NOTICE توجه: این یک موضوع قدیمی است که آخرین پست ارسالی آن مربوط به 2325 روز قبل است . لطفا فقط پاسخ ها ، سوالات و درخواست های 100 درصد مرتبط را به آن ارسال کنید و برای درخواست ها و سوالات جدید موضوع جدیدی را ایجاد کنید
صفحه 3 از 15 نخستنخست 123456789101112131415 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 41 به 60 از 284

موضوع: طنز به شرط چاقو

  1. #41
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    ســــرعـت یـعـنــی ایــن

    سه تا پسر درباره پدرهایشان لاف می زدند:
    اولی گفت: «پدر من سریعترین دونده است. اون می تونه یک تیر رو با تیرکمون پرتاب کنه و بعد از شروع به دویدن، از تیر جلو بزنه.»
    دومی گفت: «تو به این میگی سرعت؟ پدر من شکارچیه. اون شلیک میکنه و زودتر از گلوله به شکار میرسه.»
    سومی سرشو تکون داد و گفت: «شما دو تا هیچی راجع به سریع بودن نمی دونید. پدر من کارمند دولتی است. اون کارشو ساعت 4:30 تعطیل میکنه و 3:45 تو خونه است!»

  2. کاربران : 5 تشکر کرده اند از شما javad naderi برای ارسال این پست سودمند:


  3. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نام
    Advertising world
    نوشته ها
    Many
     

  4. #42
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    حکایاتی از عبید زاکانی

    مردی حجّاج را گفت که دوش در خواب چنان دیدم که اندر بهشتی. حجّاج گفت: اگر خوابت راست باشد، بیداد در آن جهان بیش از این جهان باشد

    زشترویی در آینه به چهره‌ی خود می‌نگریست و می‌گفت سپاس خدای را که مرا صورتی نیکو بداد، غلامش ایستاده بود و این سخن می‌شنید. چون از نزد او به در آمد، کسی بر در خانه او را از حال صاحبش پرسید، گفت: در خانه نشسته و بر خدا دروغ می بندد.

    مردی را علّت قولنج افتاد. تمام شب از خدای درخواست که بادی از وی جدا شود. چون سحر رسید ناامید گشت و دست از زندگی شسته تشهّد می‌کرد و می‌گفت: بار خـدایا بهشت نصیبم فرمای. یکی از حاضران گفت ای نادان از آغاز شب تا این زمان التماس بادی داشتی پذیرفته نیامد، چگونه تقاضای بهشت که به انـدازه‌ی آسمانها و زمین است از تو مستجاب گردد؟

    ظریفی مرغ بریانی در سفره بخیلی دید که سه روز پی در پی بود و نمی خورد. گفت: عمر این مرغ بعد از مرگ درازتر از عمر اوست پیش از مرگ !

    یکی اسبی از دوستی به عاریت خواست، گفت: اسب دارم اما سیاه است. گفت: مگر اسب سیاه را سوار نشاید شد؟ گفت: چون نخواهم داد همین قدر بهانه بس است !

    سلطان محمود را در حالت گرسنگی بادنجان بورانی پیش آوردند، خوشش آمد، گفت:بادنجان، طعامی است خوش. ندیمی مدح بادنجان، فصلی پرداخت. چون سیر شد گفت: بادنجان سخت مضر چیزی است. ندیم باز در مضرت بادنجان، مبالغتی تمام کرد، سلطان گفت: ای مردک! نه این زمان مدحش می گفتی؟ ندیم گفت: من ندیم توام، نه ندیم بادنجان. مرا چیزی باید گفت که تو را خوش آید نه بادنجان را.

  5. کاربران : 2 تشکر کرده اند از شما javad naderi برای ارسال این پست سودمند:


  6. #43
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    بغلی بگیر !



  7. کاربران : 2 تشکر کرده اند از شما javad naderi برای ارسال این پست سودمند:


  8. #44
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    کمکم کنید (عکس طنز)


  9. کاربران : 2 تشکر کرده اند از شما javad naderi برای ارسال این پست سودمند:


  10. #45
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    راههای جلوگیری از عاشق شدن



















  11. تشکرها از این نوشته :


  12. #46
    مدیر باز نشسته هنرفر آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    نام
    اصفهان
    نوشته ها
    408
    تشکر
    372
    تشکر شده 311 بار در 154 پست

    پیش فرض

    شما هم كه قهر ميكني.مطالب به اين قشنگي گذاشتي ديگه.ممنون
    جوان ایرانی زانو نمیزند حتی اگر حتی اگر سقف آسمان کوتاه تر از قدش باشد....

    iran-ehda.ir


  13. کاربران : 2 تشکر کرده اند از شما هنرفر برای ارسال این پست سودمند:


  14. #47
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض


  15. کاربران : 2 تشکر کرده اند از شما javad naderi برای ارسال این پست سودمند:


  16. #48
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض


  17. کاربران : 2 تشکر کرده اند از شما javad naderi برای ارسال این پست سودمند:


  18. #49
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض


  19. کاربران : 2 تشکر کرده اند از شما javad naderi برای ارسال این پست سودمند:


  20. #50
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    دوستان من 2 ماهی نیستم و میرم آموزشی سربازی.امیدورم مطالب من به دردتون خورده باشه.یا غلی

  21. تشکرها از این نوشته :


  22. #51
    مدیر کل انجمن ها morteza_rk آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    نام
    مرتضی رحیمی کردمحله
    نوشته ها
    2,071
    تشکر
    2,376
    تشکر شده 2,899 بار در 1,263 پست

    پیش فرض

    سلام جواد جان ، داری میری؟

    انشالله به سلامتی برگردی. جات تو سایت خالی می مونه. مواظب خودت باش. من پارسال همین موقع رفتم! یعنی اول تیر. خیلی باحاله ، خوش می گذره دادا!
    .
    اَللّهُمَ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجّل الفَرَجَهُم


    وبلاگ شخصی من

  23. تشکرها از این نوشته :


  24. #52
    کاربر فعال رهتازالکترونیک آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    نام
    ابراهیم زهرابی
    نوشته ها
    154
    تشکر
    153
    تشکر شده 304 بار در 94 پست

    پیش فرض

    مراحل چهارگانه تحقیق در ایران

    Ctrl+A
    Ctrl+C
    Ctrl+V
    Ctrl+P

  25. کاربران : 6 تشکر کرده اند از شما رهتازالکترونیک برای ارسال این پست سودمند:


  26. #53
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض

    دو پيرمرد ٩٠ ساله، به نامهاى بهمن و خسرو دوستان بسيار قديمى همديگر بودند.
    هنگامى که بهمن در بستر مرگ بود، خسرو هر روز به ديدار او میرفت.

    يک روز خسرو گفت:
    «بهمن جان، ما هر دو عاشق فوتبال بوديم و سالهاى سال با هم فوتبال بازى میکرديم. لطفاً وقتى به بهشت رفتى، يک جورى به من خبر بوده که در آن جا هم میشود فوتبال بازى کرد يا نه.»
    بهمن گفت:
    «خسروجان، تو بهترين دوست زندگى من هستى. مطمئن باش اگر امکانش بود حتماً بهت خبر میدهم»
    چند روز بعد بهمن از دنيا رفت.
    يک شب، نيمه هاى شب، خسرو با صدايى از خواب پريد. يک شیء نورانى چشمکزن را ديد که نام او را صدا میزد: خسرو، خسرو ....
    خسرو گفت: کيه؟
    منم، بهمن.
    تو بهمن نيستى، بهمن مرده!
    باور کن من خود بهمنم..
    تو الان کجايی؟
    بهمن گفت: در بهشت! و چند خبر خوب و يک خبر بد برات دارم.
    خسرو گفت: اول خبرهاى خوب را بگو.
    بهمن گفت: اول اين که در بهشت هم فوتبال برقرار است. و از آن بهتر اين که تمام دوستان و هم تيمیهايمان که مردهاند نيز اينجا هستند. حتى مربى سابقمان هم اينجاست. و باز هم از آن بهتر اين که همه ما دوباره جوان هستيم و هوا هم هميشه بهار است و از برف و باران خبرى نيست. و از همه بهتر اين که میتوانيم هر چقدر دلمان میخواهد فوتبال بازى کنيم و هرگز خسته نمیشويم. در حين بازى هم هيچکس آسيب نمیبيند.
    خسرو گفت: عاليه! حتى خوابش را هم نمیديدم! راستى آن خبر بدى که گفتى چيه؟
    بهمن گفت:
    مربیمون براى بازى جمعه اسم تو را هم توى تيم گذاشته

  27. کاربران : 6 تشکر کرده اند از شما javad naderi برای ارسال این پست سودمند:


  28. #54
    مدیر کل انجمن ها morteza_rk آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    نام
    مرتضی رحیمی کردمحله
    نوشته ها
    2,071
    تشکر
    2,376
    تشکر شده 2,899 بار در 1,263 پست

    پیش فرض

    معلم زن اسپانیایی داشت به شاگرداش توضیح میداد که اسامی در زبان اسپانیایی برخلاف انگلیسی مذکر و مونث هستند ، برای مثال اسب مونث هستش و مداد مذکر ، یک دانش آموز پرسید جنسیت کامپیوتر چیه ؟

    معلم بجای جواب دادن کلاس را به دو دسته تقسیم کرد: آقایان و خانمها و از آنها خواست خودشان تصمیم بگیرند که آیا کامپیوتر مذکر است یا مونث.

    از هر گروه خواسته شد 4 دلیل برای توصیه شان بیاورند.

    گروه آقایان تصمیم گرفتند که جنسیت کامپیوتر قطعا باید مونث باشه چون:

    1- هیچ کس غیر از سازندگانشان از منطق داخلیشان سر در نمی آورد

    2-زبان فطریشان برای هیچ کس غیر از خودشان قابل درک نیست

    3-حتی کوچکترین اشتباه در حافظه طولانی مدتشان باقی می ماند تا زمانی آن را به یاد بیاورند (به رخ بکشند)؛

    4-به محض اینکه به یکی از اونها تعهدی پیدا کردی، میفهمی که نصف حقوقت رو باید خرج لوازم جانبیش کنی.

    گروه خانمها به این نتیجه رسیدند که کامپیوتر باید مذکر باشد چون :

    1-اگه بخواهی بهشون بگی کاری رو انجام بدن، اول باید روشنشون کنی

    2-اونها اطلاعات زیادی دارند اما هنوز خودشون نمی تونن فکر کنن

    3-از اونها انتظار حل مشکلات می ره، اما نصف اوقات خودشون مشکلن؛ و

    4-به محض اینکه نسبت به یکیشون تعهدی پیدا می کنی، می فهمی اگه یکمی دیگه صبر کرده بودی، یک مدل بهتری میتونستی داشته باشی.

    خانمها برنده شدند.
    .
    اَللّهُمَ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجّل الفَرَجَهُم


    وبلاگ شخصی من

  29. کاربران : 7 تشکر کرده اند از شما morteza_rk برای ارسال این پست سودمند:


  30. #55
    مدیر کل انجمن ها morteza_rk آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    نام
    مرتضی رحیمی کردمحله
    نوشته ها
    2,071
    تشکر
    2,376
    تشکر شده 2,899 بار در 1,263 پست

    پیش فرض مرده شور این ابراز عشق رو ببرن....!؟

    مرده شور این ابراز عشق رو ببرن....!؟

    تصاوير کوچک فايل پيوست تصاوير کوچک فايل پيوست برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: image001.jpg
مشاهده: 80
حجم: 31.6 کیلو بایت  
    .
    اَللّهُمَ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجّل الفَرَجَهُم


    وبلاگ شخصی من

  31. کاربران : 4 تشکر کرده اند از شما morteza_rk برای ارسال این پست سودمند:


  32. #56
    مدیر کل انجمن ها morteza_rk آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    نام
    مرتضی رحیمی کردمحله
    نوشته ها
    2,071
    تشکر
    2,376
    تشکر شده 2,899 بار در 1,263 پست

    پیش فرض

    چرا ژاپن پیشرفته شد؟

    لطفا به عکس ها دقت کنید ، مقایسه بین دانشگاههاست.

    نوشته های روی در یک دانشگاه در ایران و یکی هم در ژاپن ، معنی نوشته روی در ژاپنی اینه : "لازم نیست در بزنید ، وارد شوید."
    تصاوير کوچک فايل پيوست تصاوير کوچک فايل پيوست برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: securedownload.jpg
مشاهده: 87
حجم: 17.2 کیلو بایت   برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: securedownload (1).jpg
مشاهده: 67
حجم: 15.8 کیلو بایت   برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: securedownload (2).jpg
مشاهده: 103
حجم: 13.3 کیلو بایت   برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: securedownload (3).jpg
مشاهده: 94
حجم: 13.9 کیلو بایت  
    .
    اَللّهُمَ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجّل الفَرَجَهُم


    وبلاگ شخصی من

  33. کاربران : 10 تشکر کرده اند از شما morteza_rk برای ارسال این پست سودمند:


  34. #57
    مدیرکل انجمنها
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نام
    احسان صفامنش
    نوشته ها
    1,763
    تشکر
    919
    تشکر شده 2,261 بار در 1,056 پست

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط morteza_rk نمایش پست ها
    معلم زن اسپانیایی داشت به شاگرداش توضیح میداد که ...

    خانمها برنده شدند.
    خود داستان جالب بود و دلیلا خوب بودن ولی چرا خانما برنده شدن؟؟؟؟؟؟

  35. تشکرها از این نوشته :


  36. #58
    مدیر انجمن javad naderi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نام
    جواد نادری زاده
    نوشته ها
    830
    تشکر
    225
    تشکر شده 1,334 بار در 602 پست

    پیش فرض


  37. تشکرها از این نوشته :


  38. #59
    مدیر کل انجمن ها morteza_rk آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    نام
    مرتضی رحیمی کردمحله
    نوشته ها
    2,071
    تشکر
    2,376
    تشکر شده 2,899 بار در 1,263 پست

    پیش فرض

    از بچه‌هاي پيش‌دبستاني اين سؤال پرسيده شد :
    «اتوبوس توي اين شکل به کدوم طرف مي‌ره؟!»



    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    با دقت به شکل نگاه کن.
    مي‌توني جواب بدي
    .

    .

    .

    .

    .
    .

    .

    .

    (جواب‌هاي ممکن، چپ يا راست هست)
    درباره‌اش فکر کن
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    هنوز نمي‌دوني؟
    .
    .
    .
    .
    .باشه، من به‌ات مي‌گم
    .
    .
    بچه‌هاي پيش‌دبستاني همگي جواب دادند: «چپ»
    .
    .
    .

    وقتي ازشون پرسيدن که چرا فکر مي‌کنيد اتوبوس داره به طرف چپ مي‌ره؟
    اونا جواب دادن:
    .
    .
    .
    .
    «چون توی عکس، نمي‌توني در اتوبوس رو ببيني.»
    .
    .
    ..
    الآن چه احساسي داري؟
    مي‌دونم. من هم همين‌طور.



    [/CENTER]
    ویرایش توسط morteza_rk : 19-11-2011 در ساعت 20:21
    .
    اَللّهُمَ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجّل الفَرَجَهُم


    وبلاگ شخصی من

  39. کاربران : 5 تشکر کرده اند از شما morteza_rk برای ارسال این پست سودمند:


  40. #60
    مدیر کل انجمن ها morteza_rk آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    نام
    مرتضی رحیمی کردمحله
    نوشته ها
    2,071
    تشکر
    2,376
    تشکر شده 2,899 بار در 1,263 پست

    پیش فرض اندر حکایات ازدواج

    اندر حکایات ازدواج ، به نقل از دوست خوبم جناب امیر هنرفر



    چون كه شد صيغه ي عاقد جاري
    هر دو گشتند خر يك گاري
    هر دو خوشحال وليكن الكي
    بعد از ان وصلت خوب و خركي
    روز و شب غلت زنان در دل خا ك
    هر دو خر كيف از اين وصلت پا ك
    اخورش چا ل علف اندر پيش
    نره خر بود پي ماده ي خويش
    داشت ميداد خرك را با زي
    ماده خر با ادب و طنا زي
    برد سم هاي جلو را به فراز
    پوزه چرخاند به صد عشوه و ناز
    مردم از بي كسي و تنها ئي
    گفت به به چه خر رعنا ئي
    تو كجا بوده اي اي دلبر من
    يك طويله خري اي شوهر من
    امدي نزد خودم بي سر خر
    بين خرها نبود عين تو خر
    نه بود خواهر تو سر خر من
    نه بود مادر تو در بر من
    كور شد چشم همه ماده خران
    چون جدا گشتي از ان جمع خران
    نيست غير از من و تو هيچ الاغ
    بعد از اين در چمن و سبزه و باغ
    يونجه زاريست در اين دشت بغل
    ببر انجا تو مرا ماه عسل
    پر بكن توبره از يونجه و جو
    زود مي پوش كنون پا لون نو
    گفت به به چه قشنگ و عالي
    باز شد نيش خر از خوشحا لي
    هر دو از فرط خريت خرسند
    عر عري كرد به اواز بلند
    ماده خر بود پر از باد و غرور
    كه عجب نره خري كرده به تور
    نره خر گشت روان در پي كار
    بعد ماه عسل و گشت و گذار
    با زن خويش شديدا بد شد
    نره خر چون خرش از پل رد شد
    دل ان ماده نگو كاسه ي خون
    عر عر و جفتك او گشت فزون
    چه كند با ستم نره خران
    ماده خر گشت بسي دل نگران
    مادرش گفت كنون در خطري
    زود اور به سرش كره خري
    مگر از بيخ تو جا نا عربي
    ميخ خود گر تو نكوبي عقبي
    ماده خر حرف ننه باور كرد
    پالون تاپ لسش در بر كرد
    ماده خر ليلي و شوهر مجنون
    دلبري كرد به صد مكر و فسون
    از بد حادثه فريا د نمود
    بعد چندي شكمش باد نمود
    گشت ابستن و زائيد خري
    گشت افزون به جهان كره خري
    نره خر ديد كه افتا ده به دام
    جفتك خويش بيافزود مدام
    ماده خر داد ز كف صبر و شكيب
    در طويله تك و تنها و غريب
    يك طرف كره خري در اغوش
    بار يك نره خري هم بر دوش
    گشت بيچاره چو اين كاره نبود
    جز طلاق از خر نر چاره نبود
    شد جدا ماده خر بيچاره
    كرد افسار و طنابش پاره
    تازه فهميد كه ازادي چيست
    در جهان خرمي و شادي چيست
    تازه او گشته كمي اسوده
    ديگر او خر نشود بيهوده
    بيش از ان احمقي و علافي ست
    هر كه يك بار شود خر كافيست
    مغز خر خورده هر انكس كه دو با ر
    با خري باز نهد قول و قرار
    گفتم اين قصه كه خرهاي جوان
    پند گيرند ز ما كهنه خران
    .
    اَللّهُمَ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجّل الفَرَجَهُم


    وبلاگ شخصی من

  41. تشکرها از این نوشته :


صفحه 3 از 15 نخستنخست 123456789101112131415 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •