستاره در فيلم سينمايي
گفتم: بگو، ز خالش، آن خال آتش افروز؟
گفتا: عمل نموده، ديروز يا پريروز
گفتم: بگو ز مويش، گفتا که مش نموده
گفتم: بگو، ز يارش، گفتا ولش نموده
گفتم: چرا؟ چگونه؟ عاقل شده است مجنون؟
گفتا: شديد گشته معتاد گرد و افيون
گفتم: کجاست جمشيد؟ جام جهان نمايش؟
گفتا: خريده قسطي تلويزيون به جايش
گفتم: بگو، ز ساقي حالا شده چه کاره؟
گفتا: شدست منشي در دفتر اداره
گفتم: بگو؛ ز زاهد آن رهنماي منزل
گفتا: که دست خود را بردار از سر دل
گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم ها
گفتا: آژانس دارد با تور دور دنيا
گفتم: بگو، ز محمل يا از کجاوه يادي
گفتا: پژو، دوو، بنز يا گلف نوک مدادي
گفتم که قاصدت کو آن باد صبح شرقي
گفتا که جاي خود را داده به فاکس برقي
گفتم: بيا ز هدهد جوييم راه چاره
گفتا: به جاي هدهد ديش است و ماهواره
گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد؟
گفتا: به پست داده، آورد يا نياورد؟
گفتم: بگو ز مُشکٍ آهوي دشتِ زنگي
گفتم: سراغ داري ميخانه اي حسابي؟
گفتا: آنچه بود از دَم گشته چلو کبابي
گفتم: بيا دو تايي لب تر کنيم پنهان
گفتا: نمي هراسي از چوب پاسبانان؟
گفتم شراب نابي تو دست و پا نداري؟
گفتا که جاش دارم وافور با نگاري
گفتم: بلند بوده موي تو آن زمان ها
گفتا : به حبس بودم اَز ته زدند آن ها
گفتم: شما و زندان؟ حافظ ما رو گرفتي؟
گفتا: نديده بودم هالو به اين خرفتي
سلام بچه ها
این کلیپ رو نگاه کنین
فقط بخندین
راجع به یه گربست!:018:
You can see links before reply(66).gif
You can see links before reply
کــاریکلماتــــور
یارو 10 کالری از خوردن یه رانی وارد بدنش میشه ، ولي حاضره 12 كالري بسوزنه اون دو تا تیکه میوه باقیمونده ته قوطی و در بیاره
هيچ کادوي زشت و به درد نخوري دور انداخته نميشود !
فقط از خانه اي به خانه ديگر و از شخصي به شخص ديگر منتقل ميشود !
من نميدونم اين مامانا که وسايل خودشون رو يه جايي ميزارن,
بعد خودشونم يادشون ميره کجاس ... چه جوريه که تو پيدا کردن وسايلي
که ما به اصطلاح تو 7 تا سوراخ موش قايم ميکنيم تبحر خاصي دارن
اندر حکايت اختلاس بزرگ:
شهرام جزايري: «منو از اينجا بيارين بيرووووون... اينا دارن منو مسخره ميکنن... به من ميگن آفتابه دزد!!!»
خدايا فقراي کشورم را به سومالي منتقل کن تا از کمک هاي ما برخوردار شوند!
يکي از نمونه هاي بارز تهاجم فرهنگي اينه که:سالهاست در توليد گوجه فرنگي خود کفا شديم اما هنوز اسمش به گوجه ملي تغيير نيافته!
خدايا لطفا برو و به بعضي از آنهاييکه ايمان آورده اند يادآوري کن که تو خدا هستي نه آنها !!
راز موفقيت چيست؟ "تصميم گيري درست".
تصميم گيري درست از چه ناشي ميشود؟ "از تجربه"
تجربه از چه بدست مي آيد؟ "از تصميم گيري هاي غلط !!
پس از مرگ از شخصي پرسيدند :
جواني خود را چگونه گذراندي ؟
ندايي از عرش برآمد که :
بدبخت ايرانيه ،
ولش کنين ،
برين سراغ سوال بعدي....
یه روز يه بابايي پسرش فارغ التحصيل ميشه ..هيچي هم بارش نبوده.
زنگ ميزنه به پارتيش ميگه : دمت گرم واسه پسرم يه شغلي پيدا کن.
پارتيه ميگه : ميخواي سفيرش کنم؟
باباهه ميگه : نه بابا اون خيلي زياده..
پارتيه ميگه : ميخواي وزيرش کنم ؟
... ... ... ... باباهه ميگه : اوووووووف نه...
پارتيه ميگه : ميخواي وکيلش کنم ؟
باباهه ميگه : نه بابا يه جايي کارمندي چيزيش کن..
پارتيه ميگه : شرمنده اون ديگه سواد ميخواد... :
فقط يه ايراني ميتونه شامپو رو تو يه هفته تموم کنه و تهش رو با آب قاطي کنه و يک ماه بيشتر استفاده کنه
امروز داشتم کتاب ميخوندم يه جمله خيلي قشنگ توش ديدم... خواستم لايک بزنم که يهو يادم افتاد کتاب نه فيسبوک...
خدا نگذره از كساني كه شير حموم رو روي وضعيت دوش ميبندن و از حموم خارج ميشن!
عمه ي توماس اديسون مجددا در بيانيه اي به مردم شريف ايران اعلام کرد:
توماس فقط برق را اختراع کرده است لطفا به خاطر قبضش ما را مورد عنايت قرار ندهيد
!!!!! والاااااااا چه کاريه..
تا حالا دقت کردين سر سفره وقتي به طرفت ميگي نمکدون و بده ...اول خودش نمک ميريزه رو غذاش بعد ميدن بهت
بعد از يک عمر، بالاخره نفهميدم که هنگام روبوسي بايد دو بار صورت طرف مقابل رو ببوسم يا سه بار، تا هر دو نفر ضايع نشيم
پدر بزرگ رو به نوه:
بدو برو قایم شو
امروز مدرسه رو پیچوندی معلمت اومده دنبالت
نوه: نـــــــه، شما باید قایم شی، ... من بش گفتم نمیام چون شما فوت کردین!!!
ديــکتــاتــور کيــست؟
ديــکتــاتــور اون بچّه ي دو سالـــست که بيست نــفــر مجبورند به خاطــر اون کــارتون نــگاه کنــنــد
يکي از ترس ناک ترين جملات دوران مدرسه ،اين بود که : "يه برگه از کيفتون بياريد بيرون"
سيب تا حالا 3تا کار مهم کرده!!
اول حوا رو گول زد،
بعد نيوتن رو از خواب بيدار کرد،
و در آخر نظر آقاي استيو جابز - رئيس کمپانيAppLe - رو به خودش جلب کرد
بدون شرح
You can see links before reply (You can see links before reply)
javad naderi
02-08-2012, 21:13
وقتی دنیا اومدم بابام 30 سالش بود
3 سالم بود بابام 33 سالش بود 11 برابر سن من
5 سالم بود بابام 35 سالش بود 7 برابر سن من
10 سالکی بابام 40 ساله بود 4 برابر سن من
15 سالگی بابام 45 سالش بود 3 برابر سن من
30 سالگی بابام 60 سالش بود 2 برابر سن من
اگه همین طوری پیش برم از بابام بزرگتر میشم مگه نه؟؟؟
(جواد نادری)
vahidasm
06-08-2012, 09:08
مرد بیکاری برای آبدارچی گری در شرکت مایکروسافت تقاضای کار داد. رئیس هیات مدیره با او مصاحبه کرد و نمونه کارش را پسندید.سرانجام به او گفت شما پذیرفته شده اید. آدرس ایمیل تان را بدهید تا فرم های استخدام را برای شما ارسال کنم.مرد جواب داد : متاسفانه من کامپیوتر شخصی و ایمیل ندارم.رئیس گفت امروزه کسی که ایمیل ندارد وجود خارجی ندارد و چنین کسی نیازی هم به شغل ندارد.
مرد در کمال ناامیدی آنجا را ترک کرد. نمی دانست با ده دلاری که در جیب داشت چه کند.تصمیم گرفت یک جعبه گوجه فرنگی خریده دم در منازل مردم ان را بفروشد. او ظرف چند ساعت سرمایه اش را دوبرابر کرد . به زودی یک گاری خرید. اندکی بعد یک کامیون کوچک و چندی بعد هم ناوگان توزیع مواد غذایی خود را به راه انداخت.
او دیگر مرد ثروتمند و معروفی شده بود. تصمیم گرفت بیمه عمر بگیرد. به یک نمایندگی بیمه رفت وسرویسی را انتخاب کرد. نماینده بیمه آدرس ایمیل او را خواست ولی مرد جواب داد ایمیل ندارم. نماینده بیمه با تعجب پرسید شما ایمیل ندارید ولی صاحب یکی از بزرگترین امپراتوریهای توزیع مواد غذایی هستید. تصورش را بکنید اگر ایمیل داشتید چه می شدید؟ مرد گفت احتمالا آبدارچی شرکت مایکروسافت بودم
آقا دمتون گرم ولی این ماکروسافت خیلیا رو ثروتمند کرده ها. قبلا یکی از بچه ها هم یک داستان ایجوری گفته بود که مرد بعد از ناامیدی رفت موس پد ساخت و ثروتمند شد.
نتیجه اخلاقی اینه که هر وقت شرکت زدین ، یه آگهی استخدام بدین و همه رو به یه دلیلی رد کنید. اونوقت تمام ایرانی ها بعد از مدتی ثروتمند میشن. به همه هم بگین شرط مصاحبه فقط داشتن 10 هزار تومان ته جیبه از تمام مال دنیا. نه بیشتر نه کمتر
قصد جسارت ندارم فقط خواستم با این داستان سازی ها شوخی کرده باشم. حس طنزم گرفت
عاقبت سرعت
یه ماشین که با سرعت میره و ...
کخخخخخخخخخخخخخخخخخ
You can see links before reply
(گمونم اون دوتا عروسک باشن نه آدم)
عاقبت سرعت
یه ماشین که با سرعت میره و ...
کخخخخخخخخخخخخخخخخخ
صفحه مورد نظر پیدا نشد - پرشین گیگ (You can see links before reply)
(گمونم اون دوتا عروسک باشن نه آدم)
نه من چند سال پیش این کلیپ رو کاملشو دیدم. خیلی خفنه. بنده خدا یکی از اونا هم سرش قطع میشه. بعدش ادامه داره. یک زنه هم بعدش اونقدر ناله و زاری میکنه که ...
رانندگان ماشین های حمل مرغ به جلیقه ضد گلوله و اسلحه تجهیز شدند! :mrgreen:
.
.
.
افه جدید دخترای دم بخت :
من خودم خواستگار مرغ فروش داشتم رد کردم.!!!!!!!!! lov:
.
.
.
یعنی ما اگه توی یه خونه با ۱۰ تا اتاق هم باشیم،
این ۴ تا اعضای خونواده ی ما یه طوری خودشون رو توی
روایت هست که توماس ادیسون تا ۱۲ سالگی خنگ بوده
اما مادرش همیشه بهش می گفته که روزی تو مرد بزرگی میشی
و همینطور هم شد!!!
اما ما از بچگی اگه اّنیشتین هم باشیم از بس پدرو مادرمون میگن
“تو هیچ پخی نمیشی” آخرش با کلی ترفیعِ درجه میشیم همون پُـــــــخ !:fan:
.
.
.
.
مهمترین موردی که باید به کاربران ایرانی گوشزد کرد این است که
بابا جان اول ایمیل www نداره8O
.
.
.
چه قانونیه که هرچی پسر خوشگله گیر دختر زشت میفته!
هر چی هم دختر خوشگله گیره پسر زشت ؟!
من نگران خودمم :|
احتمالاً اگه این قانون درست کار کنه گودزیلا گیرم میاد !cry::
اگه نگيم و نخنديم
پياز ميشيم و مي گنديم
You can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.2&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeo
You can see links before reply UUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.2&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeo
You can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoYou can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.3&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeoخدااااااااا چرا همش ما؟ بس نیست؟
به خدا ایوب هم اگه تو این دورو زمونه بود کم میاورد قاطی میکرد:|
You can see links before reply 2bUUCCpIwJMFG2fsOY&pid=2.4&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeo
When I was 15
.
.
.
انکار نکن ، می دونم”وِن آی واز پونزده” خوندیش!!!
ديشب يه پشه رو تو هوا گرفتم،
تا اومدم تو مشتم لهش كنم ديدم دستم خيس شد، فك كردم خونه، دستمو وا كردم ديدم داره گريه ميكنه، گفتم چته؟! خودتو زدي به موش مردگي؟
يهو بغضش تركيد و گفت: اي بابا! گوشت كه خيلي وقته نميخوريد، مرغ هم كه شده كيلوئي 8000 تومن، اونم ديگه كسي نميخوره، خوناتون مزه ترب سفيد ميده...
ما خودمون ميخوريم ولي بچه هامون يه هفتهاس لب به خون نزدن ...
ديگه بغض امونش نداد و مـُرد !
You can see links before reply
زَوَّجتُکَ نَفْسی فی المُدَّةِ الْمَعْلوُمَه عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلوُم . ..»بگو: «قَبِلْتُ» !
.
.
.
الان که اینو خوندی به عقد موقت من در اومدی نخند!!
دیگه کار از کار گذشته! شب میام شام آماده باشه
You can see links before reply
ایوب ابتدا از کاربران اینترنت ایران بود که بعد ها خداوند هنگامی که صبر و پایداری ایوب را دید، او را به پیامبری برگزید!
به دوستم اس میدم میگم تولدت مبارک...
میگه مرسی عزیزم تولد تو هم مبارک !
جوونا دارن از دست میرن به خدا... :|
یکی تعریف میکرد که
من و داداشم خیلی با هم صمیمی هستیم و همیشه با همیم... ولی داداشم همه کارهاشو مثل پاس کردن چک ها تعمیر ماشینش و ... رو میندازه گردن من!!! یه روز با خانواده دور میز ناهار نشسته بودیم و داشتیم ناهار میخوردیم که من برگشتم به زن داداشم گفت ای بابا پس کی بچه دار میشین من عمو بشم دیگه!!! بابام با خنده گفت سعید جان اون که دیگه دست داداشته دست خانمش نیست... منم مشغول خوردن بودم گفتم اوووووه اگه به اون باشه که اینم میندازه گردن من!!!! یه دفعه دیدم همه ساکت شدن.... در اپسیلون ثانیه خودمو گم و گور کردم!!!
بابام اومده بهم میگه :
پاشو برو ماشین رو بزن تو پارکینگ
میگم : بابا به خدا خسته م ، نمی تونم !!
میگه : ده تومان می دم برو ، منم خسته م.....
میگم : بیخیال .... ده تومان میدم خودت برو ....
پاشده شلوارش و می پوشه و میگه مرد نیستی اگه ندی
پای مردونگیم موندم ده تومان پیاده شدم بهش دادم !!!
داد میزنه میگه : خانوم پاشو بیا بریم بستنی بخوریم !!!!!
من :|
بابا :))))
خانواده س داریم ما :|
درسته که ما روزه نمیگیریم ولی دیگه اینقدر هم کافر نیستیم که اگه واسه افطاری جایی دعوت شدیم نریم !
ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻩ :
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ!...ﻣﻨﻮ ﯾﺎﺩﺗﻪ؟؟؟
ﻧﻮﺷﺘﻢ:ﻧﻮﭺ!
ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻩ:ﺣﺪﺱ ﺑﺰﻥ؟
ﻧﻮﺷﺘﻢ:ﺯﻫﺮﺍ ؟ ﺁﺭﻣﯿﺘﺎ؟ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ؟
ﻣﻬﺴﺎ ؟ ﻧﺮﮔﺲ؟ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﻭﺍﻻ!
ﮐﺪﻭﻣﺸﯽ؟
ﺩﺧﺘﺮﻩ بیشعور ﮔﻮﺷﯿﺸﻮ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ!!
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ!!
ﻓﻘﻂ ﺑﻠﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻣﺎ ﭘﺴﺮﺍ
ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﻦ
آقا خروسه ضمن اظهار خوشنودی از افزایش قیمت مرغ ادامه داد خیلی خوشحالم که بالاخره نوامـیس عریان ما از پشت ویترینها جمع آوری شه
ميخواستم اتاقمو جاروبرقي بكشم و در حينش آهنگم گوش کنم!
ام پي 3 مو روشن كردم شروع كردم با جديت تمام جارو كشيدن
بعد 5 دقيقه مامانم زد رو شونم.
هدفونو در آوردم گفتم ، جانم مامان؟!
گفت جارو خاموشه!!!
منومیگی:|
من و تموم فرشته های خدا داشتیم آسمون رو برای اومدن آخرین و قشنگ ترین فرشته خدا آماده می کردیم… تا این که تو اومدی… گند زدی به جشن ما!
دعای حیف نون: خدایا به من مغز بده تا بتوانم سکته مغزی کنم واعضای بدنم را به نیازمندان اهداء کنم!
حیف نون میره تهران میبینه همه آستین کوتاه پوشیدند. با خودش میگه:
پَ ای تهرونیا دماغشون با چه پاک ایکونن!؟
برا ده ثانیه چشم از موتورم برداشتم دو دَرِش کردن. رفتم کلانتری میگه پنجشنبه مامور تجسس زودتر میره خونه برو شنبه بیا، شنبه رفتم میگه زنگ بزن 110 صورت جلسه کنه تو محل! یعنی یارو دزده تو افغانستان داره با موتورم تک چرخ میزنه من هنوز نتونستم شکایت کنم!
You can see links before reply
خانوما این دفعه تو خیابون داشتین می رفتین یهو یه زورگیر اومد تیغتون بزنه، هول نکنین!
سریع روسریتونو بردارید! 110 اگه نرسه، گشت ارشاد حتما میاد!
یا اینکه یه ساندویچ بگیری دستت!
ای کـــاش وقتـــــی بچــــه بـــودم جوجه رنگـــیـــــامُ با ندونم کـــاری نمــی کشـــتم....
الــان یه بوگاتی و یه ویلا تو سواحل اسپانیا داشتم
You can see links before reply
بدترین قسمت توالت فرنگی اینه که وقتی سیفون رو می کِشی، به جای این که اقدامی در رابطه با حذف عامل بیگانه بکنه، بعد از چرخ چرخ عباسی، صاف ذُل می زنه تو چشات و می گه:
عمو! یه دور دیگه!
یعنی ما اگه توی یه خونه با 10 تا اتاق هم باشیم،
این 4 تا اعضای خونواده ی ما یه طوری خودشون رو توی
خونه پخش میکنن که ،
توی هیچ نقطه ای از خونه نمیشه تنها باشی !!
یعنی بارسلونا هم این طوری از فضاهای خالی زمین
استفاده نمی کنه !!
You can see links before reply 62_n.jpg
اگر خواستید در مسافرت به گه خوردن بیوفتید،
برای بچه های 9-10 ساله همراهتان از شماره گذاری ِ پلاک ِ ماشین ها بگویید؛
که هر شهری شماره ی خاص ِ خودش را دارد و فلان.
بعد هم شاهد ِ سوالات باشید...
فک کنم مغزم رسما تو کماست ، الان یکی زنگ زده موقعی خداحافظی بهش میگم سره دعا منو افطار کنین
از حیف نون میپرسن نظرت درمورد اهمیت آب چیه ؟
میگه: اگه آب نباشه، مانمی تونیم شنا کنیم واگه نتونیم شنا کنیم غرق میشیم!!!
ياروبا حیف نون با هم همسایه بودن…. هر سی ثانیه برق یکيشون میرفته…
تحقیق میکنن میبینن از چراغ راهنمایی برق دزدیدن
mzarkoob
20-08-2012, 11:48
You can see links before reply
به نام خداوند مردآفرین / که بر حسن صنعش هزار آفرین
خدایی که از گِل مرا خلق کرد / چنین عاقل و بالغ و نازنین
خدایی که مردی چو من آفرید / و شد نام وی احسنالخالقین
پس از آفرینش به من هدیه داد / مکانی درون بهشت برین
خدایی که از بس مرا خوب ساخت / ندارم نیازی به لاک، همچنین
رژ و ریمل و خط چشم و کرم / تو زیباییام را طبیعی ببین
دماغ و فک و گونهام کار اوست / نه کار پزشک و پروتز، همین !
نداده مرا عشوه و مکر و ناز / نداده دم مشک من اشک و فین!
مرا ساده و بیریا آفرید / جدا از حسادت و بیخشم و کین
زنی از همین سادگی سود برد / به من گفت از آن سیب قرمز بچین
من ساده چیدم از آن تک درخت / و دادم به او سیب چون انگبین
چو وارد نبودم به دوز و کلک / من افتادم از آسمان بر زمین
و البته در این مرا پند بود / که ای مرد پاکیزه و مهجبین
تو حرف زنان را از آن گوش گیر / و بیرون بده حرفشان را از این
که زن از همان بدو پیدایشات / نشسته مداوم تو را در کمین !
به نام خدایی که زن آفرید / حکیمانه امثال ِ من آفرید
خدایی که اول تو را از لجن / و بعداً مرا از لجن آفرید !
برای من انواع گیسو و موی / برای تو قدری چمن آفرید !
مرا شکل طاووس کرد و تورا / شبیه بز و کرگدن آفرید !
به نام خدایی که اعجاز کرد / مرا مثل آهو ختن آفرید
تورا روز اول به همراه من / رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف / مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما / بلندگو به جای دهن آفرید !
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود / مرا خانه داری خفن آفرید
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب / شراره ، پری ، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر / براد پیت من را حَسَنْ آفرید !
برایم لباس عروسی کشید / و عمری مرا در کفن آفرید
به نام خدایی که سهم تو را / مساوی تر از سهم من آفرید
کشف حجاب در تهران توی روز روشن باور نکردنیه اما تصاویر خودشون گویا همه چیز هست
چند روز پیش داشتم از یکی از شهرک های اطرف تهران عبور میکردم که با دیدن این صحنه جفت پا پریدم رو ترمز.
نه بابا ، این خانومه با شلوارک اون هم تو روز روشن وسط خیابون …….
کشف حجاب در تهران توی روز روشن !!!
You can see links before reply
واسه همین رفتم جلو که از نزدیک ببینمش آب دهنم رو قورت دادم و آروم نزدیک شدم…
You can see links before reply
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
شانس ما رو ببین
You can see links before reply
خوش باشید
javad naderi
23-08-2012, 15:20
شعر عمو سبزی فروش به زبان انگلیسی
Oh yeuncle vegetable seller
......OH ye
............Do you have vegetable?
oh ye
I want a lemon
Oh ye
I want you alone
Oh ye
uncle vegetable seller
Oh ye
I want a cherry
Oh ye
Your strawberry
Oh ye
uncle vegetable seller
Oh ye
I want coconate
Oh ye
Can I spank your butt?
Oh ye
javad naderi
24-08-2012, 01:49
You can see links before reply biat/01.jpg
چهره های پنهان در اطراف ما
You can see links before reply biat/02.jpg
You can see links before reply biat/03.jpg
You can see links before reply biat/04.jpg
You can see links before reply biat/05.jpg
You can see links before reply biat/06.jpg
You can see links before reply biat/07.jpg
You can see links before reply biat/08.jpg
You can see links before reply biat/09.jpg
You can see links before reply biat/10.jpg
You can see links before reply biat/11.jpg
You can see links before reply biat/12.jpg
You can see links before reply biat/13.jpg
You can see links before reply biat/14.jpg
You can see links before reply biat/15.jpg
You can see links before reply biat/16.jpg
You can see links before reply biat/17.jpg
You can see links before reply biat/18.jpg
You can see links before reply biat/19.jpg
You can see links before reply biat/20.jpg
You can see links before reply biat/21.jpg
You can see links before reply biat/22.jpg
You can see links before reply biat/23.jpg
You can see links before reply biat/24.jpg
You can see links before reply biat/25.jpg
You can see links before reply biat/26.jpg
You can see links before reply biat/27.jpg
You can see links before reply biat/28.jpg
You can see links before reply biat/29.jpg
You can see links before reply biat/30.jpg
You can see links before reply biat/31.jpg
You can see links before reply biat/32.jpg
You can see links before reply biat/33.jpg
You can see links before reply biat/34.jpg
You can see links before reply biat/35.jpg
You can see links before reply biat/36.jpg
You can see links before reply biat/37.jpg
You can see links before reply biat/38.jpg
فکرشو بکن این طرحو تو ایران بزنیم فکر کنم میلیاردر میشیم:o دیگه هم لازم نیست مقاومت و اینا لحیم کنیم
You can see links before reply (You can see links before reply)
mzarkoob
14-09-2012, 21:41
استاد سختگیر فیزیک اولین دانشجو را برای پرسش فرا میخواند و سئوال را مطرح میکند
شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار می کنید؟
دانشجوی بی تجربه فورا جواب میدهد
من پنجره کوپه را پائین میکشم تا باد بوزد
اکنون پروفسور میتواند سئوال اصلی را بدینترتیب مطرح کند
حال که شما پنجره کوپه را باز کرده اید....
در جریان هوای اطراف قطار اختلال حاصل میشود
و لازم است موارد زیر را محاسبه کنید
محاسبه مقا ومت جدید هوا در مقابل قطار؟
تغییر اصطکاک بین چرخها و ریل؟
آیا در اثر باز کردن پنجره، سرعت قطار کم میشود و اگر آری، به چه اندازه؟
حسب المعمول دهان دانشجو باز مانده بود و قادر به حل این مسئله نبود و سرافکنده جلسه امتحان را ترک کرد
همین بلا سر بیست دانشجوی بعدی هم آمد که همگی در امتحان شفاهی فیزیک مردود شدند
پروفسور آخرین دانشجو را برای امتحان فرا میخواند و طبق معمول سئوال اولی را میپرسد
شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار میکنید؟
این دانشجوی خبره میگوید؛ من کتم را در میارم
پروفسور اضافه میکند که هوا بیش از اینها گرمه
دانشجو میگه خوب ژاکتم را هم در میارم
هوای کوپه مثل حمام زونا داغه
دانشجو میگه اصلا.....
پروفسور گوشزد میکند که این کار زشته...
دانشجو به آرامی می گوید
میدانید آقای پروفسور، این دهمین بار است که من در امتحان شفاهی فیزیک شرکت میکنم واگر قطار مملو از انسان ... باشد، من آن پنجره لامصب را باز نمی کنم:mrgreen:
محض خنده
آهنگ غمگین گوش میکنم مامانم میگه چته؟ چی شده؟ کی گذاشته رفته؟ چرا تو خودتی؟
آخ بمیری که بچمو اینطوری کردی!
آهنگ شاد گوش میکنم میگه خبرمرگش برگشت؟ الان باهاته؟ کیه طرف؟ چه شکلیه؟ دوسش داری؟ چند بار دیدیش؟
********
اين امتحان زندگي
بزرگترين عيبش اينه که : اگر چيزي ام بلد نباشي
تا آخرجلسه بايد بشيني ....
********
دوستم میگه: هر شب که اخبار شبانگاهی قیمت سکه رو اعلام میکنه زنم میپره بالا و با خوشحالی دست میزنه
بعد لم میده رو مبل و با لبخند نیگام میکنه ؟!؟!
کسی میدونه چرا؟
********
رفتم جيگركي يارو برگشته ميگه نونم ميخاي؟
ميگم قبلنا سوال نميكردي، ميذاشتي، ميگه نه الان وضع فرق كرده نون جدا، دونه ای ۵۰۰ تومن!
خوب شد بازم کرایه سیخ و ازم نگرفت
********
بعد پتجاه سال هنوز نتونستن آب پاش ماشین رو یه جوری درست کنن
که ۵ تا ماشین بغلی و عقبی و جلویی رو آب پاشی نکنه!
شیشه پاک کن ماشین رو که میزنی باس از همه اتوبان معذرت خواهی کنی
فراموش نشه که تکنولوژی ما در پراید نهفته است
من یه بار آب پاش رو زدم دیدم صدای داد و هوار میاد.
یه موتوری اومد کنارم سه تا پسر بودن بیچاره ها دوش گرفته بودن!
گفت آقا حداقل یه حوله بده صورتمونو خشک کنیم!
********
آدم حـسـاب كـردن بـعـضـیـــــا خـیـانـت بـه عـالـم و بـشـریـتـه
********
ما همون نسلی هستیم که وقتی بمیریم هم، باید از اون دنیا به مامانمون زنگ بزنیم بگیم "رسیدیم"!!
********
پسر داییم تو کنکور ۱۰۰تا مونده به آخر شده
بعد داییم شیرینی پخش کرده
به داییم میگم چرا خوشحالی حالا؟
گفت آخه فک نمیکردم ۱۰۰نفر از این خنگ تر باشن !
********
مشکلات از جایی شروع شد که
به هر کی گفتیم نوکرتیم فکر کرد واقعاً اربابه !
********
همیشه پدرها به پسرشون به عنوان یه فرصت دوباره نگاه می کنن
برای جبران کارایی که خودشون نتونستن بکنن !
********
یه قانونی هست که میگه :
شما هیچوقت به چیز غیر ضروری احتیاج پیدا نمیکنید
مگر اینکه اونو داده باشین به یه نفر دیگه .. :|
********
خدایا یعنی میشه یه روز یه کیبوردی اختراع بشه
که خودش بفهمه کی باید فارسی تایپ کنه کی انگلیسی؟
حروم شد نسلمون از بس به جای گوگل زدیم لخخلمث !
********
به دوستم مسیج دادم : تولـــدت مبـــارک
جواب داده : پیامک ها جای خالی شما را پر نمیکنند ...!
من :|
مرکز فناوری اطلاعات و رسانه های دیجیتال =)))))
همـراه اول ~~> :|
********
یکی از آشناها تلوزیون ال سی دی خریده بود
بهش گفتم مبارک باشه ال سی دیه یا ال ای دی ؟
گفت برو بابا ال جیه الجـــــــــــــــــی !
********
امروز فهمیدم چرا دیوار چین جز عجایب هفتگانه ست
آخه تنها محصول چین هست که بیشتر از ۳ روز دووم آورده !
********
از این بوگیرهای توالت که اسانس کاپوچینو و یا قهوه داره اصلا نخرید
چون وقتی که میرید کافی شاپ تا براتون قهوه و یا نسکافه میارن، خاطرات زنده می شه!
********
مامانم سیم کارتشو در آورده میگه فک کنم داره میسوزه
نیگا رنگشم داره عوض میشه!!!! :|
********
خــــــــدایا ! ! !
یا خیــلی برگردون عقبــــ یا بــزن بره جــلو!
اینــجای فیلم زنــدگیم خیــــــلی خش داره …
********
دوست بابام, بچه ی ۲ سالشُ صدا میکنه "حاج سیّد مَـــهدی” …
۲۲ ساله هستم, منزل "مـَـــــرتیکه” صدام می زنن!!! :دی
********
زیر آوار آخرین حرفت، جا مانده ام
لعــــــــــــــــــنتی
نمی دانی *خداحافظت * چند ریشتر بود !!!
********
کثیف بودنِ بعضی آدم ها اذیتم نمیکنه !
اما بعضیا خیلی پاکن؛
این که قراره اینا گیره اون کثیفا بیُفتن, اعصابم رو خورد میکنه…!
********
من آخرشم نفهمیدم ما مردا ”هممون مثل همیم” یا "یکی از یکی بدتریم”!! :)
********
مامانم اومده میگه : به نظرت ناهار چی بخوریم ؟
میگم : سبزی پلو ماهی
میگه : گمشو بابا میخوام استانبولی درست کنم!! :|
خب مادر من اینکه میگی "به نظرت” دقیقاً منظورت چیه ؟؟ :|
********
المپیک تموم شد ، دانلود افتتاحیه اش هنوز برا من تموم نشده!
********
محض خنده
به دوستم مسیج دادم : تولـــدت مبـــارک
جواب داده : پیامک ها جای خالی شما را پر نمیکنند ...!
من :|
مرکز فناوری اطلاعات و رسانه های دیجیتال =)))))
همـراه اول ~~> :|
********
تا حالا توجه کردین بعضی وقت ها تو تلویزیون ابتدا همین پیام رو میدن و میگن که "پیامک ها جای خالی شما را نمیگیرند" و بعدش بلافاصله این یکی رو میزارن: یارو تنها نشسته و یهو یه پیام براش میاد و نیشش تا ته باز میشه و "هیچکس تنها نیست ... همراه اول"
بسوزه پدره این پول که سیاست هم حالیش نیست. اگه پیامک خوبه چرا میگین که جای خالی پر نمیکنه اگه بده که چرا میگین هیچکس تنها نیست و اگه یه جا خوبه یه جا بد پس چرا اصلا پخش میکنین. برین همون پفک رو تبلیغ کنین
توی تلویزیون باید به خیلی چیزا دقت کنیم.
یک خانم 45 ساله که یک حمله ی قلبی داشت و در بیمارستان بستری بود
در اتاق جراحی که کم مونده بود مرگ را تجربه کند ازرائیل رو دید و پرسید:
آیا وقت من تمام است؟
ازرائیل گفت:نه شما 43 سال و 2 ماه و 8 روز دیگه عمر می کنید .
در وقت مرخصی خانم تصمیم گرفت در بیمارستان بماند و عملهای زیر را انجام دهد
کشیدن پوست صورت-تخلیهء چربیها(لیپو ساکشن)- جمع و جور کردن شکم .
فقط به فکر رنگ کردن موهاش و سفید کردن دندوناش بود !!!!
از اونجايي كه او زمان بيشتري براي زندگي داشت از اين رو او تصميم گرفت
كه بتواند بيشترين استفاده را از اين موقعيت (زندگي) ببرد.
بعد از آخرين عملش او از بيمارستان مرخص شد
در وقت گذشتن از خیابان در راه منزل بوسیلهء یک آمبولانس کشته شد .
وقتی با ازرائیل روبرو شد او پرسید: من فکر کردم شما فرمودید من 43 سال دیگه
فرصت دارم چرا شما مرا از زیر آمبولانس بیرون نکشیدید؟
ازرائیل جواب داد : ......اِاِاِا شمايييييييد نشناختمتون...
خطای دید باحال
You can see links before reply
حال روز خیلی از جوون های امروزی
You can see links before reply
یکی از روشهای خنک کردن خوابگاه توسط مهندسین انگار نه انگار !
You can see links before reply
javad naderi
03-10-2012, 00:27
You can see links before reply
سلام
اين عكسه قديميه اما شايد بعضيا نديده باشن !
You can see links before reply
راستش من از مصراع اخرش خيلي بيشتر خوشم اومد (همينجوري كفتم!)
mzarkoob
03-10-2012, 23:33
You can see links before reply
mzarkoob
19-10-2012, 12:17
بابا؟
You can see links before reply
marziye-m
20-10-2012, 20:29
انواع جواب دادن اس ام اس بعضیاااا
۱ . یه عده هستن زیر یه دقیقه جواب میدن تپل درست حسابی…!!
آدم حس میکنه رو در رو باش وایساده قشنگ باش داره حرف میزنه…!!!
۲ . یه عده دیر جواب میدن اما کامل و خوب…!!
آدم حس تبادل نامه بش دست میده…!!
۳ . یه عده هرچی براشون میفرستی یکی دو کلمه جواب میدن…مخصوصا اوکی…!!
حس حرف زدن با کر و لال به آدم دست میده…!!
۴ . یه عده دیگه که کلا اصن جواب نمیدن هر چی بگی…!!
حس نشستن سر قبر مرده و فاتحه خوندن به آدم دست میده:mrgreen:
mzarkoob
21-10-2012, 00:09
You can see links before reply
یکی نیست به بعضیا بگه انقدر به اون تیپ و قیافت نناز ؛ ما به اون آدامس ۵۰ تومنیا هم میگیم شیـــــــــک …:mrgreen:
.
.
درسته دخترا از پسرا خوشگلترن ولی پیرمردا واقعا از پیرزنا خوشگلترن !
بعله ، ما آینده نگریم … :wink:
.
.
ﺟﺪﻳﺪﺍ ﭘﺴﺮﺍ ﺍﺑﺮﻭ ﺑﺮﻣﻴﺪﺍﺭﻥ
ﻣﻮﻫﺎﺷﻮﻧﻮ ﻫﺎﻱ ﻻﻳﺖ ﻭ ﻟﻮﻻﻳﺖ ﻣﻴﻜﻨﻦ
ﻧﺎﺧﻦ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﻴﻜﻨﻦ
ﺑﺎ ﻋﺸﻮﻩ ﺣﺮﻑ ﻣﻴﺰﻧﻦ
ﻛﻢ ﻛﻢ ﻣﻴﺘﺮﺳﻴﻢ ﭘﺎﺭک ﺩﻭﺑﻞ ﺭﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻦ !
یکی نیست به بعضیا بگه انقدر به اون تیپ و قیافت نناز ؛ ما به اون آدامس ۵۰ تومنیا هم میگیم شیـــــــــک …:mrgreen:
.
.
درسته دخترا از پسرا خوشگلترن ولی پیرمردا واقعا از پیرزنا خوشگلترن !
بعله ، ما آینده نگریم … :wink:
.
.
ﺟﺪﻳﺪﺍ ﭘﺴﺮﺍ ﺍﺑﺮﻭ ﺑﺮﻣﻴﺪﺍﺭﻥ
ﻣﻮﻫﺎﺷﻮﻧﻮ ﻫﺎﻱ ﻻﻳﺖ ﻭ ﻟﻮﻻﻳﺖ ﻣﻴﻜﻨﻦ
ﻧﺎﺧﻦ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﻴﻜﻨﻦ
ﺑﺎ ﻋﺸﻮﻩ ﺣﺮﻑ ﻣﻴﺰﻧﻦ
ﻛﻢ ﻛﻢ ﻣﻴﺘﺮﺳﻴﻢ ﭘﺎﺭک ﺩﻭﺑﻞ ﺭﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻦ !
من میترسم کم کم جوراب شلواری هم بپوشن !:mrgreen:
(سرهنگ ساندرس)
سرهنگ ساندرس یک روز در منزل نشسته بود که در این میان نوه اش آمد و گفت : بابابزرگ این ماه برایم یک دوچرخه میخری ؟
او نوه اش را خیلی دوست می داشت ، گفت : حتماً عزیزم ،
حساب کرد ماهی ۵۰۰ دلار حقوق بازنشستگی میگیرد و حتی در مخارج خانه هم می ماند .
شروع کرد به خواندن کتاب های موفقیت . در یکی از بندهای یک کتاب نوشته بود: قابلیت هایتان را روی کاغذ بنویسید .
او شروع کرد به نوشتن ، تا اینکه ،
دوباره نوه اش آمد و گفت : بابا بزرگ داری چه کار می کنی ؟
پدربزرگ گفت : دارم کارهایی که بلدم را مینویسم .
پسرک گفت : بابا بزرگ بنویس مرغ های خوشمزه هم درست می کنی .
درست بود ؛ پیرمرد پودرهایی را درست می کرد که وقتی به مرغ ها میزد مزه مرغ ها شگفت انگیز می شد .
او راهش را پیدا کرد . پودر مرغ را برای فروش نزد اولین رستوران برد اما صاحب آنجا قبول نکرد ،
دومین رستوران نه ، سومین رستوران نه ، او به ۶۲۳ رستوران مراجعه کرد و ششصدوبیست و چهارمین رستوران ،
حاضر شد از پودر مرغ سرهنگ ساندرس استفاده کند .
امروزه کارخانه پودر مرغ کنتاکی در ۱۲۴ کشور دنیا نمایندگی دارد .
اگر در آمریکا کسی بخواهد تصویر سرهنگ ساندرس و پودر مرغ کنتاکی را بالای درب رستورانش نصب کند ،
باید ۵۰ هزار دلار به این شرکت پرداخت کند .
شما هم قابلیت های خود را دست کم نگیرید و دست از تلاش نکشید .:0013:
(سرهنگ ساندرس)
شما هم قابلیت های خود را دست کم نگیرید و دست از تلاش نکشید .:0013:
بابا دمت گرم بالاخره بعد از مدت ها یک دست کم نگیرید و از این حرفا زده شد. اونقدر حرف از ناامیدی و انتقاد شنیدم داشتم کلافه میشدم. برات آرزو میکنم اگه حرفت از ته دل باشه به آرزوت برسی
marziye-m
25-10-2012, 17:40
دقت کردین اگه اسمت میرزا پشمک الدین گل کلمیان هم باشه
وقتی میخوای ایمیل درست کنی
میگه قبلا با این اسم ساخته شده؟:brk:
.
.
.
.
ما واسه صداهای کاملا مشابه، حروف مختلف داریم
واسه این صدا ۲ تا حرف داریم: ت، ط
واسه این ۲ تا: هـ، ح
واسه این ۲ تا: ق، غ
واسه این ۲ تا: ء، ع
واسه این ۳ تا: ث، س، ص
و واسه این ۴ تا: ز، ذ، ض، ظ
این یعنی:
«شیشه» رو نمیشه غلط نوشت
«دوغ» رو میشه ۱ جور غلط نوشت
«غلط» رو میشه ۳ جور غلط نوشت
«دست» رو میشه ۵ جور غلط نوشت
«اینترنت» رو میشه ۷ جور غلط نوشت
«سزاوار» رو میشه ۱۱ جور غلط نوشت
«زلزله» رو میشه ۱۵ جور غلط نوشت
«ستیز» رو میشه ۲۳ جور غلط نوشت
«احتذار» رو میشه ۳۱ جور غلط نوشت
«استحقاق» رو میشه ۹۵ جور غلط نوشت
و «اهتزاز» رو میشه ۱۲۷ جور غلط نوشت!
واغئن چتوری شد که ماحا طونصطیم دیکطه یاد بگیریمaa)
.
.
.
.
یعنی ما اگه توی یه خونه با ۱۰ تا اتاق هم باشیم،
این ۴ تا اعضای خونواده ی ما یه طوری خودشون رو توی
خونه پخش میکنن که ،
توی هیچ نقطه ای از خونه نمیشه تنها باشی !!
یعنی بارسلونا هم این طوری از فضاهای خالی زمین
استفاده نمی کنه !!:unh:
javad naderi
27-10-2012, 19:21
You can see links before reply
عجبا!!!!!!!!! ای تکنواوژی. ای وارون کننده. اگه دقت کنید به درختا معلوم میشه که تقارن نیست. از ترکیب عکس های کنار هم بدست اومده
nima_elc
31-10-2012, 00:00
You can see links before reply
خیر ببینی جوون
چشم حسود کور
خدا از بزرگی کمت نکنه
الهی تو کنکور دکترا قبول شی
دادا 50000 ریال بفرست به کارتم. دود اسفند نداشتیم جاش برای کنکور دکترا دعا کردم سر به سر بشه
رانندگی بانوان در عربستان آزاد شد !:mrgreen:
You can see links before reply
یه گربه ملوس و زیبا
اصلانم آرایش نکرده
مادر زادی اینجوریه !:mrgreen:
You can see links before reply
عجب!!!!!
You can see links before reply
بدون شرح
You can see links before reply
خوش و باشید و با امید .....
با من ازدواج میکنى ؟:mrgreen:
این خونه
. ̴ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ ̡͌l̡̡̡̡.__̴ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡*̡̡ ̡
اینم ماشین
________
__\__// _/__/
‘—-O—-0– -
اینم پول
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
اینم خودم
(•̮̮̃•̃)
<//>
_\ /_
اینگونه که بوش میاد
بوش نمیاد!
محققان ایرانی بر این باورند که 72361987 نفر در ایران مبتلا به تنبلی مفرط هستند،
چون که حتی حاضر نیستنداین عدد رو هم کامل بخونن ! شما چی ؟ کامل خوندی ؟ نخوندی ؟
نخند ! فکر تنبلیت باش کار دستت میده ها !
AnonyJavad
30-11-2012, 20:10
روش های جدید جلوگیری از فرار مغزها...:125:
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
mzarkoob
12-12-2012, 00:24
You can see links before reply
AnonyJavad
22-12-2012, 22:03
اگه این ماشینه ساخت ایران بود چی می شد؟!
You can see links before reply (You can see links before reply)
حتی توی کارتون ها هم به کیفیت تولیداتشون اهمیت می دن!
mzarkoob
27-12-2012, 10:17
You can see links before reply
:mrgreen:
اگه این ماشینه ساخت ایران بود چی می شد؟!
You can see links before reply (You can see links before reply)
حتی توی کارتون ها هم به کیفیت تولیداتشون اهمیت می دن!
حالا به نظر دوستان همون ساخت خارجش میتونه تحمل کنه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
AnonyJavad
27-12-2012, 21:25
حالا به نظر دوستان همون ساخت خارجش میتونه تحمل کنه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
You can see links before reply
:0013:
ممنون عکس های جالبی بود. فقط مگه همین ماشین های ایرانی هم خارجی نیستن؟؟؟؟؟؟ من فکر میکردم که پراید طراحی کره هست و پژو فرانسه.!!!!!!
از نظر اینکه بگین قدیم و جدید هم که خوب تو همین عکس ماشین بالایی (آمریکا) قدیمیه و ما ماشین وسطی (ژاپن) جدید. پس به جدید و قدیم هم نیست
البته پراید که معلومه چیه
یکی از مشکلات عزیزان آبادانی موقع ماهیگیری
You can see links before reply
لطفا صادقانه پاسخ بدید ؟؟؟
You can see links before reply
خوب معلومه. یک عشق جدید به علاوه ی همه چیز دیگه. ولی از حق نگذریم انتخاب کردی ها
AnonyJavad
27-12-2012, 22:59
@esisaf
اون ایرانیه دوتا جرم مرتکب شده، هم ماشین بنجل کره ای به اسم شرکتش داده دست مردم، هم توی تبلیغاتش مردم رو گول زده
@doloop
من یک ملیون دلارو انتخاب می کردم، یه مقداریشو نذر می کردم خدا عشقم بهم بر گردونه .
mzarkoob
13-01-2013, 20:40
اینم دیدم جالب بود : :mrgreen:
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
در پیروی عکس پست قبل ::mrgreen:
رفیقم گوشی glx خریده
حالا گیر کرده تو جیبش در نمیاد
هیچی دیگه برد نمایندگی درستش کرد
الان مثل روز اول داره از جیبش در میاد :|
----------------
ای بابا دیروز رفتم یه ایفون 5 خریدم ، پشیمون شدم مگه لامصب از جیب در میاد هیچی دیگه رفتم پس دادم یه GLX گرفتم.
---------------------
بیست سوالی ….؟
_ تو جیب جا میشه ؟
بله
_از جیب راحت در میاد ؟
بله
_glx ؟
افرین درسته !
------------------
اون چیه که راحت از جیب میاد بیرون …
گوشی های جدید GLX با جدید ترین آپشن روز دنیا هم اکنون در خدمت شما …
دیگه کسی آیفون و گلکسی نمی خره … !
اطلاعیه جدید راهنمایی رانندگی :
پیرو مشکل آلودگی هوا
امروز تنها خودروهایی که سه رقم سمت راست پلاک آنها بر ۱۷ بخش پذیر است اجازهی تردد دارند !:mrgreen:
آیا با یکی از بهترین مزیت های پراید آشنایی دارین !؟:lol:
این که بعد از تصادف زجر نمیکشی،درجا میری اون دنیا!:baad::roll:
رفتم یوگا اسم بنویسم، لامصـــب دو به شک بودم حوصلم میشه برم یا نه!
یارو گفت میای کلاس ملافه و بالشم بیار!! فهمیدم همون ورزشیه که یه عمر دنبالش بودم:o:mrgreen:
جناب سعدی فرموده بودند :
بر احوال آن مرد باید گریست / که دخلش بود نوزده ، خرج بیست !:018:
که اگه الان بود باید میگفت :
بود حال و احوال آن مرد زار / که دخلش ریال است ، خرجش دلار !cry::
پزشکان معتقد اند که مصرف روزانه یک سیب از سکته های قلبی جلوگیری می کنه …!
خب همین ثابت میکنه که اگه جای یک سیب از “دو سیب” استفاده کنیم
سکته مغزی رو هم ساپورت میکنه لامصـــب
حالا اگه “دوسیب نعناع” باشه که
دیگه امراض گوارشی هم سراغمون نمیاد :0013:
:0013:
در پی افزایش نجومی قیمت خودرو
چند ماه دیگه در ایران شاهد خواهیم بوود :mrgreen:
You can see links before reply
اینایی که کسی از کاراشون سردرنمیاره،
اینایی که کاراشونو همیشه ساکت و آروم انجام میدن،
اینایی که عشقشون لباس مشکیه،
اینایی که دلشون نمیاد وقتی که خوابی بیدارت کنن،
اینایی که روزا براشون بی معنی شده و شبا فقط کار میکنن،
اینایی که با دیواره خونه ها یه دنیا خاطره دارن،
اینا رو خیلی زیاد مواظبشون باشید،
این لامصبا دزدن !
یارو نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش !
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت !
مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا
مرگ : نه اصلا راه نداره ! همه چی طبق برنامست ! طبق لیست من الان نوبت توئه
مرده گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر . . .
مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره ! توی شربت ۲ تا قرص خواب خیلی قوی ریخت !
مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت . . .
مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد،
نوشت آخر لیست و منتظر شد تا مرگ بیدار شه . . .
مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت،
به خاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن می کنم :mrgreen:
اینم وقتی توی مدرسه ساندویچ میخری !!! :mrgreen:
You can see links before reply
mzarkoob
26-02-2013, 15:36
قلیون بی سیم!
You can see links before reply
اینم جالب بود برام
You can see links before reply
با این گرونی گوشت تا چند وقت دیگه جلو پای عروس و دوماد مجبورن تن ماهی باز کنن :mrgreen:
.
.
.
.
با سلام
یارانه شما این ماه واریز نمیشود
شما را در پراید مشغول خوردن پسته دیده اند !lov:
.
.
.
.
ﺩﺭﺳﺘﻪ الان ﺩﺧﺘﺮﺍ ﭘﺎﺭﮎ ﺩﻭﺑﻞ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘن
ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺭ ﺯﺩﻧــــــــــــــﻮ ﺧﻮﺏ ﺑﻠﺪﻥ :sa:
.
.
.
ایرانسلم دیگه ترکم کرد
اس ام اس داده اگه دلت نمی خواد دیگه باهات باشم
عدد ۲ را به ۵۰۰۵ ارسال کن :mrgreen:
.
.
.
.
خوش باشین :o
با این گرونی گوشت تا چند وقت دیگه جلو پای عروس و دوماد مجبورن تن ماهی باز کنن :mrgreen:
.
.
.
.
با سلام
یارانه شما این ماه واریز نمیشود
شما را در پراید مشغول خوردن پسته دیده اند !lov:
.
.
.
.
ﺩﺭﺳﺘﻪ الان ﺩﺧﺘﺮﺍ ﭘﺎﺭﮎ ﺩﻭﺑﻞ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘن
ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺭ ﺯﺩﻧــــــــــــــﻮ ﺧﻮﺏ ﺑﻠﺪﻥ :sa:
.
.
.
ایرانسلم دیگه ترکم کرد
اس ام اس داده اگه دلت نمی خواد دیگه باهات باشم
عدد ۲ را به ۵۰۰۵ ارسال کن :mrgreen:
.
.
.
.
خوش باشین :o
لااقل می دونیم سنگ پای قزوین هیچ وقت گرون نمیشه، چه بسا ارزون تر هم بشه :دی
You can see links before reply
.
.
.
پستامینوفن ! هر ۸ ساعت یک عدد
You can see links before reply
.
..
.
You can see links before reply
نماینده های آژانس بین المللی انرژی هسته ای اگه نحوه استفاده صلح آمیز ملت از ترقه های
چارشنبه سوری رو از نزدیک ببینن، دیگه اجازه غنی سازی گوگرد نوک کبریت هم بهمون نمیدن:mrgreen:
,.
.
.
.
لیست فیلمهای سینمایی ایام نوروز اعلام شد:
او یک پراید سوار بود :o
بوی خوب پسته :mrgreen:
بابا با گوشت گُریختlov:
رویای سفر در عید:0013::roll:
جدال مهمانان بر سر آجیلii998)
بخاطر 500 تومان عیدیه بیشتر :cry:
.
..
.
.!!::fan::fan: o,خوش باشید
کاربرد سگ در ایران:
You can see links before reply (You can see links before reply)
کاربرد سگ در خارج ایران:
You can see links before reply (You can see links before reply)
چقدر نازه :|
فقط موندم اون لگن چیه پشت پراید پارک کردن :دی
You can see links before reply
توجه کردید :mrgreen:
You can see links before reply
morteza_rk
06-04-2013, 22:28
طنز نويس معروف مجله هاي توفيق و گل آقا با تخلص 'خروس لاري'
بعد مرگم نه به خود زحمت بسيار دهيد
نه به من برسر گور و کفن آزار دهيد
نه پي گورکن و قاري و غسال رويد
نه پي سنگ لحد پول به حجار دهيد
به که هر عضو مرا از پس مرگم به کسي
که بدان عضو بود حاجت بسيار دهيد
اين دو چشمان قوي را به فلان چشم چران
که دگر خوب دو چشمش نکند کار دهيد
وين زبان را که خداوند زبان بازي بود
به فلان هوچی رند از پی گفتار دهید
کله ام را که همه عمر پر از گچ بوده است
راست تحويل علي اصغر گچکار دهيد
وين دل سنگ مرا هم که بود سنگ سياه
به فلان سنگتراش ته بازار دهيد
کليه ام را به فلان رند عرق خوار که شد
ازعرق کليه او پاک لت و پار دهيد
ريه ام را به جواني که ز دود و دم بنز
درجواني ريه او شده بيمار دهيد
جگرم را به فلان بی جگر بی غیرت
کمرم را به فلان مردک زن باز دهید
چانه ام را به فلان زن که پي وراجي است
معده ام را به فلان مرد شکمخوار دهيد
تا مگر بند به چيزي شده باشد دستش
لااقل ت... مرا هم به طلبکار دهید
Fanderfart
07-04-2013, 01:32
پشت دریا شهری ست، که در آن پنجره ها رو به دنیای دگر باز است
مردمانش ساندیس خورده و مست می شوند
زنده ها مرده و کوه ها پست می شوند
فیل ها می پرند و بلبلان ساکت و در بست می شوند
با طناب ناقابلی، مانند رخت خیس، عارف و عاقل و قاتل همه یکدست می شوند
باد مخالف می وزد در هر مسیر، اتوبان و بزرگراه هم بن بست می شود
نیست جایی برای نسبیت های عام و خاص، دین و دنیا در شهرما بازیچه ی دست می شود
مانده ام در کار اینجا جان من، هرکه جان بردست تردست می شود
آیا میدانید مـا بـا خوردن یه رانی ۱۰ کالری بدست میاریم
و برای خوردن دو تیکه ی آخر درون قوطی ۱۲ کالری مصرف میکنیم:018:
طرز نمره گرفتن پسرا و دخترا از استاد مرد:
پسرا:استاد به جون مادرم خرج خونه و دانشگارو خودم میدم
مادرم مریض بابام مرده ۲شیفت کار میکنم
واسه همین نتونستم خوب درس بخونم !
دخترا : اســـــتـــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــاد !!!!
از اختراعات انسانهای تنبل !
You can see links before reply
منکه نفهمیدم چه جوری شده دقیقا !
You can see links before reply
هارد اکسترنال ، یک ترابایت ! خیلی های اسپید !
You can see links before reply
بدون شرح !
You can see links before reply
شرح در عکس
You can see links before reply
خوش باشید:o
قیافه پسرا وقتی از جلوی دخترا رد میشن !
You can see links before reply
خدایی قبول دارین ؟
You can see links before reply
هدف از این کار چی میتونه باشه آیا !؟
You can see links before reply
دیگه این مدلیشو ندیده بودیم !
You can see links before reply
تبدیل یو اس بی چند کاره !
You can see links before reply
خوش باشید !!
منبع داخل عکس :mrgreen:
morteza_rk
27-05-2013, 17:57
.
بنده خدا فقط سلام كرد
دختری از کوچه باغی میگذشت
یک پسر در راه ناگه سبز گشت
در پی اش افتاد و گفتا او سلام
بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام
دختر اما ناگهان و بی درنگ
سوی او برگشت مانند پلنگ
گفت با او بچه پروی خفن
می دهی زحمت به بانویی چو من؟
من که نامم هست آزیتای صدر
من که زیبایم مثال ماه بدر
من که در نبش خیابان بهار
میکنم در شرکت رایانه کار
دختری چون من که خیلی خانمه
بیشت و شش ساله _مجرد_دیپلمه
دختری که خانه اش در شهرک است
کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت
در چه مورد با تو گردد هم کلام
با تو من حرفی ندارم والسلام!!!
kamikazi
16-08-2013, 14:39
***************
شوهر کیست؟
.
.
.
.
.
شوهر کسی است که آشغالارو می ذاره دم در و چنان قیافه ای می گیره انگار همه خونه رو تمیز کرده!!
***************
فقط کافیــــه به هر دلیلی یه مدت کوتــــاه مشکل مالی واست پیش بیــــــاد،تو همین مدت کوتــــــــــاه خیلی اتفاقی؛ ماشینت خراب میشه دندون درد میگیری قبض برق و گاز خونــــه میاد … همراه اول اس ام اس میزنـــــــه قبض موبایل اومده شارژ AD...
فقط کافیــــه به هر دلیلی یه مدت کوتــــاه مشکل مالی واست پیش بیــــــاد،تو همین مدت کوتــــــــــاه خیلی اتفاقی؛
ماشینت خراب میشه You can see links before reply
دندون درد میگیری You can see links before reply
قبض برق و گاز خونــــه میاد You can see links before reply
…
همراه اول اس ام اس میزنـــــــه قبض موبایل اومده You can see links before reply
شارژ ADSl تموم میشه You can see links before reply
به ۲ تا جشن تولد دعوت میشی You can see links before reply
دوستاتم یهو دلشون واست تنگ میشه میخوان بیان پیشت You can see links before reply
با تشکر از زندگی You can see links before reply
***************
فک کنم همینجوری نرخ آب و برق و گاز و تلفن بالا بره ، با کپی فیش برق خونمون ، بهمون پناهندگی بدن!!!!!
***************
دیشب که خوب می خوردین
این چی چیه آوردین ؟
.
.
.
…
.
.
.
.
.
.
.
.
.
گروه بانوان در مراسم پاتختی در هنگام باز کردن کادو You can see links before reply
***************
شوهر کیست؟
.
.
.
.
.
شوهر کسی است که آشغالارو می ذاره دم در و چنان قیافه ای می گیره انگار همه خونه رو تمیز کرده!!
***************
سه تا چیز هست که هیچ وقت آدم نمیتونه فراموششون کنه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
صبحانه، ناهار، شام
قرار نیست که همش احساساتی باشه
***************
نامه یک کودک به پدرش
You can see links before reply (You can see links before reply)
***************
رفتیم خاکسپاری فامیلموون داداشش خودش انداخته تو قبر که اول منو باید خاک کنید ، باباشون بیل و ور داشته داره خاک میریزه روش میگه آره، توهم برو پیش داداشت نذار اونجا تنها باشه!
You can see links before reply
***************
آیا میدانستید هم اکنون گدایان شهر نیویورک با پول خردهای ته جیبشان میتوانند بمدت یکماه در هتل داریوش کیش، اقامت خوشی را داشته باشند؟! You can see links before reply
***************
یاااا خدااااا !!!!! من کی زن گرفتم؟!!!
You can see links before reply (You can see links before reply)
***************
عطسه دختر: اتسی…( ترجیهن یه ته صدا گربه هم تهش)
عطسه پسرا: هاتشوبیسخلبوهووووووووووطر اشش!
***************
پسر:وای خدای من،عجب چهره زیبایی،چه لطافتی،مثل گل میمونی.
واسه پوستت از چی استفاده میکنی؟
دختر: Adobe Photoshop CS5!
***************
خیلی دوست دارم یکی از استادام رو در حال خنده تو خیابون ببینم،
برم پیشش بگم:
“چیز خنده داری هست بگو ما هم بخندیم”
***************
کی گفته کره خر فحشه؟
.
.
.
.
.
You can see links before reply (You can see links before reply)
morteza_rk
18-08-2013, 22:17
خاطرات دختر دانشجو دم بخت بعد از رفتن به دانشگاه
دوشنبه اول مهر:امروز روز اولی است که من دانشجو شده ام. شماره ی کلاس را از روی برد پیدا کردم. توی کلاس هیچ کس نبود، فقط یک پسر نشسته بود. وقتی پرسیدم «کلاس ادبیات اینجاست؟» خندید و گفت:بله، اما تشکیل نمی شه(!)و دوباره در مقابل تعجبم گفت که یکی دو هفته ی اول که کلاس ها تشکیل نمی شود و خندید.
با اینکه از خندیدنش لجم گرفت، اما فکر کنم او از من خوشش آمده باشد؛ چون پرسید که ترم یکی هستید یا نه. گمانم می خواست سر صحبت را باز کند و بیاید خواستگاری؛ اما شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم زیاد نخندد!
***
دو هفته بعد، سه شنبه:امروز دوباره به دانشگاه رفتم. همان پسر را دیدم از دور به من سلام کرد، من هم جوابش را ندادم. شاید دوباره می خواست از من خواستگاری کند. وارد کلاس که شدم استاد گفت:”دو هفته از کلاس ها گذشته، شما تا حالا کجا بودید؟” یکی از پسرهای کلاس گفت:«لابد ایشان خواب بودن.» من هم اخم کردم. اگر از من خواستگاری کند، هیچ وقت جوابش را نمی دهم چون شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم زیاد طعنه نزند!
***
چهارشنبه:امروز صبح قبل از اینکه به دانشگاه بروم از اصغر آقا بقال سر کوچه کیک و ساندیس گرفتم او هم از من پرسید که دانشگاه چه طور است؟ اما من زیاد جوابش را ندادم. به نظرم می خواست از من خواستگاری کند، اما رویش نشد. اگر چه خواستگاری هم می کرد، من قبول نمی کردم؛ آخر شرط اول من برای ازدواج این است که تحصیلات شوهرم اندازه ی خودم باشد!
***
جمعه:امروز من خانه تنها بودم. تلفن چند بار زنگ زد. گوشی را که برداشتم، پسری گفت: خانم میشه مزاحمتون بشم؟ من هم که فهمیدم منظورش چیست اول از سن و درس و کارش پرسیدم و بعد گفتم که قصد ازدواج دارم، اما نمی دانم چی شد یخ کرد و گفت نه و تلفن را قطع کرد. گمانم باورش نمی شد که قصد ازدواج داشته باشم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم خجالتی نباشد!
***
سه هفته بعد شنبه:امروز سرم درد می کرد دانشگاه نرفتم. اصغر آقا بقال هم تمام مدت جلوی مغازه اش نشسته بود، گمانم منتظر من بود. از پنجره دیدمش. این دفعه که به مغازه اش بروم می گویم که قصد ازدواج ندارم تا جوان بیچاره از بلاتکلیفی دربیاید، چون شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم گیر نباشد!
***
سه شنبه:امروز دوباره همان پسره زنگ زد؛ گفت که حالا نباید به فکر ازدواج باشم. گفت که می خواهد با من دوست شود. من هم گفتم تا وقتی که او نخواهد ازدواج کند دیگر جواب تلفنش را نمی دهم، بعد هم گوشی را گذاشتم. فکر کنم داشت امتحانم میکرد، ولی شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم به من اعتماد داشته باشد!
***
چهارشنبه:امروز یکی از پسرهای سال بالایی که دیرش شده بود به من تنه زد؛ بعد هم عذرخواهی کرد، من هم بخشیدمش. به نظرم میخواست از من خواستگاری کند، چون فهمید من چه همسر مهربان و با گذشتی برایش میشوم؛ اما من قبول نمیکنم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم حواسش جمع باشد و به کسی تنه نزند!
***
جمعه: امروز تمام مدت خوابیده بودم؛ حتی به تلفن هم جواب ندادم، آخر باید سرحرفم بایستم. گفته بودم که تا قصد ازدواج نداشته باشد جواب تلفنش را نمی دهم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم مسئولیت پذیر باشد!
***
دوشنبه:امروز از اصغرآقا بقال ۲ تا کیک و ساندیس گرفتم. وقتی گفتم دو تا، بلند پرسید چند تا؟ من هم گفتم دو تا. اخم هایش که تو هم رفت فهمیدم که غیرتی است. حالا مطمئنم که او نمی تواند شوهر من باشد. چون شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم غیرتی نباشد، چون این کارها قدیمی شده!
***
پنچ شنبه: امروز دوباره همان پسره تلفن زد و گفت قصد ازدواج ندارد، من هم تلفن را قطع کردم. با او هم ازدواج نمی کنم؛ چون شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم هی مرا امتحان نکند!
***
دوشنبه: امروز روز بدی بود. همان پسر سال بالایی شیرینی ازدواجش را پخش کرد. خیلی ناراحت شدم گریه هم کردم ولی حتی اگر به پایم هم بیفتد دیگر با او ازدواج نمی کنم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم وفادار باشد!
***
شنبه: امروز یک پسر بچه توی مغازه ی اصغرآقا بقال بود. اول خیال کردم خواهرزاده اش است، اما بچه هه هی بابا بابا می گفت. دوزاریم افتاد که اصغرآقا زن و بچه دارد. خوب شد با او ازدواج نکردم. آخر شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم زن دیگری نداشته باشد!
***
یکشنبه: امروز همان پسری که روز اول دیدمش اومد طرفم. می دانستم که دیر یا زود از من خواستگاری می کند. کمی که من و من کرد، خواست که از طرف او از دوستم “ساناز” خواستگاری کنم و اجازه بگیرم که کمی با او حرف بزند. من هم قبول نکردم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم چشم پاک باشد!
***
ترم آخر : امروز هیچ کس از من خواستگاری نکرد. من می دانم می ترشم و آخر سر هم مجبور می شم زن اکبرآقا مکانیک بشوم…
sarbaz13
18-08-2013, 23:57
ای بابا
آقا مرتضی شما هم بد زدن توی برجک ها برای ازدواج فکر کنم .ولی در کل خیلی قشنگ بود متن باعث شد کلی بخندم.مملکتی داریم ها
من حداقل 15 حقیقت رو راجع به شما میدونم:
1.الان توی اینترنتی
2.الان توی سایت iranmicro هستی
3.یک انسان هستی
4.الان داری پست منو میخونی
5.تو نمیتونی با زبون بیرون بگی ژ
7.الان داری امتحان میکنی
8.الان خنده ات گرفت
9.اصلا ندیدی که عدد 6 رو جا انداخته ام
10.الان چک کردی ببینی واقعا جاانداختم عدد 6رو یا نه
11.الان باز خندیدی
12. نمیدونی که من یه عدد رو هم چند بار نوشتم
13. الان چک کردی ببینی کدومه
14. پیداش نکردی و داری بهم فحش میدی
15. ولی نمیدونی که منم دارم به تو میخندم چون منظورم
اهل دانشگاهم
روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم ، خرده پولی ، سر سوزن هوشی
دوستانی دارم بهتر از شمر و یزید
دوستانی هم چون من مشروط
و اتاقی که که همین نزدیکی است ،پشت آن کوه بلند.
اهل دانشگاهم !
پیشه ام گپ زدن است.
گاه گاهی هم می نویسم تکلیف،می سپارم به شما
تا به یک نمره ناقابل بیست که در آن زندانی است،
دلتان تازه شود - چه خیالی - چه خیالی
می دانم که گپ زدن بیهوده است.
خوب می دانم دانشم کم عمق است.
اهل دانشگا هم،
قبله ام آموزش ، جانمازم جزوه ، مُهرم میز
عشق از پنجره ها می گیرم.
همه ذرات مُخ من متبلور شده است.
دزسهایم را وقتی می خوانم
که خروس می کشد خمیازه
مرغ و ماهی خوابند.
استاد از من پرسید : چند نمره ز من می خواهی ؟
من از او پرسیدم : دل خوش سیری چند ؟
پدرم استاتیک را از بر داشت و کوئیز هم می داد.
خوب یادم هست
مدرسه باغ آزادی بود.
درس ها را آن روز حفظ می کردم در خواب
امتحان چیزی بود مثل آب خوردن.
درس بی رنجش می خواندم.
نمره بی خواهش می آوردم.
تا معلم پارازیت می انداخت همه غش می کردند
و کلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت.
درس خواندن آن روز مثل یک بازی بود.
کم کمک دور شدیم از آنجا ، بار خود را بستیم.
عاقبت رفتیم دانشگاه ، به محیط خس آموزش ،
رفتم از پله دانشکده بالا ، بارها افتادم.
در دانشکده اتوبوسی دیدم یک عدد صندلی خالی داشت.
من کسی را دیدم که از داشتن یک نمره10دم دانشکده پشتک می زد.
دختری دیدم که به ترمینال نفرین می کرد.
اتوبوسی دیدم پر از دانشجو و چه سنگین می رفت.
اتوبوسی دیدم کسی از روزنه پنجره می گفت «کمک»!
سفر سبز چمن تا کوکو،
بارش اشک پس از نمره تک،
جنگ آموزش با دانشجو،
جنگ دانشجویان سر ته دیگ غذا،
جنگ نقلیه با جمعیت منتظران،
حمله درس به مُخ،
حذف یک درس به فرماندهی رایانه،
فتح یک ترم به دست ترمیم،
قتل یک نمره به دست استاد،
مثل یک لبخند در آخر ترم،
همه جا را دیدم.
اهل دانشگاهم!
اما نیستم دانشجو.
کارت من گمشده است.
من به مشروط شدن نزدیکم،
آشنا هستم با سرنوشت همه دانشجویان،
نبضشان را می گیرم
هذیانهاشان را می فهمم،
من ندیدم هرگز یک نمره20،
من ندیدم که کسی ترم آخر باشد
من در این دانشگاه چقدر مضطربم.
من به یک نمره ناقابل10خشنودم
و به لیسانس قناعت دارم.
من نمی خندم اگر دوست من می افتد.
من در این دانشگاه در سراشیب کسالت هستم.
خوب می دانم کی استاد کوئیز می گیرد
اتوبوس کی می آید،
خوب می دانم برگه حذف کجاست.
هر کجا هستم باشم،
تریا،نقلیه،دانشکده از آن من است.
چه اهمیت دارد، گاه می روید خار بی نظمی ها
رختها را بکنیم ، پی ورزش برویم،
توپ در یک قدمی است
و نگوییم که افتادن مفهوم بدی است !
و نخوانیم کتابی که در آن فرمول نیست.
و بدانیم اگر سلف نبود همگی می مردیم!
و بدانیم اگر جزوه استاد نبود همه می افتادیم!
و بدانیم اگر نقلیه نبود همگی می مانیم
و نترسیم از حذف و بدانیم اگر حذف نبود می ماندیم.
و نپرسیم کجاییم و چه کاری داریم
و نپرسیم که در قیمه چرا گوشت نیست
و اگر هست چرا یخ زده است.
بد نگوییم به استاد اگر نمره تک آوردیم.
کار ما نیست شناسایی مسئول غذا،
کار ما شاید این است که در حسرت یک صندلی خالی،
پیوسته شناور باشیم
مصاحبه کننده : در هواپیمائی 500 عدد آجر داریم، 1 عدد آنها را از هواپیما به بیرون پرتاب میکنیم. الان چند عدد آجر داریم ؟
متقاضی : 499 عدد !
مصاحبه کننده : سه مرحله قرار دادن یک فیل داخل یخچال را شرح دهید.
متقاضی : مرحله اول: در یخچالو باز میکنیم - مرحله دوم: فیلو میذاریم تو یخچال - مرحله سوم: در یخچالو میبندیم !!
مصاحبه کننده : حالا چهار مرحله قرار دادن یک گوزن در یخچال را توضیح دهید !
متقاضی : مرحله اول: در یخچالو باز میکنیم - مرحله دوم: فیلو از تو یخچال در میاریم - مرحله سوم: گوزنو میذاریم تو یخچال - مرحله چهارم: در یخچالو میبندیم !!
مصاحبه کننده : شیر واسه تولدش مهمونی گرفته، همه حیوونا هستن جز یکی. اون کیه ؟
متقاضی : گوزنه که تو یخچاله !!
مصاحبه کننده : چگونه یک پیرزن از یک برکه پر از سوسمار رد میشود ؟
متقاضی : خیلی راحت، چون سوسمارا همشون رفتن تولد شیر !!
مصاحبه کننده : سوال آخر. اون پیرزن کشته شد، چرا ؟
متقاضی : امممممممم، نمیدونم، غرق شد ؟
مصاحبه کننده : نه، اون یه دونه آجری که از هواپیما انداختی پائین خورد تو سرش مرد !!! شما مردود شدین، نفر بعدی لطفا :|
من حداقل 15 حقیقت رو راجع به شما میدونم:
1.الان توی اینترنتی
2.الان توی سایت iranmicro هستی
3.یک انسان هستی
4.الان داری پست منو میخونی
5.تو نمیتونی با زبون بیرون بگی ژ
7.الان داری امتحان میکنی
8.الان خنده ات گرفت
9.اصلا ندیدی که عدد 6 رو جا انداخته ام
10.الان چک کردی ببینی واقعا جاانداختم عدد 6رو یا نه
11.الان باز خندیدی
12. نمیدونی که من یه عدد رو هم چند بار نوشتم
13. الان چک کردی ببینی کدومه
14. پیداش نکردی و داری بهم فحش میدی
15. ولی نمیدونی که منم دارم به تو میخندم چون منظورم
ولی بین خودمون باشه این 14 حقیقت بود که میدونستی. خودت هم یادت رفته که "9.اصلا ندیدی که عدد 6 رو جا انداخته ام" . اینم یک حقیقت از شما که 14 تا مینویسی میگی 15 تا
sadeghbakhshi
20-08-2013, 21:16
تعمير و نگهداري از كاخ سفيد بصورت يك مناقصه مطرح شد.
يك پيمانكار آمريكايي، يك چینی و يك ايراني در اين مناقصه شركت كردند.
پيمانكار آمريكايي پس از بازديد محل و بررسي هزينه ها مبلغ پيشنهادي خود را 900 دلار اعلام كرد.
مسئول كاخ سفيد دليل قيمت گذاري اش را پرسيد و وي در پاسخ گفت:
400 دلار بابت تهيه مواد اوليه + 400 دلار بابت هزينه هاي كارگران و ... + 100 دلار استفاده بنده.
پيمانكار چینی هم پس از بازديد محل و بررسي هزينه ها مبلغ پيشنهادي خود را 700 دلار اعلام كرد.
300 دلار بابت تهيه مواد اوليه + 300 دلار بابت هزينه هاي كارگران و ... + 100 دلار استفاده بنده.
اما نوبت به پيمانكار ايراني كه رسيد بدون محاسبه و بازديد از محل به سمت مسئول كاح سفيد رفت و در گوشش گفت ...
..
..
..
..
..
..
..
..
..
قيمت پيشنهادي من 2700 دلار است!!!
مسئول كاخ سفيد با عصبانيت گفت: تو ديوانه شدي، چرا 2700 دلار؟!!!!! :x
پيمانكار ايراني در كمال خونسردي در گوشش گفت: آرام باش ...
..
1000 دلار براي تو ...... و 1000 براي من ....... و 700 دلار میدیم به پيمانكار چینی انجامش بده :mrgreen:
kamikazi
24-08-2013, 16:33
**-**-**-**-**-**-**-**-**-**-**
قیافه پسرا بعد از یه دست ناهار و قلیون مشتی!!
You can see links before reply (You can see links before reply)
**-**-**-**-**-**-**-**-**-**-**
حاحی داستان چیه؟
تا مجردی هرچی زوج خوشبخته میان کنارت!
وقتی متاهل میشی
هرچی مجردِ خوشحاله میان کنارت هی با هم قرار مسافرت پاتایا و آنتالیا مجردی میزارن
You can see links before reply
**-**-**-**-**-**-**-**-**-**-**
You can see links before reply (You can see links before reply)
**-**-**-**-**-**-**-**-**-**-**
از فاصله یک متری هم به زور معلومه!
You can see links before reply (You can see links before reply)
**-**-**-**-**-**-**-**-**-**-**
به نظرتون پسره چی گفته که دختره اینجوری شده!!!
You can see links before reply (You can see links before reply)
morteza_rk
27-08-2013, 03:24
مصاحبه کننده : در هواپیمائی 500 عدد آجر داریم، 1 عدد آنها را از هواپیما به بیرون پرتاب میکنیم. الان چند عدد آجر داریم ؟
متقاضی : 499 عدد !
مصاحبه کننده : سه مرحله قرار دادن یک فیل داخل یخچال را شرح دهید.
متقاضی : مرحله اول: در یخچالو باز میکنیم - مرحله دوم: فیلو میذاریم تو یخچال - مرحله سوم: در یخچالو میبندیم !!
مصاحبه کننده : حالا چهار مرحله قرار دادن یک گوزن در یخچال را توضیح دهید !
متقاضی : مرحله اول: در یخچالو باز میکنیم - مرحله دوم: فیلو از تو یخچال در میاریم - مرحله سوم: گوزنو میذاریم تو یخچال - مرحله چهارم: در یخچالو میبندیم !!
مصاحبه کننده : شیر واسه تولدش مهمونی گرفته، همه حیوونا هستن جز یکی. اون کیه ؟
متقاضی : گوزنه که تو یخچاله !!
مصاحبه کننده : چگونه یک پیرزن از یک برکه پر از سوسمار رد میشود ؟
متقاضی : خیلی راحت، چون سوسمارا همشون رفتن تولد شیر !!
مصاحبه کننده : سوال آخر. اون پیرزن کشته شد، چرا ؟
متقاضی : امممممممم، نمیدونم، غرق شد ؟
مصاحبه کننده : نه، اون یه دونه آجری که از هواپیما انداختی پائین خورد تو سرش مرد !!! شما مردود شدین، نفر بعدی لطفا :|
خدائیش خیلی باحال بود. بنده خدا متقاضی چه هوشی داست. من که فق ط تونستم به سوال اولی جواب بدم!
You can see links before reply (You can see links before reply)
کورش جان "دانشجوی باهوش جواب دهنده این امتحان" تو واقعاً حیفی !
استعدادات دارن هدر میدرن !
حیف نیست وقتت رو توی دانشگاه به بطالت میگذرونی ؟!
تو رو باید برای ادامه تحصیل بورسیه کنن دانشگاه سوربون فرانسه
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
فرق بین ایرانی ها و آمریکایی ها
داستان طنز زیبا که نشان از کمال هوشمندی و ابتکار و خلاقیت و نبوغ هموطنان ایرانی بخصوص در مورد استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی دارد،
سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشا یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.
همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. در توالت را زد و گفت: بلیط، لطفا! در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است.
بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم.
سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا
طنز نوشته های شب امتحان (You can see links before reply)
مجموعه: مطالب طنز و خنده دار (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
من غلط بکنم ارشد شرکت کنم !
“دیالوگ ماندگار شب های امتحان”
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
تو این روزا اگه دیدین یه دانشجو نشسته
یه نگاه به افق میکنه یه نگاه به گوشیش
باز یه نگاه میندازه به افق باز به گوشیش
بعد به افق خیره میشه بعد باز به گوشیش نگاه میکنه
بعد به افق خیره میشه و تو افق نیست و نابود میشه
بدونین داره با گوشیش معدلشو حساب میکنه
ببینه مشروط میشه یا نه !
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
همه با هم یک صدا بخونیم
ﺗﺎب ﺗﺎب ﻋﺒﺎﺳﯽ ، اﺳﺘﺎد ﻣﻨﻮ ﻧﻨﺪازی !
“جمعی از دانشجویان مشروط خُل و چِل”
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
شما دانشجویین ؟ بعله !!
درس هم میخونین ؟ نه دیگه تا اون حد !
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
امتحان وسیله س ، نمره دست استاده ،
الکی خودتو از اینترنت نندازی بشینی درس بخونی ها !
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
سر امتحان استادها سوالاتی میدن که ما تا حالا ندیدیم ؛
در عوض ما هم جواب هایی میدیم که اونا به عمرشون ندیدن !
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
به استادم میگم استاد ما نسل سوخته ایم بخدا
گفت نسل سوخته ماییم شما نسل پدر سوخته اید
هیچی دیگه تا حالا اینقدر توی زندگیم قانع نشده بودم !
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
تو کلاس داشتم با دوستم پچ پچ میکردم
استاد اومد با خط کش بهم اشاره کرد و گفت:
تهِ این خط کش یه آدم ابله وجود داره…
منم گفتم: استاد منظورتون کدوم تهشه…!؟
نمیدونم چی شد که اخراجم کرد !
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
واقعا دقت کردین ؟
لذتی که در پیچوندن دروس و افتادن با فراغ بال و طیب خاطر هست،
در حضور ۱۰۰% توی کلاس و پر کردن ۸برگ پشت و رو سر جلسه امتحان و ۲۰ شدن نیست ؟
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
یه بار تو کلاس زبان نمره ترممو کامل گرفتم !
باس همونجا تو اوج خداحافظى میکردم
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
واقعا آدم وقتی امتحاناش تموم میشه احساس میکنه دوباره متولد شده !
من که همچین احساسی دارم شما رو نمیدونم ؟!
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
اگه توی اینترنت باشی توانایی اینو داری که،
بدون احساس خواب آلودگی تا صبح بیدار باشی ،
حالا کافیه ساعت ۱۰صبح از خواب بیدار شی ساعت ۱۱ کتاب بگیری دستت ،
چنان پلکات سنگین میشه که انگار ۲ شبانه روزه نخوابیدی …
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
با اینکه دوست ندارم سر به تنت باشه اما وقتی میگی :
از صفحه ی چند تا چند حذف …
دوست دارم پاشم وسط کلاس ماچت کنم
مرسی معلم جونم
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
دقت کردین آدم وقتی همه سوالای امتحانو بلده،
یه احساس دستپاچگی و هول شدن بهش دست میده ؟
اصن دستخط آدم از نستعلیق به میخی سومری تغییر حالت میده !
آدم دوست داره مثل قارچ خور از روی سوالا بپره
و سریع پاسخنامه رو ببره بکوبه تو صورت مراقب !
حالا هیبت نفر اول بلند شدن و برگه رو تحویل دادن بماند
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
قابل توجه اونایی که سر کلاس میگفتن کوووو تا آخر ترم :
الان رسیدیم به همون “کوووو” ، پیاده بشید و از مناظر لدت ببرید !
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
توهمی که هیچوقت عملی نشد :
امروز از اینجا تا اینجا میخونم فردا بقیشو …
و دیگر هیچ !
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
هر جا صحبت از « تقلــــــــــب » است
نام درخشان « دانشجوی ایرانــــــــــی» می درخشد !
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
یادش بخیر وقتی معلم برای درس پرسیدن،
اسم بالایی یا پایینیمون رو میخوند حس معجزه بهمون دست میداد !
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
یه چیز میگم امکان نداره دانشجو باشی و تایید نکنی :
صبح بخوابی
سر کلاس نری
دوستات بگن استاد نیومد
ای حال میده ، ای حال میده !
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
من نمیدونم این اساتید چشونه ؟!
خب عزیز من شما که داری ۹٫۵ میدی خب بده ۱۹٫۵ !! که چی مثلا ؟
یه ۱ مگه چقدر جوهر مصرف میکنه ؟ اصلا بیا پول جوهرشو خودم میدم ؟
فکر کنم به خاطر قیمت دلار باشه یا اینکه واردات جوهر ممنوع شده !
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
دقت کردین که بعضی امتحانارو با اعتماد به نفس و سینه ستبر میرین برای نمره ۲۰
ولی وقتی سوالارو میخونین چک میکنین که تا ۱۰ میتونین بنویسین یا نه ؟
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
یعنی توی دبیرستان هیچ چیز بهتر از این نیست که معلم گفته باشه امتحان میگیرم
بعد بیاد سر کلاس یکم درس بده و بگه امتحان ایشالا واسه جلسه آینده !!
اونوقت این شادی رو بچه خرخونا خراب میکنن
که هی میگن آخه ما خوندیم امتحان بگیرید
و معلمم مجبور میشه امتحان بگیره!! خدا این جو آدما رو نصیب کلاسی نکنه!
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
دانشجویان به صورت تخصصی به پنج دسته تقسیم میشن :
۱ – اونایی که جزوه مینویسن تا اون رو بخونن و نمره ی خوب بگیرن !
۲ – اونایی که جزوه مینویسن به امید اینکه یکی بیاد ازشون جزوه بگیره !
۳ – اونایی که جزوه نمینویسن به امید اینکه برن از یکی جزوه بگیرن !
۴ – اونایی که اومدن سر کلاس ولی حوصله ی هیچکدوم از این کارارو ندارن !
۵ – اونایی که کلا به کلاس اعتقادی ندارن و کلاس رو در نطفه ی شکل گیریش پیچوندن !
You can see links before reply
مطالب خنده دار شب امتحان
بی همگان به سر شود ، بی تو بسر نمیشود
این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟
مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود
استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان
دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود
مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود
مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست
خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود
هرچه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او
چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود
رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو
این شب امتحان من ، دست به سر نمیشود ؟
توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم
خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود !
البته اینا شامل هیچ کدوم از ایران میکرو ایی ها نمیشه:wink:
داستان طنز زیبا که نشان از کمال هوشمندی و ابتکار و خلاقیت و نبوغ هموطنان ایرانی بخصوص در مورد استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی دارد،
واقعا من تحت تاثیر قرار گرفتم از این نبوغ و ابتکار و خلاقیت هموطنان.....!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حتی به عنوان طنز هم این قضیه فاجعه است!
sadeghbakhshi
12-09-2013, 04:51
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﻧﺰﺩ ﺷﯿﺦ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:
ﯾﺎ ﺷﯿﺦ!ﻓﯿﻠﺘﺮﯾﻨﮓ ﺑﺪﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﮐﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﭘﻬﻨﺎﯼ ﺑﺎﻧﺪ؟
ﺷﯿﺦ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ!ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺩﻭﯼ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺑﺪﺗﺮ ﻭ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﺧﺮﺩﮐﻦ ﺗﺮ
ﺍﺳﺖ!
ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﺑﺎ ﺣﯿﺮﺕ ﺑﻪ ﺷﯿﺦ ﻧﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﯾﺎ ﺷﯿﺦ!ﺍﺯ ﻓﯿﻠﺘﺮﯾﻨﮓ ﺑﺪﺗﺮ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﺷﯿﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
"ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﻟﯿﻨﮏ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻋﻀﺎ ﺳﺎﯾﺖ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﭘﺬﯾﺮ ﺍﺳﺖ.ﺑﺮﺍﯼ ﺛﺒﺖ ﻧﺎﻡ ﺍﯾﻨﺠﺎ
ﮐﻠﯿﮏ ﮐﻨﯿﺪ"
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻦ، ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﻧﻌﺮﻩﻫﺎ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﯾﺒﺎﻥ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪﯼ ﻭ ﻟﭗ ﺗﺎﭖ ﻫﺎﯼ
ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﮐﻮﺑﯿﺪﻧﺪﯼ، ﻓﻐﺎﻥ ﮐﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺭﺷﺘﻪ ﮐﻮﻫﺎﯼ ﺁﻟﭗ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺩﻧﺪﯼ!!!
"ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﻟﯿﻨﮏ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻋﻀﺎ ﺳﺎﯾﺖ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﭘﺬﯾﺮ ﺍﺳﺖ.ﺑﺮﺍﯼ ﺛﺒﺖ ﻧﺎﻡ ﺍﯾﻨﺠﺎ
ﮐﻠﯿﮏ ﮐﻨﯿﺪ"
واقعا سخن حکیمانه گفته شیخ راست میگه این صفحه ها اعصاب برا ادم نمیزارن. تازه بدتر از اینم هست اونم اینه که تو بعضی سایت ها عضو هم هستی ولی چون با نام کاربریت وارد نشدی این جمله رو میگه:(:(:(
:mrgreen:
سلام
واقعادوستان مطالب جالبی گذاشتن ... خسته نباشید ...
sadeghbakhshi
16-09-2013, 03:23
ﯾﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭﯾﺎﺏ ﺟﺎﺭﻭ ﺑﺮﻗﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﺯﺩ؛
ﺗﺎ ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﺯﺩﻩ ﺑﺸﻪ...
ﭘﺮﯾﺪ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﮐﻮﺩ ﮔﺎﻭﯼ ﺭﻭ ﺭﻭﯼ ﻓﺮشامون ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩ!
بعد برگشت ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻇﺮﻑ ﻣﺪﺕ ۳ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺭﻭﺑﺮﻗﯽ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﻧﺒﺎﺷﻢ؛ ﺣﺎﺿﺮﻡ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﻭ ﺑﺨﻮﺭﻡ!
ﮔﻔﺘﻢ : ﺳــﺲ ﺳﻔﯿﺪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﯾﺎ ﻗﺮﻣﺰ؟؟
ﮔﻔﺖ : ﭼــــﺮﺍ؟
ﮔﻔﺘﻢ :قبض برقموو ندادیم یک ساله ، صبح اومدن برقمونو قطع کردن
kamikazi
16-09-2013, 09:31
یه روزی آقـــای کـــلاغ،
یا به قول بعضیا جناب زاغ
رو دوچرخه پا میزد،
رد شدش از دم باغ
You can see links before reply (You can see links before reply)
پای یک درخت رسید،
صدای خوبی شنید
نگاهی کرد به بالا،
صاحب صدا رو دید
یه قناری بود قشنگ،
بال و پر، پر آب و رنگ
وقتی جیک جیکو میکرد،
آب میکردش دل سنگ
You can see links before reply (You can see links before reply)
قلب زاغ تکونی خورد،
قناری عقلشو برد
توی فکر قناری،
تا دو روز غذا نخورد
You can see links before reply (You can see links before reply)
روز سوم کلاغه،
رفتش پیش قناری
گفتش عزیزم سلام،
اومدم خواستگاری!
You can see links before reply (You can see links before reply)
نگاهی کرد قناری،
بالا و پایین، راست و چپ
پوزخندی زد به کلاغ،
گفتش که عجب! عجب
منقار من قلمی،
منقار تو بیست وجب
واسه چی زنت بشم؟
مغز من نکرده تب
کلاغه دلش شیکست،
ولی دید یه راهی هست
برای سفر به شهر،
بار و بندیلش رو بست
یه مدت از کلاغه،
هیچ کجا خبر نبود
وقتی برگشت به خونه،
از نوکش اثر نبود
داده بود عمل کنن،
منقار درازشو
فکر کرد این بار میخره،
قناریه نازشو
باز کلاغ دلش شیکست،
نگاه کرد به سر و دست
آره خب، سیاه بودش!
اینجوری بوده و هست
دوباره یه فکری کرد،
رنگ مو تهیه کرد
خودشو از سر تا پا،
رفت و کردش زرد زرد
رفتش و گفت: قناری!
اومدم خواستگاری
شدم عینهو خودت،
بگو که دوسم داری
اخمای قناریه،
دوباره رفتش تو هم!
You can see links before reply (You can see links before reply)
کلهمو نگاه بکن،
گیسوهام پر پیچ و خم
موهای روی سرت،
وای که هست خیلی کم
فردا روزی تاس میشی!
زندگیمون میشه غم
کلاغ رفتش به خونه
نگاه کرد به آیینه
نکنه خدا جونم!
سرنوشت من اینه؟!
ولی نا امید نشد،
رفت تو فکر کلاگیس
گذاشت اونو رو سرش،
تفی کرد با دو تا لیس
کلاه گیسه چسبیدش،
خیلی محکم و تمیز
روی کلهی کلاغ،
نمیخورد حتی یه لیز
You can see links before reply (You can see links before reply)
نگاه که خوب میکنم،
میبینم گردنتو
یه جورایی درازه،
نمیشم من زن تو
کلاغه رفتشو من،
نمیدونم چی جوری
وقتی اومدش ولی،
گردنش بود اینجوری
You can see links before reply (You can see links before reply)
خجالت نمیکشی؟
با اون گوشتای شیکم!؟
دوست دارم شوهر من،
باشه پیمناست دست کم!
دیگه از فردا کلاغ،
حسابی رفت تو رژیم
میکردش بدنسازی،
بارفیکس و دمبل و سیم
بعدش هم میرفت تو پارک،
میدویید راهای دور
آره این کلاغ ما،
خیلی خیلی بود صبور
You can see links before reply (You can see links before reply)
واسه ریختن عرق،
میکردش طناببازی
ولی از روند کار،
نبودش خیلی راضی
پا شدو رفتش به شهر،
دنبال دکتر خوب
دو هفته بستری شد،
که بشه یه تیکه چوب
قرصای جور و واجور،
رژیمای رنگارنگ
تمرینهای ورزشی،
لباسای کیپ تنگ
آخرش اومد رو فرم،
هیکل و وزن کلاغ
با هزار تا آرزو،
اومدش به سمت باغ
You can see links before reply (You can see links before reply)
وقتی از دور میومد،
شنیدش صدای ساز
تنبک و تنبور و دف،
شادی و رقص و آواز
دل زاغه هری ریخت!
نکنه قناریه؟
شایدم عروسی
بازای شکاریه!
You can see links before reply (You can see links before reply)
دیدش ای وای قناری،
پوشیده رخت عروس
یعنی دامادش کیه؟
طاووسه یا که خروس؟
هی کی هست لابد تو تیپ،
حرف اولو میزنه!
توی هیکل و صورت،
صد برابر منه
کلاغه رفتشو دید،
شوهر قناری رو
شوکه شد، نمیدونست،
چیز اصل کاری رو!
میدونین مشکل کار،
از همون اول چی بود؟
کلاغه دوچرخه داشت،
صاحب بی ام و نبود
You can see links before reply (You can see links before reply)
اتومبيل دانشجوی بیچاره ای كه به تنهايي سفر مي كرد در نزديكي صومعه ای خراب شد. دانشجو به سمت صومعه حركت كرد و به رئيس صومعه گفت : «ماشين من خراب شده. آيا مي توانم شب را اينجا بمانم؟ »
رئيس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت كرد. شب به او شام دادند و حتي ماشين او را تعمير كردند. شب هنگام وقتي دانشجو مي خواست بخوابد صداي عجيبي شنيد. صداي كه تا قبل از آن هرگز نشنيده بود .. صبح فردا از راهبان صومعه پرسيد كه صداي ديشب چه بوده اما آنها به وي گفتند :« ما نمي توانيم اين را به تو بگوييم . چون تو يك راهب نيستي»
دانشجو با نا اميدي از آنها تشكر كرد و آنجا را ترك كرد.
چند سال بعد ماشين همان دانشجو بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد .
راهبان صومعه باز هم وي را به صومعه دعوت كردند ، از وي پذيرايي كردند و ماشينش را تعمير كردند. آن شب بازهم او آن صداي مبهوت كننده عجيب را كه چند سال قبل شنيده بود ، شنيد.
صبح فردا پرسيد كه آن صدا چيست اما راهبان بازهم گفتند: :« ما نمي توانيم اين را به تو بگوييم . چون تو يك راهب نيستي»
اين بار دانشجو گفت «بسيار خوب ، بسيار خوب ، من حاضرم حتي زندگي ام را براي دانستن فدا كنم. اگر تنها راهي كه من مي توانم پاسخ اين سوال را بدانم اين است كه راهب باشم ، من حاضرم . بگوئيد چگونه مي توانم راهب بشوم؟»
راهبان پاسخ دادند « تو بايد به تمام نقاط كره زمين سفر كني و به ما بگويي چه تعدادي برگ گياه روي زمين وجود دارد و همینطور باید تعداد دقيق سنگ هاي روي زمين را به ما بگويي. وقتي توانستي پاسخ اين دو سوال را بدهي تو يك راهب خواهي شد.»
دانشجو تصميمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد.
دانشجو گفت :« من به تمام نقاط كرده زمين سفر كردم و عمر خودم را وقف كاري كه از من خواسته بوديد كردم . تعداد برگ هاي گياه دنيا 371,145,236, 284,232 عدد است. و 231,281,219, 999,129,382 سنگ روي زمين وجود دارد»
راهبان پاسخ دادند :« تبريك مي گوييم . پاسخ هاي تو كاملا صحيح است . اكنون تو يك راهب هستي . ما اكنون مي توانيم منبع آن صدا را به تو نشان بدهيم.»
رئيس راهب هاي صومعه دانشجو را به سمت يك در چوبي راهنمايي كرد و به او گفت : «صدا از پشت آن در بود»
دانشجو دستگيره در را چرخاند ولي در قفل بود . دانشجو گفت :« ممكن است كليد اين در را به من بدهيد؟»
راهب ها كليد را به او دادند و او در را باز كرد.
پشت در چوبي يك در سنگي بود . دانشجو درخواست كرد تا كليد در سنگي را هم به او بدهند.
راهب ها كليد را به او دادند و او در سنگي را هم باز كرد. پشت در سنگي هم دري از ياقوت سرخ قرار داشت. او بازهم درخواست كليد كرد .
پشت آن در نيز در ديگري از جنس ياقوت كبود قرار داشت.
و همينطور پشت هر دري در ديگر از جنس زمرد سبز ، نقره ، ياقوت زرد و لعل بنفش قرار داشت.
در نهايت رئيس راهب ها گفت:« اين كليد آخرين در است » . دانشجو كه از در هاي بي پايان خلاص شده بود قدري تسلي يافت. او قفل در را باز كرد. دستگيره را چرخاند و در را باز كرد . وقتي پشت در را ديد و متوجه شد كه منبع صدا چه بوده است متحير شد. چيزي كه او ديد واقعا شگفت انگيز و باور نكردني بود.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.....اما من نمي توانم بگويم او چه چيزي پشت در ديد ، چون شما راهب نيستيد ....
دانشجویی که سال آخر دانشگاه را می گذراند به خاطر پروژه ای که انجام داده بود جایزه اول
را گرفت. او در پروژه خود از ۵۰ نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر کنترل سخت و یا
حذف ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» توسط دولت را امضا کنند و برای این خواسته
خود دلایل زیر را عنوان کرده بود:
۱- مقدار زیاد آن باعث عرق کردن زیاد و استفراغ می شود.
۲- یک عنصر اصلی باران اسیدی است.
۳- وقتی به حالت گاز در می آید بسیار سوزاننده است.
۴- استنشاق تصادفی آن باعث مرگ فرد می شود.
۵- باعث فرسایش اجسام می شود.
۶- حتی روی ترمز اتوموبیل ها اثر منفی می گذارد.
۷- حتی در تومورهای سرطانی نیز یافت شده است.
از ۵۰ نفر فوق ۴۳ نفر دادخواست را امضا کردند. ۶ نفر به طور کلی
علاقه ای نشان ندادند و اما فقط یک نفر می دانست که ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید»
در واقع همان آب است!!!
عنوان پروژه دانشجوی فوق «ما چقدر زود باور هستیم» بود
sadeghbakhshi
24-09-2013, 03:56
رفتم الکتریکی محلمون گفتم: زنگ درمون خرابه
یاروگفت: برو میام درست میکنم
هرچی منتظر شدم نیومد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
رفتم مغازش میگم چرا نیومدی؟
میگه اومدم هر چی زنگ زدم هیچکس درو باز نکرد
خوو من این رو چجوری بکشم طبیعی به نظر برسه.
sadeghbakhshi
28-09-2013, 03:38
منطق من 3 حالت داره :
يا حق با منه
يا تو نميفهمي حق با منه
يا اينقدر ميزنمت كه كاملا بفهمي حق با منه!!
processor
11-10-2013, 15:45
خیلی این حرکت آشناست
You can see links before reply
kamikazi
11-10-2013, 22:55
بالاخره انتقام گرفتم ! هاهاهاها !!!
You can see links before reply (You can see links before reply)
.
احترام متقابل رو حال میکنید ؟ اصن آخرشه !
You can see links before reply (You can see links before reply)
.
منو این همه خوشبختی محاله !
You can see links before reply image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 720x472.You can see links before reply (You can see links before reply)
.
واللا تمرینای ما که ایجوری بود ، واسه شما رو نمیدونم !
You can see links before reply image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 800x500.You can see links before reply r+blackboard+college+++1920x1200+Wallpaper.jpg (You can see links before reply)
.
فکر کردی میذارم بری بالا ! بیا پایییین ببینم !
You can see links before reply image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 562x720.You can see links before reply (You can see links before reply)
.
وااای اصن فکر نمیکردم منم یه روز عاشق شم ! هــــی روزگار !
You can see links before reply (You can see links before reply)
.
اووووخیش . . . صبح شما هم بخیر
You can see links before reply (You can see links before reply)
.
خرخون خرخون که میگن اینه ها !
You can see links before reply image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 600x450.You can see links before reply (You can see links before reply)
.
بابا تو این وسط چی میخوای آخه ، پرررو
You can see links before reply image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 604x370.You can see links before reply (You can see links before reply)
.
خلاقیت رو حال کنید !
You can see links before reply (You can see links before reply)
.
از همین جا واسه شادی روحش فاتحه بخونید !
You can see links before reply (You can see links before reply)
.
شانس آورد که تونست خودشو همرنگ محیط کنه ، اوه اوه
You can see links before reply (You can see links before reply)
.
آخییی نازی آدم دلش نمیاد بخورتش !
You can see links before reply (You can see links before reply)
.
من میتونم من میتونم من میتووووونم !
You can see links before reply (You can see links before reply)
.
ادوار مختلف زندگی مردها ! اوهووووم
You can see links before reply image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 670x372.You can see links before reply (You can see links before reply)
.
خالکوبیه دیگه ! چته !
You can see links before reply (You can see links before reply)
.
شما هم از این پادری ها استفاده میکنید ؟!
You can see links before reply (You can see links before reply)
.
فک کنم این یارو low battery شده بوداا !
You can see links before reply (You can see links before reply)
.
قیافه ی من وقتی از بابام پول میخوام !
You can see links before reply (You can see links before reply)
.
آخه آدم حسابی این چه ترفندیه !
You can see links before reply (You can see links before reply)
.
خوشتل مشتل از نوع میمون !
You can see links before reply (You can see links before reply)
.
اینم که حرف حقیقت دیگه !
You can see links before reply image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 640x438.You can see links before reply (You can see links before reply)
.
اوخی ، اوخی ، اوخی
You can see links before reply (You can see links before reply)
__________________
Powered by vBulletin® Version 4.2.1 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.